ابراهیم هادی کیست و مزار وی کجاست
ابراهیم هادی کیست و مزار وی کجاست را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
شهید ابراهیم هادی | گلزار شهدا
در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س)
یادبودی است که خیلیها با دیدن عکس صاحب آن و عنوان «شهید گمنام» که روی سنگ مزار نوشته شده، میروند و زائر شهید مفقودالاثر «ابراهیم هادی»میشوند؛ شهیدی که برای بچههای جنوب شرق تهران و کسانی که اهل دل هستند،خیلی عزیز است البته این شهید برای جوانهایی که کتاب «سلام بر ابراهیم» راخواندند، حال و هوای دیگری دارد.
پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است؛ او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریمخان گذراند. او در سال ۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سالهای پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد؛ حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیرمرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود. این شهید مفقود، در دوران پیروزی انقلاب شجاعتهای بسیاری از خود نشان داد؛ همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد.
یکی از کارهای ابراهیم انتقال مجروحان و شهدا از منطقه به عقب جبهه بود. گاهی اوقات پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات بازیدراز بر شانههای ابراهیم مینشست تا به دست خانوادههایشان برسد.
**خاطراتی از ابراهیم؛
*عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی
نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره
طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال
فرار است.
ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که
یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه
آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض
رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و
گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان
کرد.
کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم
کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از
شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده.
ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یه شغل مناسبی برای آن آقا
فراهم کرد.مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و استراحت
کردند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم
هم جواب داده بود:مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمی کند و شک
نکنید برخورد صحیح، همیشه کار سازه.
*
عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی
کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند
می شد ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم
گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد.
من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و
در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم.کاملاً مشخص بود،سه نفر در حال
دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی
وخسته به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها
را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز
ما رسیدند. پرسیدم:از کجا می آیید.
حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها خواست . سریع قمقمه رو به او دادم.دیگر
دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید. وسومی بدنش غرق به خون بود.
وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند.
با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد.
هول شده بودم.دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟
باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که
این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود.
عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی از اون
سه نفرپرید توی حرفش و گفت:همه شهدا رو ته کانال هم می چید .آذوقه وآب رو
پخش می کرد،به مجروح ها می رسید.اصلاً این پسر خستگی نداشت.
گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن ، پس از کی داری حرف می زنید؟
گفت:یه جوونی بود که نمی شناختیمش ، موهایش این جوری بود … ، لباسش اون جوری و
چفیه… . داشت روح از بدنم جدا می شد.سرم داغ شده بود.آب دهانم را قورت
دادم.اینها همه مشخصه های ابراهیم بود.با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم
وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت
زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو
نکردند فرار کنید. یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار
اول افتاد روی زمین.
این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال
حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود.
چند سال بعداز عملیات تفحص شهدا، محمود وند از بچه های تفحص که خود نیز به
درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل
شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از
گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود:
امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا
انتهای کانال کنارهم قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات
پسر فاطمه(س)
*
سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به
سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم (شهید ابراهیم هادی)عقب موتور
نشسته بود.
ازخیابانی رد شدیم. ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم کنار
خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده
خدا! من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم.
با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند
نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس
بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با
یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهرهای خندان گفت: آقا
ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ها!
ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت
برسیم. همین طور که صحبت میکردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب میشناسد
حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد.
وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما
رو یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت:
حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش میکنم این طوری حرف نزنید
بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاءالله در جلسه هفتگی خدمت
میرسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و به بیرون رفتیم.
بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت میکردی. دیگه سرخ و
زرد شدن نداره! با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی میگی امیر جون، تو
اصلاً این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟
جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلیها نمیدانند. ایشون حاج
میرزا اسماعیل دولابی بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را
شناختند. تازه با خواندن کتاب طوبی محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم
چه حرف بزرگی بوده.
** جاوید الاثر؛
و سرانجام ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچههای گردان کمیل و
حنظله در کانالهای فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد
از فرستادن بچههای باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر
کسی او را ندید و این هم آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم
هادی» در کانال قتلگاه فکه گرفته شده توسط تلویزیون عراق، که در نشریه پلاک
هشت منتشر شده است.
ابراهیم همیشه از خدا میخواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست.
منبع مطلب : www.golzar.info
مدیر محترم سایت www.golzar.info لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
حکایت انتخاب محلی که مزار یادبود «ابراهیم هادی» در آنجا ساخته شد
به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، پهلوان بسیجی «ابراهیم هادی» از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب بود. از این رو بُرشهایی از زندگی این قهرمان غریب کشورمان را که در کتاب «سلام بر ابراهیم 2» گردآوری شده است، آوردهایم که در ذیل میخوانید:
مزار
«برادرم در عملیات آزادسازی خرمشهر شهید شد. او را در قطعه 26 بهشت زهرا (ع) دفن کردیم. در مراسم او متوجه شدم که «ابراهیم هادی» با موتور یکی از رفقا به آنجا آمد. مادر ابراهیم، دخترعموی ما حساب میشد و شهید مهدی خندان نیز پسرخاله ما بود.
او پایش آسیب دیده بود و با عصا راه میرفت. وقتی کنار مزار رسید، شروع به روضهخوانی کرد. چقدر حالت زیبایی ایجاد شد. او با اخلاص مثالزدنی خودش میخواند و ما لذت میبردیم.
وقتی میخواست برود، به مزار برادرم اشاره کرد و گفت: «عجب جای خوبی دفن شده، من دوست دارم که انشاءالله قبرم همین جا کنار شهید حسن سراجیان باشد که هر کسی از کنار این خیابان رد شد به یاد ما باشد.»
من این جمله در ذهنم ماند، سالها بعد یک شهید گمنام در محل خالی در کنار برادرم دفن شد. وقتی مزار یادبود ابراهیم، در مجاورت برادرم ساخته شد، تعجب کردم و از خانواده ابراهیم پرسیدم: شما به منظور این مزار را انتخاب کردید؟ پاسخشان منفی بود. اما یقین داشتم که خودش اینگونه میخواسته.»
انتهای پیام/ 114
منبع مطلب : defapress.ir
مدیر محترم سایت defapress.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
بنام ابراهیم..علمدار کمیل.. : فقط ای کاش بخوابم بیاد....تابتونم نامش را زنده نگه دارم....
گمنام : باذکرصلوات یادکنیم الشهدا یه نصیحت خواهرانه به شما واقعا متوسل شین به شهيد ابراهیم هادی...
اولیاء الله...در قلب حافظان و پاسداران خون حسین(ع) و شهدای حسینی...سلام و صلوات بر روح پاک و خداییشان
سلام علی ابراهیم
سلام ای شهید عزیز ای روح بزرگ مرا دریاب
عرض سلام و ارادت بر شهید زنده
بر روح پاک و مطهرش اجماعا صلوات
سلام شهیدبزرگوار🌷خداروشاکرم که به واسطه ی خواهرم باشماآشناشدم💚این خودش یه معجزه بودخیلی درمانده وعاجزبودم وباشنیدن حاجت رواشدن خیلیهاباتوسل به شمانورامیددرقلبم روشن شد☀️☀️به دل پسرم افتاده که به پابوس مزارتان بیاییم خواهش میکنم کمکش کن یعنی مطمعن هستم که لازم نیست من ازشمابخوام اینقدرمهربانید که حتم دارم همه چیزدرست میشه فقط هرچه زودترمارا بپذیر التماس دعا خداشماراوسیله کردکه این جوان رانجات بدین ممنونم قرارماسرمزارتان🕯🕯💐💐🌹🏵💮🌸🌻🌼🌺⚘
سلام خدا بر شهید ابراهیم هادی کمک کنید صاحب خونه بشیم شادی روحش صلوات.
برای گرفتن حاجتم 40 روز سوره حشر را نذر روح بزرگت میکنم......
خدایا همه ما را دریاب
حاج ابراهیم هادی بنده خوب خدا،خوشا به حالت که اینچنین مقرب درگاه الهی هستی،که من هربار که اسمت را می آورم خداوند حاجت من را برآورده میکند.فقط شفاعت مارو هم پیش خدا بکن.الهی آمین
من اولین بار هست اسم شما شهید والا مقام رو میشنوم ...انسان بزرگی هستین که مورد عنایت مردم در این دوره سخت و طاقت فرسا قرار گرفتین و خیلی ها شمارو حلقه اتصال به خداوند و حاجات شخصیشون قرار دادن اگه میشه به من گناهکار نظری بکن و کارم رو راه بنداز و کمکم کن واسطه من و خدا باش امیدم رو نا امید نکن خدا میدونه در حال حاضر در چه شرایط سختی هستم میخوام توی رکاب شما باشم و تا عمر دارم راهه شما رو ادامه بدم یاحق
شهید عزیز،ابراهیم هادی،
برای ما دعا کن،برای جوانان دعا کنید،
برای دخترهای من هم دعا کنید،خداوند هدایتشون کند.
سلام بر محبان اهل بیت
شهید عزیز امیدوارم حاجت من را از خداوند متعال بگیری ودل من را شاد کنی
ابراهيم عزيزم سلام،مطمعنم كه همين الان هم از غم و آرزوهامو دل شكستم با خبري،ازت ميخام مثل هميشه كه كمكم ميكني بازم رو سفيدم كني چون اينبار خواستم خيليبزرگتره و من اول به خدا بعد شما اميدوارم كه زودصاحب خونه بشيم و نجات پيدا كنيم😔💔اميدمو نا اميد نكن شهيد عزيز چون مطمعنم كه داري منو ميبيني و هوامو داري
اغایان دزد از این شهدا خجالت بکشید مردن شما جشن مردم شده
مدتی بود که یه مشکل داشتیم به طور اتفاقی یه جا خوندم که خیلیا این شهید رو واسطه قرار دادن و حاجت گرفتن.منم دلم شکست و حاجتم رو از خدا خواستم تا بواسطه آبروی این شهید و حضرت زهرا حاجت منو بده و چند روز بعد به طور معجزه آسایی مشکلمون حل شد واقعا قلب منو خونوادم شاد شد.امیدوارم همگی حاجت روا بشین
سلام شهید مهربان
خیلی تعریفتوو شنیدم امروز ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ بهت متوسل شدم وازت یه خواسته دارم امیدوارم دست خالی برنگردم
التماس دعا فراوان
سلام بر همه شهدا سلام بر شهید ابراهیم هادی من توسل به شما دارم پسرمو نجات بده حاجتمو بده وابسته بشو بین من و خدای من فرزادمو نجات بده سرباز امام زمانش بکن با احل بیت مهشور بشه آقا التماس دعا
شهید ابراهیم تاالان خیلی متوجه شدم ک مشکل خیلیا حل کردی.مشکل پسرعمو منم حل کن دست شفاعتت رو روسرش بکش حالش خوب بشه.برگرده پیش دختر۱۱ ماهه اش.دخترش چشم انتظارشه..خودش با یتیمی بزرگ شد.کمکش کن دخترش با یتیمی بزرگ نشه.سایه ش بالا سر دخترش باشه.التماس دعا🙏
فقط ای کاش بخوابم بیاد....تابتونم نامش را زنده نگه دارم....
التماس دعا ابراهیم هادی
باذکرصلوات یادکنیم الشهدا یه نصیحت خواهرانه به شما واقعا متوسل شین به شهيد ابراهیم هادی...
باذکرصلوات یادکنیم الشهدا یه نصیحت خواهرانه به شما واقعا متوسل شین به شهيد ابراهیم هادی...
سلام من خیلی شهید ابراهیم هادی رادوست دارم هرمشکلی داشتم حلش کرده ولی افسوس دورشناختمش ابراهیم هادی باتوزنده ام
سلام شهید ابراهیم هادی من از شما یه در خواست داشتم دلم خیلی گرفته همش از دار دنیا یه مادر و برادر دارم حالا برادرم قهر کرده ۱۰روز رفته نمیاد خونه مادرم گناه داره یه کاری کن بیاد خونه تا مادرم زنده اس تنهاش نزاره زجرش نده میشه زودتر از خدا بخوای برگرده
شهید والامقام برای من حقیر دعا کن گره از کار م باز بشه
سلام بر شهید ابراهیم هادی و همرزمانش
بسم رب الشهدا والصدیقین
ضمن عرض تشکر وخدا قوت محضر شما خوبان وسایر همکاران خوب شما
نقل قول ویاد خاطرات شهدا و یادمان شهدای هشت سال دفاع مقدستا زمان ظهور باید ادامه داشته باشد تا نسلهای بعد بدانند که این انقلاب مدیون جان نثاریها ورشادتهای چه کسانی وبا چه مشقتهایی صورت گرفته و در آخر بگویم ،،،،،،،،،
هرچقدر که میدوم به شهیدان نمیرسم. یاعلی مدد
برادر شهید ابراهیم هادی جان حضࢪت زهࢪاء س حاجت منو بده مجتی رو بهم بده😭😭😭😭😭دعام کن منم ب ارزوم برسم درحقم برادری کن خیلی خیلی ب این دعای شما نیاز دارم برادر ابراهیم هادی التماس دعای فرج التماس دعا من مجتبی رو میخوام جان حضࢪت زهࢪاء س بحق ابروی حضࢪت زهࢪاء س حاجتمو بده منم ب ارزوم برسم امین یارب العالمین😭😭😭😭😭
ای کاش مسئولانمان از شما کمی خجالت می کشیدند و بیشتر به فکر حفظ حرمت خون شهدا می بودند
خوشا به حالشون این شهدارستگاران عالم ان.انشاالله شفاعت کنن ما رو.دعاکنن عاقبت همه ما ختم بخیر بشه.ازاین شهید بزرگ میخام برای دخترم دعا کنه که همیشه درمسیر شهدا قدم برداره و عاقبت بخیر بشه
سلام بر تو ای ابراهیم شک ندارم که شما یکی از اولیای خدا هستید تا گره گشای مشکلات مؤمنان خدا باشید قسمت میدهم به همان خدایی که افریدت گره از مشکلات بندگان خدا باز کنی و در کنار دیگران به مشکلات ما هم یه نظری کنیم تا انشالله مشکل گشا باشید از شما ممنونم که مشکل گشایی همیشه خندان و رو سفید باشی در محضر خدا یا ارحم الراحمین در قلبم زنده ای و جاویدان از راه دور خانه آخرتت را میبوسم در هر کجا که هستی یا حسین یا زینب یا رقیه <س>
سلام.به همه شهدا.
یاد کنیم با یک صلوات شهدا را..
شهدا شرمنده ایم
سلام.به شهید ابراهیم هادی.دست مارا هم بگیر.مرتضی صفایی
این اقای ابراهیم هادی کیه خواهر من داره از بین میره احساس میکنم بی ربط به این آقا نیست
ترا به خدایی که عقاید را آفرید کم افراط و تفریط در ذهنتون باشه . زنده ها را میکشین که شفا از مردگان به خدا پیوسته بگیری😐
رفیق عزیزم
من اصلا آقا رو نمیشناختم تا ایکنا به خواب رفیقم اومده بود و عکسش رو بهم هدیه داد یک بار هم به خدای خودم اومد
من شهید هادی را خیلی دوست دارم کاش یه بار خوابشو ببینم خیلی شنیدم که به دیگران کمک می کرد
سلام بر دوست شهیدم ابراهیم دستمان رابگیر وشفاعت گر ماباش درآخرت
سلام برا هادی دلها..من خیلییی دوستشان دارم .و ازشون حاجت گرفتم..توصیه میکنم کتاب سلام بر ابراهیم ۱و۲ رو بخونید
من رفتم مزارش
سلام من دو جلد کتاب های این شهید رو خوندم و خیلی خیلی نسبت به این شهید ارادت دارم و چقد حاجت های مهم که با توسل به ایشون گرفتم و هر جا تو زندگیم کوچکترین مشکلی پیدا میکنم با توسل به ایشان دست خالی بر نگشته ام و توصیه میکنم که همگی دو جلد کتاب سلام بر ابراهیم ۱ و ۲ رو بخونید اونوقته که متوجه خیلی چیزها میشید
براچی به این شهید میگن شهید زنده؟؟
این شهید خیلی آدم بزرگی بوده و در بهشت جایگاه ویژه ای داره، به خدا قسم که خیلی تو زندگیم کمکم کرده
شهیدابراهیم همسرم هم رزم 8 سال دفاع مقدس مباشد خیلی بیمار است من هم بیمارم برای مان دعا کن شهید عزیز از قائمشهر
ابراهیم عزیز برای ما هم دعا کن
ان شاءالله خداوند به حرمت خون همه ی شهدا بخصوص به حرمت خون پاک شهید ابراهیم همه عاقبت به خیر باشیم🌷🌷🌷
من خیلی شهید ابراهیم رو دوست دارم
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
سلام به شهید والا مقام من همیشه متوسل میشم با ذکرصلوات وقرات سوره یاسین برای شما هرروزمیخوام کارهام به خوبی انجام بشه ومشکلاتم حل وفضل بشه هرروزی که اسم شمارا میبرم آرامش خاصی به من دست میده ومیدونم بهشت برین روزی شماست