تحقیق در مورد آرش کمانگیر کلاس چهارم
تحقیق در مورد آرش کمانگیر کلاس چهارم را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
تحقیق در مورد آرش کمانگیر | سایت علمی پژوهشی پروژه
آرش کمانگیر
تحقیق رایگان با عنوان تحقیق در مورد آرش کمانگیر , قابل ویرایش ، آماده چاپ و پرینت جهت استفاده
آرَش کَمانگیر نام یکی از اسطورههای کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطورهاست.
چکیده
آرش کمانگیر یا آرش تیراندازیا آرش شیواتیر (به اوستایی: اِرِخْشَه و به پهلویاِرَش شیپاکتیر) نام یکی از اسطورههای کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطورهاست. آرش، از سپاهیان منوچهر بود که پس از پایان جنگ ایران و توران به عنوان کماندار ایرانی برای بازشناختن مرز ایران و توران برگزیده شد و از بالای کوه «اییریو خشوتا» از چهارمین کشور روی زمین در زادگاه فریدونرفت و با تمام نیرو تیری را به سوی کوه «خوانونت» در خاور رها کرد.
در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره می کند. سرانجام منوچهر پیشنهاد صلح میدهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را میپذیرند و قرار بر این میگذارند که کمانداری ایرانی برفراز البرزکوه تیری بیاندازد که تیر به هر کجا نشست آنجا مرز ایران و توران باشد. آرش از پهلوانان ایران داوطلب این کار میشود. به فراز دماوند میرود و تیر را پرتاب میکند. تیر از صبح تا غروب حرکت کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود می آید. و آنجا مرز ایران و توران میشود.
پس از این تیراندازی آرش از خستگی میمیرد. آرش هستیاش را بر پای تیر میریزد؛ پیکرش پاره پاره شده و در خاک ایران پخش میشود و جانش در تیر دمیده میشود. مطابق با برخی روایت ها اسفندارمذ تیر و کمانی را به آرش داده بود و گفته بود که این تیر خیلی دور می رود ولی هر کسی که از آن استفاده کند، خواهد مرد. با این وجود آرش برای فداکاری حاضر شد که از آن تیر و کمان استفاده کند.
کلید واژگان: آرش کمانگیر- داستان آرش- ایران- شاهنامه
مقدمه
اسطوره آرش کمانگیر از داستانهایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در سه جا با افتخار نام برده شده ولی داستان آرش در شاهنامه نیامدهاست.*[تحقیق دست اول؟] در کتابهای پهلوی و نیز در کتابهای تاریخ دوران اسلامی به آن اشاراتی شدهاست. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» به هنگام توصیف «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو میکند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی آرش میداند. در اوستا آرش را اِرِخشه خواندهاند و معنایش را نیز کسانی معناهایی کردهاند: از آن دسته «تابان و درخشنده»، «دارنده ساعد نیرومند» و «خداوند تیر شتابان». در اوستا بهترین تیرانداز ارخش نامیده شدهاست که گمان بر این است که همان آرش باشد. بعضی معنی آرش را درخشان دانستهاند. و برخی معتقدند که منظور از آرش، حاکم پارتی گرگان بوده که به زور تیر و کمان دشمن را (به احتمال زیاد سکاها را) از مرز ایران دور کردهاست.
آرش در منابع زردشتی
تیشتر یشت، از یشتهایبزرگ اوستاکهنترین بنمایه و منبعی است که از آرش نام میبرد و از داستان تیراندازی او یاد میکند. داستان آرش شاید از داستانها و استورههای کهن هندوایرانی است که در فرهنگ ایرانی برجای ماندهاست
آرش در شاهنامه
واگویی داستان آرش کمانگیر در شاهنامه نیامده است اما شاهنامه از آرش کمانگیر نام برده است*و در شاهنامهاز داستان آرش یاد شدهاست. برای نمونه در بخش پادشاهی شیرویه:
چو آرش که بردی به فرسنگ تیر
چو پیروزگر قارنشیرگیر
بزرگان که از تخم آرش بدند
سبکبار و جنگی و چابک بدند
که سامیش گرزست و تیر آرشی
………
دو فرزند او هم گرفتار شد
برو تخمه آرشی خوار شد
جوان بیهنر سخت ناخوش بود
اگر چند فرزند آرش بود
من از تخمهٔ نامور آرشم
چو جنگ آورم آتش سرکشم
اسطوره آرش کمانگیر از داستانهایی است که در اوستاآمده و در شاهنامهاز آرشدر چند شعر با سرفرازی نام برده شده اما داستان یا استوره آرش در شاهنامه گفته نشده است
در کتابهای دیگر
در کتابهای پهلویو نیز در کتابهای تاریخ دوران اسلامی از آن یاد شدهاست. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» درباره «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو میکند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی آرشمیدانددر اوستاآرش را اَرِخشهخواندهاند و معنایش را نیز کسانی معناهایی کردهانداز آن دسته «تابان و درخشنده»، «دارنده ساعد نیرومند» و «خداوند تیر شتابان». برخی بر این باورند که آرش، فرمانروای پارتی گرگانبوده که به زور تیر و کمان دشمن را از مرز ایراندور کردهاست.
روستای فیالزادگاه آرش کمانگیر است.[۸]آرش کمانگیر قهرمان بزرگ ایرانی در روستای فیال بروجرد متولد شده است. در بالای این روستا خرابههایی وجود دارد که به شهر باستانی گوراب یا فیال اولیه مشهور میباشد و تاریخ نویسان این مکان را زادگاه آرش کمانگیر می دانند. تندیسی از آرش کمانگیر بر روی تپه چغای بروجرد در نزدیکی روستای فیال نصب شده است (در بالای روستای فیالخرابههایی وجود دارد که مربوط به شهر باستانی گورابیا فیالاولیه میباشد که زاد گاه آرش کمان گیر میباشد. این منطقه در بین اهالی کنونی به شهر خرابه معروف است) نویسنده کتاب آرش کمانگیر، آرش را بروگردی نوشته است. او نیز از اوستا نامهٔزرتشتگرفته است و میگویند در آثار الباقه بیرونی نیز آرش را بروگردی نوشتهاند. محققان فرنگ ویس و رامینعاشق و معشوق افسانهای ایران باستانرا از مردم شهر گورابکه در جنوب فیالویروگرد میباشد دانستهاند. ویرو ازشاهزادگان اشکانی بوده که در حدود نهاوند حکومت داشته است و در بنای بروجردسهیم بوده است و قصه ویس ورامین در روزگار اشکانیان اتفاق افتاده است.گودرز نیز در سال ۹۱ پ. م از فرمان مهرداد دوم سرپیچی میکند و خود را شاه ایران میخواند. جالب است که رامین بر پایهٔ «ویس و رامین» در مناطق غربی ایران قرار میگیرد و گودرز نیز در مناطق غربی ایران بودهاست.فیال در لغت به معنای سرزمینی است که برای نخستین بار در آن کشت شود. به دلیل همین نام، برخی معتقدند ممکن است نخستین بار سکونت در ناحیه بروجرد از این منطقه آغاز شده باشد.
آرش در فرهنگ دهخدا
نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر. منوچهر در آخر دوره حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب، ناگزیر گردید. نخست غلبه افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و بکنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد. در اوستا بهترین تیرانداز را «اِرِخ ِش َ» نامیده و گمان میرود که مراد همان آرش است . طبری این کماندار را «آرش شاتین » مینامد و نولدکه حدس میزند این کلمه تصحیف جمله اوستائی «خَشووی ایشو» باشدچه معنی آن «خداوند تیر شتابنده » است که صفت یا لقب آرش بودهاست. و بروایت دیگر رب النوع زمین (اسفندارمذ) تیر و کمانی به آرش داد و گفت این تیر دورپرتاب است لکن هرکه آن را بیفکند بجای بمیرد. و آرش با این آگاهی تن بمرگ درداد و تیر اسفندارمذ را برای سعه و بسط مرز ایران بدان صورت که گفتیم بیفکند و درحال بمرد. (از تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا)
چون کار بقفل و بند تقدیر افتد
از جیب خرد کلید تدبیر افتد
آرش گهرم ولی چو برگردد بخت
در معرکه پیکان و پر از تیر افتد (خسروی)
از آن خوانند آرش را کمانگیر
که از آمل بمرو انداخت یک تیر
ترا زیبد نه آرش را سواری
که صدفرسنگ بگذشتی ز ساری (ویس و رامین)
و افراسیاب تاختنها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تا ایشان را از جیحون زانسوتر کرده، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بی اندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد اندر طبرستان و سام و زال غائب بودند و در آخرصلح افتاد به تیر انداختن آرش و از قلعه آمل با عقبه مزدوران برسید و آن مرز [ را ] توران خواندهاند. (مجمل التواریخ) .
آرش در ادبیات معاصر
* سیاوش کسرایی شاعر ایرانی شعری به نام آرش کمانگیر و با موضوع آرش دارد.
* توران شهریاری بانوی شاعر ایرانی نیز شعری به نام آرش و تیرگان دارد.
استان آرش
در اوستا بهترین تیرانداز را «اَرَخش» نامیده*اند و تصور می*رود که مقصود آرش است، برخی محققان این کلمه را تصحیف عبارت اوستایی «خشوی وی ایشو» می*دانند زیرا معنی این عبارت «صاحب تیر سریع» است که صفت یا لقب آرش بوده و در تیریشت بند ۶-۷ چنین آمده است:
«تیشتر ستاره زیبا و با شکوه را می*ستائیم که به جانب فراخکرت به همان تندی روان است که تیر از کمان «آرش» آریایی. که از همه آریائیان سخت کمان تر بود.»
در شاهنامه مستقیماً از داستان آرش نامی نرفته، چرا که فردوسی به روال معمول خود، به درستی آن را حذف کرده است، تا رقیبی که نتوان او را به دست رستم کشت، برای رستم وجود نداشته باشد.
در نوشته های دوران اسلامی نظیر مجمل التواریخ که برگرفته از روایات کهن پارسی است، چنین آمده که:
منوچهر، پادشاه پیشدادی، در سال*های پایانی فرمان*روایی خود از افراسیاب تورانی شکست خورد و به مازندران پناهنده و در آنجا محاصره شد. سرانجام، هر دو به صلح گرایش پیدا کردند و منوچهر از افراسیاب خواست که به اندازه*ی یک تیر پرتاب از خاک ایران را به او بازگرداند. افراسیاب درخواست او را پذیرفت سپندارمذ به منوچهر فرمان می دهد که تیر و کمان خاصی برای این کار تهیه کند . چوب این تیر و کمان از جنگلهای خاص ، پر آن از پر عقاب برگزیده و آهن آن از کانیهای ویژه آماده می شود. ایرانیان آرش را که در تیراندازی چیره دست و پرآوازه بود، برای پرتاب آن تیر سرنوشت*ساز برگزیدند و او نیز این مهم را بر عهده می گیرد ، او همه نیرو و وجود خود را با یاد سرزمین ایران به تیر می بخشد ، آرش بر فراز کوهی برمی آمده تیر را در کمان گذاشته کمان را می کشید و تیر پرتاب می شود. اما سپندارمذ به ایزد باد فرمان داد که تیر را از آن کوه بردارد و به آن سوی خراسان ببرد ، تیر سپیده دم رها می شود و از کوهها می گذرد سرانجام در غروب آفتاب ، در سرزمین بلخ ، در ناحیه ای بنام گوزگان در کنار جیحون تیر بر درخت گردویی که بلندتر از آن در جهان نیست می نشیند و مرز ایران و توران مشخص می گردد.
بیرونی نیز در آثار الباقیه همین داستان را آورده است : فرشته*ای به نام اسفندارمذ به منوچهر فرمان داد که تیر و کمان ویژه*ای بسازد. سپس، آرش برهنه شد و تن خود را به مردم نشان داد و گفت:”ببینید که پیکر من هیچ گونه زخم و بیماری ندارد، اما پس از تیراندازی نابود خواهم شد.” گویند که اسفندارمذ تیروکمان را به آرش داد و گفت هر که آن را بیفکند، به جای بمیرد و آرش با این آگاهی تن به مرگ داد. او همه*ی نیروی خود را در چله*ی کمان گذاشت و با پرتاب تیر، پیکرش پاره پاره شد.
تاریخ آرش
کهن*ترین نوشته*ای که در آن از آرش سخن رفته است، کتاب اوستا(یشت هشتم، بند ششم) است. در این کتاب از قهرمانی به نام ارخشه با ویژگی*هایی مانند تیزتیر و تیزتیرترین ایرانیان، یاد شده است. در نوشته*های پهلوی آگاهی چندانی از این قهرمان به دست نمی*آید و تنها در رساله*ی ماه فروردین روز خرداد، آمده است که در روز خرداد(روز ششم) از ماه فروردین، منوچهر و ایرش شیباگ*تیر، سرزمین ایران را از افراسیاب پس گرفتند. در نوشته*های دوره*ی اسلامی آگاهی بیش*تری پیرامون آرش وجود دارد. از آن قهرمان نامدار در تاریخ طبری، تاریخ ابن اثیر، آثار الباقیه*، شاهنامه، ویس و رامین، مجمع التواریخ، غرر السیر، البدء و التاریخ و کتاب*های دیگر، یاد شده است.
جایی که آرش تیر خود را از آن*جا پرتاب کرد، در اوستا کوهی به نام ایریوخشئوثه است. در نوشته*های اسلامی، تیر از جایی در طبرستان، کوه رویان، قلعه*ی آمل، کوه دماوند یا ساری پرتاب شده است. جایی که آن تیر فرود آمد، در اوستا کوهی به نام خونونت است که شاید همان کوهی باشد که در شاهنامه و کتاب ویس و رامین از آن با نام هماون یادشده و کوهی در شرق کوه*های شمال خراسان است. نویسنده*ی مجمع التواریخ آن را در جایی بین نیشابور و سرخس می*داند، در ویس و رامین و تاریخ طبرستان آن را جایی در مرو دانسته*اند. فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین این گونه آورده است:”از آن خوانند آرش را کمانگیر که از آمل به مرو انداخت یک تیر”.
و اما چه آرش ها برای اینکه ذره ای از خاک کشورشان را به بیگانه ای ندهند حماسه ای زیبا را خلق کردند. روحشان شاد و یادشان گرامی. ( شهدای هشت سال دفاع مقدس).
منابع:
۱- صاحب، غلامحسین. دایره المعارف فارسی(مقاله*ی آرش ). انتشارات فرانکلین، ۱۳۴۵
۲- دهخدا، علی*اکبر. لغت*نامه(واژه*ی آرش). انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷
۳- تفظلی، احمد. آرش(از مقاله*های دانشنامه ایران و اسلام، به کوشش احسان یارشاطر). بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۴
۴- آموزگار ، ژاله .تاریخ اساطیری ایران.انتشارات سمت ، ۱۳۸۴
۵- سالاری ، حسن . مقاله آرش سایت جزیره دانش
منبع مطلب : proozhee.ir
مدیر محترم سایت proozhee.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
قصه آرش کمانگیر (خلاصه داستان آرش کمان گیر فارسی چهارم)
قصه آرش کمانگیر که در کتاب فارسی چهارم (صفحات 54-57) آمده است؛ در واقع یکی از داستان های کهن ایرانی است؛ در این مطلب قصد داریم تا خلاصه این داستان را به همراه فایل صوتی آن تقدیم حضورتان کنیم؛ لطفا با ما همراه باشید.
خلاصه مجمل داستان:
آرش معروف به کمانگیر، از پهلوان های باستانی و اسطوره ای ایران است که در تیراندازی بسیار زبردست و بی مانند بود. او پس از شکست ایرانیان از تورانیان برای تعیین مرز دو کشور تیری را از نقطه ی شکست، ساری یا آمل، پرتاب کرد. تیر آرش پس از زمان درازی بر تنه ی درختی در مرو فرود آمد. مرز ایران این گونه تعیین شد، اما پیکر آرش، که همه ی نیروی خود را برای پرتاب آن تیر گذاشته بود، پاره پاره شد و او جان خود را در راه میهن از دست داد.
خلاصه با توضیحات بیشتر:
پس از مدّتی تورانیان هم از خشکسالی و محاصره طولانی خسته شدند. آن ها میدانستند که قهر آسمان و زمین به دلیل شروع جنگ و ظلم و ستم بسیار آن هاست. پس با همفکری بزرگانشان تصمیم خود را گرفتند و پیغام دادند که پهلوانی از ایران باید با پرتاب تیرش مرز ایران و توران را مشخّص کند تا جنگ به پایان برسد و باران ببارد. پس از اینکه قاصد تورانیان پیغام را به قلعه برد. ترسی در دل تمام پهلوانان ایران افتاد. هیچکس جرأت انجام چنین کاری را در خودش نمیدید. همهمههایی در قلعه پیچید. سرها از ترس و شرم به زیر افکنده شده بود. ولی در آن میان تنها یک نفر بود که سربلند، موهای بلندش را از پیشانی کنار زد و با گامهای استوار به بالای قلعه رفت. او کسی نبود جز آرش! جوانترین و ماهرترین کماندار ایران.
هنوز خورشید طلوع نکرده بود که آرش از دامنههای کوه البرز بالا رفت. دعای همه ی ایرانیان بدرقه ی راهش بود. هیچکس گریه و ناله نمیکرد. دیگر هیچکس شکایتی نداشت. آرش این کار را برای نام و ثروت نمیکرد. او فرزند تلاش و زحمت بود و برای نجات سرزمینش حاضر بود جانش را در تیر بگذارد و با نیروی جسمش آن را رها کند. وقتی آرش به بالای کوه رسید خورشید هم انگار کمکم از خواب ناز برمیخاست. آرش تیرش را در دست گرفت و به آن خیره شد. آرش داشت با تیرش حرف میزد.
آرش به تیرش گفت: «ای تیر تیزرو! تیزتر از پرهای عقاب و تندتر از طوفآن های سهمگین برو. از رودخانههای خشکشده و جنگلهای خزاندیده کشورم دیدارکن. از این خورشید زیبا و آتشین نیرو بگیر. از تاریکیها و دشمنان نترس که فرشتگان با تو هستند. هرگاه خسته شدی فرشته ی باران تو را بر بالهایش مینشاند و به درخت گردو میرساند».
آرش داشت در آن لحظات با تمام زیباییها خداحافظی میکرد. او تیرش را در کمان گذاشت و با یک نفس تمام وجودش را در تیر دمید و آن را رها کرد. تیر آرش دو روز و دو شب در راه بود تا اینکه تورانیان سرانجام آن را بر درخت گردو پیدا کردند. بعد از آن زمین و آسمان آشتی کردند و باران بارید. افراسیاب رفت و با رفتن او از کشورمان شادی و سرسبزی همه جا را فرا گرفت.
فایل صوتی:
لینک دانلود:
منابع تصاویر: سایت رشد
منبع مطلب : samangol.ir
مدیر محترم سایت samangol.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.آرش کمانگیر - جزیره دانش - دانشنامه
آرش معروف به کمانگیر، از پهلوانهای باستانی و اسطورهای ایران است که در تیراندازی بسیار زبردست و بیمانند بود. او پس از شکست ایرانیان از تورانیان برای تعیین مرز دو کشور تیری را از نقطهی شکست، ساری یا آمل، پرتاب کرد. تیر آرش پس از زمان درازی بر تنهی درختی در مرو فرود آمد. مرز ایران این گونه تعیین شد، اما پیکر آرش، که همهی نیروی خود را برای پرتاب آن تیر گذاشته بود، پاره پاره شد و او جان خود را در راه میهن از دست داد. کهنترین نوشتهای که در آن از آرش سخن رفته، کتاب اوستا(یشت هشتم، بند ششم) است که در آن از قهرمانی به نام ارخشه با ویژگیهایی مانند تیزتیر و تیزتیرترین ایرانیان، یاد شده است.
فداکاری آرش
منوچهر، پادشاه پیشدادی، در سالهای پایانی فرمانروایی خود از افراسیاب تورانی شکست خورد و به مازندران پناهنده شد. سرانجام، هر دو به صلح گرایش پیدا کردند و منوچهر از افراسیاب خواست که به اندازهی یک تیر پرتاب از خاک ایران را به او بازگرداند. افراسیاب درخواست او را پذیرفت و ایرانیان آرش را که در تیراندازی چیره دست و پرآوازه بود، برای پرتاب آن تیر سرنوشتساز برگزیدند. آرش بر فراز کوهی برآمد و تیر در کمان گذاشت و کمان را کشید و تیر پرتاب شد. اما خداوند به باد فرمان داد که تیر را از آن کوه بردارد و به آن سوی خراسان ببرد. سرانجام تیر بر تنهی درختی فرود آمد.
آن گونه که بیرونی در آثار الباقیه آورده است، فرشتهای به نام اسفندارمذ به منوچهر فرمان داد که تیر و کمان ویژهای بسازد. سپس، آرش برهنه شد و تن خود را به مردم نشان داد و گفت:"ببینید که پیکر من هیچ گونه زخم و بیماری ندارد، اما پس از تیراندازی نابود خواهم شد." گویند که اسفندارمذ تیروکمان را به آرش داد و گفت هر که آن را بیفکند، به جای بمیرد و آرش با این آگاهی تن به مرگ داد. او همهی نیروی خود را در چلهی کمان گذاشت و با پرتاب تیر، پیکرش پاره پاره شد.
تاریخ آرش
کهنترین نوشتهای که در آن از آرش سخن رفته است، کتاب اوستا(یشت هشتم، بند ششم) است. در این کتاب از قهرمانی به نام ارخشه با ویژگیهایی مانند تیزتیر و تیزتیرترین ایرانیان، یاد شده است. در نوشتههای پهلوی آگاهی چندانی از این قهرمان به دست نمیآید و تنها در رسالهی ماه فروردین روز خرداد، آمده است که در روز خرداد(روز ششم) از ماه فروردین، منوچهر و ایرش شیباگتیر، سرزمین ایران را از افراسیاب پس گرفتند. در نوشتههای دورهی اسلامی آگاهی بیشتری پیرامون آرش وجود دارد. از آن قهرمان نامدار در تاریخ طبری، تاریخ ابن اثیر، آثار الباقیه، شاهنامه، ویس و رامین، مجمع التواریخ، غرر السیر، البدء و التاریخ و کتابهای دیگر، یاد شده است.
جایی که آرش تیر خود را از آنجا پرتاب کرد، در اوستا کوهی به نام ایریوخشئوثه است. در نوشتههای اسلامی، تیر از جایی در طبرستان، کوه رویان، قلعهی آمل، کوه دماوند یا ساری پرتاب شده است. جایی که آن تیر فرود آمد، در اوستا کوهی به نام خونونت است که شاید همان کوهی باشد که در شاهنامه و کتاب ویس و رامین از آن با نام هماون یادشده و کوهی در شرق کوههای شمال خراسان است. نویسندهی مجمع التواریخ آن را در جایی بین نیشابور و سرخس میداند، در ویس و رامین و تاریخ طبرستان آن را جایی در مرو دانستهاند. فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین این گونه آورده است:"از آن خوانند آرش را کمانگیر که از آمل به مرو انداخت یک تیر".
منبع:
1. مصاحب، غلامحسین. دایره المعارف فارسی(مقالهی آرش ). انتشارات فرانکلین، 1345
2. دهخدا، علیاکبر. لغتنامه(واژهی آرش). انتشارات دانشگاه تهران، 1377
3. تفظلی، احمد. آرش(از مقالههای دانشنامه ایران و اسلام، به کوشش احسان یارشاطر). بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1354
حق هر گونه نشر کاغذی و الکترونیک این مقاله، برای جزیرهی دانش محفوظ است.
منبع مطلب : jazirehdanesh.com
مدیر محترم سایت jazirehdanesh.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
ناشناس : خیلی طولانی😩
خیلی خوب بود ممنون
میشه لطفاً چیز های زیادی بزارین راستی شماره بدم
ارش کمانگیر ایران هم پیروز کرد
سلام خوبه
خیلی..عالی..عالی..بود..ممنون👌👌👌👌👌👌👌👌👌
❤👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌❤
❤تشکروسپاس ازشما❤👌👌👌👌👌👌👌👌👌
خیلی طولانی هستش،ایکاش کم تر میبود.
ممنون خیلی عالی بود😘😘😘😘😘😘📒📒📒📒📒📒📙📙📙📙📙📙📔📔📔📔📕📕📕📕📓📓📓📓📗📗📗📗📘📘📘📘
چیزای زیادی در مورد آرش کمانگیر یاد گرفتم
خیلی خوب بود بهم خیلی کمک کرد
ایوسحبوبوط
عالی بود
خیلی خوب نبود فقط تنها چیزی فهمیدم آرش درداستان فردوسی آمده است
اگه متن خلاصه تری می نوشتیم بهتر بود!!!!
عالی
خیلی مت زشت بود واقعا بد بود مثل قرآن نوشته بودین
اه اه
نناپاتسابتلتلذذلن
عالی بود
خیلی زیاده متنش😡
اگه میشد کم بود برای تحقیق عالی بود😑☺
د
خیلی خیلی الی🤣🤣🤣
عالی
میخوام این زنگوله نیاد
عالی
نخل
وتوتدهرعدت
سلام این عالی هست
سلام این عالی هست
عالی
سلام من داستان این مردرو خوندم کاش خلاصهاش رو میگفتید خیلی زیاد من برای تحقیق میخوام
خیلی طولانی😩
ممنونم بسیار عالی ود
عالی بود
عالی بود عالییییییییی
خیلی از کلمه هش غلت نوشته شده . قبل از اینکه بپرسید،نه بد متوجه نشدم
ممنونم عالی هست😘😘😗😗
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
عالی