خلاصه درس دهم فارسی ششم عطار و جلال الدین محمد
خلاصه درس دهم فارسی ششم عطار و جلال الدین محمد را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
خلاصه ای از زندگی نامه جلال الدین محمد بلخی ( مولوی)
وی در سال 604 هجری در بلخ ولادت یافت. چون پدرش از بزرگان مشایخ عصر بود و سلطان محمد خوارزمشاه با این سلسله لطفی نداشت، بهمین علت بهاءالدین در سال 609 هجری با خانواده خد خراسان را ترک کرد. از راه بغداد به مکه رفت و از آنجا در الجزیره ساکن شد و پس از نه سال اقامت در ملاطیه (ملطیه) سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی که عارف مشرب بود او را به پایتخت خود شهر قونیه دعوت کرد و این خاندان در آنجا مقیم شد. هنگام هجرت از خراسان جلال الدین پنج ساله بود و پدرش در سال 628 هجری در قونیه رحلت کرد.
پس از مرگ پدر مدتی در خدمت سید برهان الدین ترمذی که از شاگردان پدرش بود و در سال 629 هجری به آن شهر آمده بود شاگردی کرد. سپس تا سال 645 هجری که شمس الدین تبریزی رحلت کرد جزو مریدان و شاگردان او بود. آنگاه خود جزو پیشوایان طریقت شد و طریقه ای فراهم ساخت که پس از وی انتشار یافت و به اسم طریقه مولویه معروف شد. خانقاهی در شهر قونیه بر پا کرد و در آنجا به ارشاد مردم پرداخت. آن خانقاه کم کم بدستگاه عظیمی بدل شد و معظم ترین اساس تصوف بشمار رفت و از آن پس تا این زمان آن خانقاه و آن سلسله در قونیه باقی است و در تمام ممالک شرق پیروان بسیار دارد. جلال الدین محمد مولوی همواره با مریدان خود میزیست تا اینکه در پنجم جمادی الاخر سال 672 هجری رحلت کرد. وی یکی از بزرگترین شاعران ایران و یکی از مردان عالی مقام جهان است. در میان شاعران ایران شهرتش بپای شهرت فردوسی، سعدی، عمر خیام و حافظ میرسد و از اقران ایشان بشمار میرود. آثار وی به بسیاری از زبانهای مختلف ترجمه شده است. این عارف بزرگ در وسعت نظر و بلندی اندیشه و بیان ساده و دقت در خضال انسانی یکی از برگزیدگان نامی دنیای بشریت بشمار میرود. یکی از بلندترین مقامات را در ارشاد فرزند آدمی دارد و در حقیقت او را باید در شمار اولیا دانست. سرودن شعر تا حدی تفنن و تفریح و یک نوع لفافه ای برای ادای مقاصد عالی او بوده و این کار را وسیله تفهیم قرار داده است. اشعار وی به دو قسمت منقسم میشود، نخست منظومه معروف اوست که از معروف ترین کتابهای زبان فارسی است و آنرا "مثنوی معنوی" نام نهاده است. این کتاب که صحیح ترین و معتبرترین نسخه های آن شامل 25632 بیت است، به شش دفتر منقسم شده و آن را بعضی به اسم صیقل الارواح نیز نامیده اند. دفاتر شش گانه آن همه بیک سیاق و مجموعه ای از افکار عرفانی و اخلاقی و سیر و سلوک است که در ضمن، آیات و احکام و امثال و حکایتهای بسیار در آن آورده است و آن را بخواهش یکی از شاگردان خود بنام حسن بن محمد بن اخی ترک معروف به حسام الدین چلبی که در سال 683 هجری رحلت کرده است به نظم درآودره. جلال الدین مولوی هنگامی که شوری و وجدی داشته، چون بسیار مجذوب سنایی و عطار بوده است، به همان وزن و سیاق منظومه های ایشان اشعاری با کمال زبردستی بدیهه میسروده است و حسام الدین آنها را می نوشته. نظم دفتر اول در سال 662 هجری تمام شده و در این موقع بواسطه فوت زوجه حسام الدین ناتمام مانده و سپس در سال 664 هجری دنباله آنرا گرفته و پس از آن بقیه را سروده است. قسمت دوم اشعار او، مجموعه بسیار قطوری است شامل نزدیک صدهزار بیت غزلیات و رباعیات بسیار که در موارد مختلف عمر خود سروده و در پایان اغلب آن غزلیات نام شمس الدین تبریزی را برده و بهمین جهت به کلیات شمس تبریزی و یا کلیات شمس معروف است. گاهی در غزلیات خاموش و خموش تخلص کرده است و در میان آن همه اشعار که با کمال سهولت میسروده است، غزلیات بسیار رقیق و شیوا هست که از بهترین اشعار زبان فارسی بشمار تواند آمد.
جلال الدین بلخی پسری داشته است به اسم بهاءالدین احمد معروف به سلطان ولد که جانشین پدر شده و سلسله ارشاد وی را ادامه داده است. وی از عارفان معروف قرن هشتم بشمار میرود و مطالبی را که در مشافهات از پدر خود شنیده است در کتابی گرد آورده و "فیه مافیه" نام نهاده است. نیز منظومه ای بهمان وزن و سیاق مثنوی بدست هست که به اسم دفتر هفتم مثنوی معروف شده و به او نسبت میدهند اما از او نیست. دیگر از آثار مولانا مجموعه مکاتیب او و مجالس سبعه شامل مواعظ اوست.
هرمان اته، خاور شناس مشهور آلمانی درباره جلال الدین محمد بلخی (مولوی) چنین نوشته است:
«به سال ششصد و نه هجری بود که فریدالدین عطار اولین و آخرین بار حریف آینده خود که میرفت در شهرت شاعری بزرگترین همدوش او گردد، یعنی جلال الدین را که آن وقت پسری پنجساله بود در نیشابور زیارت کرد. گذشته از اینکه (اسرارنامه) را برای هدایت او به مقامات عرفانی به وی هدیه نمود با یک روح نبوت عظمت جهانگیر آینده او را پیشگویی کرد.
جلال الدین محمد بلخی که بعدها به عنوان جلال الدین رومی اشتهار یافت و بزرگترین شاعر عرفانی مشرق زمین و در عین حال بزرگترین سخن پرداز وحدت وجودی تمام اعصار گشت، پسر محمد بن حسین الخطیبی البکری ملقب به بهاءالدین ولد در ششم ربیع الاول سال ششصد و چهار هجری در بلخ به دنیا آمد. پدرش با خاندان حکومت وقت یعنی خوارزمشاهیان خویشاوندی داشت و در دانش و واعظی شهرتی بسزا پیدا کرده بود. ولی به حکم معروفین و جلب توجه عامه که وی در نتیجه دعوت مردم بسوی عالمی بالاتر و جهان بینی و مردم شناسی برتری کسب نمود. محسود سلطان علاءالدین خوارزمشاه گردید و مجبور شد بهمراهی پسرش که از کودکی استعداد و هوش و ذکاوت نشان میداد قرار خود را در فرار جوید و هر دو از طریق نیشابور که در آنجا به زیارت عطار نایل آمدند و از راه بغداد اول به زیارت مکه مشرف شدند و از آنجا به شهر ملطیه رفتـند. در آنجا مدت چهار سال اقامت گزیدند؛ بعد به لارنده انتقال یافتند و مدت هفت سال در آن شهر ماندند. در آنجا بود که جلال الدین تحت ارشاد پدرش در دین و دانش مقاماتی را پیمود و برای جانشینی پدر در پند و ارشاد کسب استحقاق نمود. در این موقع پدر و فرزند بموجب دعوتی که از طرف سلطان علاءالدین کیقباد از سلجوقیان روم از آنان بعمل آمد به شهر قونیه که مقر حکومت سلطان بود عزیمت نمود و در آنجا بهاءالدین در تاریخ هیجدهم ربیع الثانی سال ششصد و بیست و هشت هجری وفات یافت.
جلال الدین از علوم ظاهری که تحصیل کرده بود خسته گشت و با جدی تمام دل در راه تحصیل مقام علم عرفان نهاد و در ابتداء در خدمت یکی از شاگردان پدرش یعنی برهان الدین ترمذی که 629 هجری به قونیه آمده بود تلمذ نمود. بعد تحت ارشاد درویش قلندری بنام شمس الدین تبریزی درآمد واز سال 642 تا 645 در مفاوضه او بود. شمس الدین با نبوغ معجره آسای خود چنان تأثیری در روان و ذوق جلال الدین اجرا کرد که وی به سپاس و یاد مرشدش در همه غزلیات خود بجای نام خویشتن نام شمس تبریزی را بکار برد. هم چنین غیبت ناگهانی شمس، در نتیجه قیام عوام و خصومت آنها با علوی طلبی وی که در کوچه و بازار قونیه غوغائی راه انداختند و در آن معرکه پسر ارشد خود جلال الدین یعنی علاءالدین هم مقتول گشت. مرگ علاءالدین تأثیری عمیق در دلش گذاشت و او برای یافتن تسلیت و جستن راه تسلیم در مقابل مشیعت، طریقت جدید سلسله مولوی را ایجاد نمود که آن طریقت تا کنون ادامه دارد و مرشدان آن همواره از خاندان خود جلال الدین انتخاب می گردند. علائم خاص پیروان این طریقت عبارتست در ظاهر از کسوهً عزا که بر تن می کنند و در باطن از حال دعا و جذبه و رقص جمعی عرفانی یا سماع که بر پا میدارند و واضع آن خود مولانا هست. و آن رقص همانا رمزیست از حرکات دوری افلاک و از روانی که مست عشق الهی است. و خود مولانا چون از حرکات موزون این رقص جمعی مشتعل میشد و از شوق راه بردن به اسرار وحدت الهی سرشار می گشت؛ آن شکوفه های بی شمار غزلیات مفید عرفانی را میساخت که به انظمام تعدادی ترجیع بند و رباعی دیوان بزرگ او را تشکیل میدهد. بعضی از اشعار آن از لحاظ معنی و زیبایی زبان و موزونیت ابیات جواهر گرانبهای ادبیات جهان محسوب میشود.
اثر مهم دیگر مولانا که نیز پر از معانی دقیق و دارای محسنات شعری درجه اول است، همانا شاهکار او کتاب مثنوی یا به عبارت کامل تر "مثنوی معنوی" است. در این کتاب که شاید گاهی معانی مشابه تکرار شده و بیان عقاید صوفیان بطول و تفضیل کشیده و از این حیث موجب خستگی خواننده گشته است. آنچه به زیبایی و جانداری این کتاب این کتاب می افزاید، همانا سنن و افسانه ها و قصه های نغز و پر مغزیست که نقل گشته. الهام کنند مثنوی شاگرد محبوب او "چلبی حسام الدین" بود که اسم واقعی او حسن بن محمد بن اخی ترک، است. مشارالیه در نتیجه مرگ خلیفه (صلاح الدین زرکوب) که بعد از تاریخ 657 هجری اتفاق افتاد، بجای وی بجانشینی مولانا برگزیده شد و پس از وفات استاد مدت ده سال بهمین سمت مشغول ارشاد بود تا اینکه خودش هم به سال 683 هجری درگذشت. وی با کمال مسرت مشاهده نمود که مطالعه مثنوی های سنائی و عطار تا چه اندازه در حال جلال الدین جوان ثمر بخش است. پس او را تشویق و ترغیب به نظم کتاب مثنوی کرد و استاد در پیروی از این راهنمایی حسام الدین دفتر اول مثنوی را بر طبق تلقین وی برشته نظم کشید و بعد بواسطه مرگ همسر حسام الدین ادامه آن دو سال وقفه برداشت. ولی به سال 662 هجری استاد بار دیگر بکار سرودن مثنوی پرداخت و از دفتر دوم آغاز نمود و در مدت ده سال منظومه بزرگ خود را در شش دفتر به پایان برد.
بهترین شرح حال جلال الدین و پدر و استادان و دوستانش در کتاب مناقب العارفین تألیف شمس الدین احمد افلاکی یافت میشود. وی از شاگردان جلال الدین چلبی عارف، نوهً مولانا متوفی سال 710 هجری بود. همچین خاطرات ارزش داری از زندگی مولانا در "مثنوی ولد" مندرج است که در سال 690 هجری تألیف یافته و تفسیر شاعرانه ایست از مثنوی معنوی. مؤلف آن سلطان ولد فرزند مولاناست، و او به سال 623 هجری در لارنده متولد شد و در سال 683 هجری به جای مرشد خود حسام الدین بمسند ارشاد نشست و در ماه رجب سال 712 هجری درگذشت. نیز از همین شخص یک مثنوی عرفانی بنام "ربابنامه" در دست است.»
از شروح معروف مثنوی در قرنهای اخیر از شرح مثنوی حاج ملا هادی سبزواری و شرح مثنوی شادروان استاد بدیع الزمان فروزانفر که متأسفانه بعلت مرگ نابهنگام وی ناتمام مانده و فقط سه مجلد مربوط به دفتر نخست مثنوی چاپ و منتشر شده است. و همچنین شرح مثنوی علامه محمد تقی جعفری تبریزی باید نام برد.
عبدالرحمن جامی مینویسد:
« بخط مولانا بهاءالدین ولد نوشته یافته اند که جلال الدین محمد در شهر بلخ شش ساله بوده که روز آدینه با چند کودک دیگر بر بامهای خانه های ما سیر میکردند. یکی از آن کودکان با دیگری گفته باشد که بیا تا از این بام بر آن بام بجهیم. جلال الدین محمد گفته است: این نوع حرکت از سگ و گربه و جانوارن دیگر می آید، حیف باشد که آدمی به اینها مشغول شود، اگر در جان شما قوتی هست بیائید تا سوی آسمان بپریم. و در آن حال ساعتی از نظر کودکان غایب شد، فریاد برآوردند، بعد از لحظه ای رنگ وی دیگرگون شده و چشمش متغیر شده باز آمد و گفت: آن ساعت که با شما سخن می گفتم دیدم که جماعتی سبز قبایان مرا از میان شما برگرفتند و بگرد آسمان ها گردانیدند و عجایب ملکوت را به من نمودند؛ و چون آواز فریاد و فغان شما برآمد بازم به این جایگاه فرود آوردند.»
و گویند که در آن سن در هر سه چهار روز یکبار افطار می کرد. و گویند که در آن وقت که (همراه پدر خود بهاءالدین ولد) به مکه رفته اند در نیشابور به صحبت شیخ فرید الدین عطار رسیده بود و شیخ کتاب اسرارنامه به وی داده بود و آن پیوسته با خود می داشت.....
فرموده است که: مرغی از زمین بالا پرد اگر چه به آسمان نرسد اما اینقدر باشد که از دام دورتر باشد و برهد، و همچنین اگر کسی درویش شود و به کمال درویشی نرسد، اما اینقدر باشد که از زمره خلق و اهل بازار ممتاز باشد و از زحمتهای دنیا برهد و سبکبار گردد.....
یکی از اصحاب را غمناک دید، فرمود همه دل تنگی از دل نهادگی بر این عالم است. مردی آنست که آزاد باشی از این جهان و خود را غریب دانی و در هر رنگی که بنگری و هر مزه یی که بچشی دانی که به آن نمانی و جای دیگر روی هیچ دلتنگ نباشی.
و فرموده است که آزاد مرد آن است که از رنجانیدن کس نرنجد، و جوانمرد آن باشد که مستحق رنجانیدن را نرنجاند.
مولانا سراج الدین قونیوی صاحب صدر و بزرگ وقت بوده، اما با خدمت مولوی خوش نبوده. پیش وی تقریر کردند که مولانا گفته است که من با هفتاد و سه مذهب یکی ام؛ چون صاحب غرض بود خواست که مولانا را برنجاند و بی حرمتی کند. یکی را از نزدیکان خود که دانشمند بزرگ بود فرستاد که بر سر جمعی از مولانا بپرس که تو چنین گــفـته ای؟ اگر اقرار کند او را دشنام بسیار بده و برنجان. آن کس بیامد و بر مولانا سؤال کرد که شما چنین گفته اید که من با هفتاد و سه مذهب یکی ام؟! گفت: گفته ام. آن کس زبان بگشاد و دشنام و سفاهت آغاز کرد، مولانا بخندید و گفت: با این نیز که تو می گویی هم یکی ام. آنکس خجل شده و باز گشت. شیخ رکن الدین علاءالدوله سمنانی گفته است که مرا این سخن از وی به غایت خوش آمده است.
از وی پرسیدند که درویش کی گناه کند؟ گفت: مگر طعام بی اشتها خورد که طعام بی اشتها خوردن، درویش را گناهی عظیم است. و گفته که در این معنی حضرت خداوندم شمس الدین تبریزی قدس سره فرمود که علامت مرید قبول یافته آنست که اصلا با مردم بیگانه صحبت نتواند داشتن و اگر ناگاه در صحبت بیگانه افتد چنان نشیند که منافق در مسجد و کودک در مکتب و اسیر در زندان.
و در مرض اخیر با اصحاب گفته است که: از رفتن من غمناک مشوید که نور منصور رحمهالله تعالی بعد از صد و پنجاه سال بر روح شیخ فریدالدین عطار رحمةالله تجلی کرد و مرشد او شد، و گفت در هر حالتی که باشید با من باشید و مرا یاد کنید تا من شما را ممد و معاون باشم در هر لباسی که باشم.
منبع مطلب : iranvairaniam.blogfa.com
مدیر محترم سایت iranvairaniam.blogfa.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
فاطمه : چخبرعهععههههاین ک از درس بیشترههههههاصلا راضی نیستم واقعا شما به این میگین خلاصه؟؟؟،،
ناشناس : 😏این همه خلاصه
ایسودا : من این درس روخیلی دوست داشتم وچیزهای زیادی ازش ادگرفتم مثلااونجاش که میگه نمازش روسروقت میخونه امیدوارم شماهم ین درس رودوست داشته باشید
بایس رزی بلک پینک : این که اصلا خلاصه فارسی ششم نیست چرا مینویسید
ناشناس : سلام چرا خلاصه ب درس رو اصلا نمیگه
P : میشه خلاصه درس رو هم بزارید لطف
12345 : خیلی طولانیه
مرتضی : این بیست برابر درس هست به نظرتون این خلاصه؟؟😥
عسل : درس ۱۰ اینقدر نیست که این اینقدره اصلا راضی نیستم روش نوشته خلاصه اینجا اوده از کتاب بیشتر نوشته
ترنم : داری اشتباه می زنی عزیز😑 این درس نهم هست رنج های که کشیده ام مپرس 😑 ما خلاصه درس ده رو مخوایم😑
😋😎 : میشه خلاصه درس عطار جلال الذین محمد بگین لطفاً
مرتضی : رو این سایت نوشته بود خلاصه پس چرا اومدی اینجا بیست برابر درس رو دیدی هیچی نگفتی من انگشتم شکست انقد پایین زدم تا درسو ببینم😥😅
پسر بد : بچه دقت کنید این خلاصه ی زندگی نامه ی جلال الدین هستش خلاصه ی در نیست
مهدی ککه است🙂🔪🔪🔪 : مهدی ببخشیدا ولی خیلی کثافتی🙂🔪 حالم ازت به هم میخوره عوضی:)🔪🔪🔪
محسن امینی : این اشتباه
غزل : بابا من گفتم خلاصه چرا اینو میاره😠
ضحا : مطمعنین که این زندگی نامه نیست البته که این از زندگی نامه هم بیشتره والا ما میایم خلاصه پیدا کنیم کل زندگی نامه و درس میاد لطفا یکی خلاصه رو بگه یعنی تا الان هیچکی خودش نخونده و ننوشته😐
ضحا : خلاصه در عطار و جلال الدین وی در سال ۶۰۴ هجری در بلخ ولادت یافت. چون پدرش بزرگان مشایخ عصر بود و سلطان محمد خوارزمشاه با این سلسله لطفی نداشت و در مرض اخیر با اصحاب گفته است که:از رفتن من غمناک مشوید که نور رحمهالله تعالی بعد از صد و پنجاه سال بر روح شیخ فریدالدین عطار رحمهالله تجلی کرد و مرشد شد. *پایان*
فاطمه : چقدر زیاده آخه این خلاصه اس؟ ☹️😐🤨🤔😓
ناشناس : نمیدونم جوابش چی میشه لطفا هرکی میدونه بگه حتا اگه دو یا سه خط باشه ممنون میشم
هلو : این که از کل درس هم بیشتره
سوفیا💜 : اره😂😂
ناشناس : بد قول هستید بی شور هااااااا
ضحا : چیزی زدی داریم میگیم درس دهم این درس نهم
ناشناس : این خیلی زیاده من زدم خلاصله این که از درس هم بیشتره
ناشناس : سلام بچه ها میشه هر کدومتون که خلاصه درس دهم فارسی عطار و جلال الدین محمد رو بفرسته همین جا
طبق
خیلی خوب بود
اینم شد خلاصه اخه روش نوشته خلاصه اونوقت ....
اینم شد خلاصه ای بابا
خوب بود ممنونم از خلاصه خوبتون
مگه این خلاصه هست این خودش درس هست
مگه این خلاصه هست این خودش تمام کتاب میشه
به درد نمیخوره
اصلا این خلاصه نیست ده بنابراین درسه
این خلاصه نیست😬😬
این که درس نهم لطفا در دهم خلاصش رو بگید لطفاااا
من خلاصه خواسته بودم این چی بود😶😶
اونایی که میگن خلاصه نیست بالا هست😏
تو خوووووووووبی😎😎
خاک بر سرش فقط همین😐🙄😂😂😂
به به چه خلاسههههههه ای 🚬😐🦅
من زدم خلاصه چخبره ی توماراومد این خودش ی کتابه
🙄
منم اول خوندم الان خلاصه شو بلدم 🥳🥳🥳
سلام اشکال ندارد
نکس ۹۸ کصخله عنتر میزاره مردم جواب بدن کصخلا سایت درس کردن
حروم زاده ها مردم رو ایسگاه کردن
خداییبهاینمیگیدخلاصهخیلیکسخلید😂😂
خداییبهاینمیگیدخلاصهخیلیکسخلید😂😂
عجب بابا عجب چقدر زیاد ای بابا میخوام فش بدم
به نظر من این خلاصه نیست این کله درسو نوشته
این دیگه چیه وا?😯
باید خلاصه ی درس رو بگید تا بفهمیم شما خلاصه رو ننوشتین من از بقیه ی آموزش ها بازی هستم بجز فارسی
از درس بیشتره نه خلاصه بود😂-😂😂😂😂😂😂
بچه ها زندگی نامشه
تالاقیس
ممنون میشم 🌹🌹
سلام بچه ها میشه هر کدومتون که خلاصه درس دهم فارسی عطار و جلال الدین محمد رو بفرسته همین جا
این خیلی زیاده من زدم خلاصله این که از درس هم بیشتره
درس 10 عطار جلال الدین محمد
بچه ها خلاصه برام بفرستید
زندگی نامه نوشته به جای خلاصه
چقدر زیاده آخه این خلاصه اس؟ ☹️😐🤨🤔😓
این خیلی بده من گقتم خلاصه اونا بهم یه لیست کامل دادن یعنی اگه از کتاب خوندم بهتره من اصلااااااراضی نیستم چون زیااااادددههههه
این درس دهم خلاصه چقدر زیتده خود درس انقدر زیاد نیست
فکر کنم با بهتاش فریبا تو سریال پایتخت همدست شدین و سیگار داعشی مصرف کردین که دیوونه شدین. به نظر خودتون این خلاشه درس دهم هست یا ادامه درس دهم.؟؟!
واقعا که حیف نظرهایی که ما میدیم میگیم عالیه عالیه.
یعنی ای خاک بر سره سازنده اش😡😠☹☹😾😾😾
خیلی خیلی خیلی طولانی
اصلا خلاصه ننوشته
من خلاصه متن درس نوشتم می خواین براتون بفرستم
داداش ببخشید میشه نتیجه رو بگی
سلام من خلاصه خواستم نه داستان درس خلاصه یعنی 10خط یا کم تر اینم من بگم😔
خلاصه در عطار و جلال الدین
وی در سال ۶۰۴ هجری در بلخ ولادت یافت. چون پدرش بزرگان مشایخ عصر بود و سلطان محمد خوارزمشاه با این سلسله لطفی نداشت و در مرض اخیر با اصحاب گفته است که:از رفتن من غمناک مشوید که نور رحمهالله تعالی بعد از صد و پنجاه سال بر روح شیخ فریدالدین عطار رحمهالله تجلی کرد و مرشد شد.
*پایان*
مطمعنین که این زندگی نامه نیست البته که این از زندگی نامه هم بیشتره والا ما میایم خلاصه پیدا کنیم کل زندگی نامه و درس میاد لطفا یکی خلاصه رو بگه یعنی تا الان هیچکی خودش نخونده و ننوشته😐
من زدم خلاصه این متن که از خود درس که بیش تره من اگه این خلاصه هست بهتر من از روی کتاب بنویسم
متاسفم براتون
سلام خاسن نیمه تان کوردن اره
طولانیه
یعنی نویسنده این کتاب هم پشماش میریزه با این خلاصه 😂
خیلی طولانی بود این ۲برابر درس بود لطف خلاصه را هم بزارید اگر که نظر ما برای شما اهمیتی داره جناب
سلام خلاصه داستان این است
علی اکبر دهخدا در سال1257هجری شمسی ودر تهران به دنیا آمده است. پدر او تمام اموال خود را فروخت وبه تهران آمد ونه سال بعد از تولد دهخدا از دنیا رفت معلمین او شیخ غلام حسین برو جردی وهادی نجم آبادی بودند. دهخدا برای تالیف لغتنامه که مهمترین اثر خود است وتقریبا همه ی لغات فارسی، نام شهر ها وروستاها کلمات علمی، اشخاص بزرگ ولغات عربی رادر خود جای داده است، بیش از چهل سال تنها چهار روز به دلیل مرگ مادر و بی ماری خودش کار نکرد در میان دانشمندان معاصرایران دهخدا را باید بزرگ مرد ایران دانست. علامه دهخدا در غروب روز دوشنبه 7اسفند ماه 1334شمسی وپس از شنیدن شعری از حافظ در میان محمد معین سید جعفر شهیدی دار فانی را وداع گفت ودر شهر ری به خاک سپرده شد.
بچه دقت کنید این خلاصه ی زندگی نامه ی جلال الدین هستش خلاصه ی در نیست
نوشته خلاصله ولی از خود درسم بیشتره😂
خیلی طولتنی
عارف هستم من هم اصلا راضی نیستم خیلی طولانی وخسته کننده من که نتونستم چیزی از خلاصه درس بیابم
خیلی خیلی طولانی 😤
خیلی طولانیه
فکر کنم اشتباهی بجای اینکه خلاصه رو بنویسن کل درس رو نوشتن 😑😑
لطفا اگه میشه خلاصه ی درس رو بنویسید
بد قول هستید بی شور هااااااا
مهدی ببخشیدا ولی خیلی کثافتی🙂🔪
حالم ازت به هم میخوره عوضی:)🔪🔪🔪
بابا من گفتم خلاصه چرا اینو میاره😠
این که از کل درس هم بیشتره
درس ۱۰ اینقدر نیست که این اینقدره اصلا راضی نیستم روش نوشته خلاصه اینجا اوده از کتاب بیشتر نوشته
چخبرعهععههههاین ک از درس بیشترههههههاصلا راضی نیستم واقعا شما به این میگین خلاصه؟؟؟،،
این بیست برابر درس هست به نظرتون این خلاصه؟؟😥
😏این همه خلاصه
نمیدونم جوابش چی میشه لطفا هرکی میدونه بگه حتا اگه دو یا سه خط باشه ممنون میشم
خیلی طولانیه
میشه خلاصه درس رو هم بزارید لطف
این که اصلا خلاصه فارسی ششم نیست چرا مینویسید
سلام چرا خلاصه ب درس رو اصلا نمیگه
من این درس روخیلی دوست داشتم وچیزهای زیادی ازش ادگرفتم مثلااونجاش که میگه نمازش روسروقت میخونه امیدوارم شماهم ین درس رودوست داشته باشید
خیلی هم خوبه