خلاصه کتاب سلام بر ابراهیم جلد دوم
خلاصه کتاب سلام بر ابراهیم جلد دوم را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
سلام بر ابراهیم - جلد دوم: ادامه زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی
ناشر : شهید ابراهیم هادی
نویسنده : گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
سال نشر : 1395
تعداد صفحات : 236
منبع مطلب : bookroom.ir
مدیر محترم سایت bookroom.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
دانلود کتاب سلام بر ابراهیم (جلد دوم)؛ ادامه زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی
«سلام بر ابراهیم» کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است. این کتاب ادامه زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار شهید ابراهیم هادی است که بخش اول ان قبلا در طاقچه منتشر شده است.
این کتاب علاوه بر زندگینامهای مختصر، خاطراتی از دوستان و اعضای خانواده این شهید بزرگوار و مفقودالاثر دارد. این نوشتار حاصل بیش از پنجاه مصاحبه از خانواده، یاران و دوستان آن شهید است که همگی نگارنده را در گردآوری این مجموعه ارزشمند یاری رساندند.
شهید ابراهیم هادی در اردیبهشت سال ۳۶ متولد شد و در ۲۵ سالگی در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، در ۲۲ بهمن سال۶۱ به شهادت رسید و پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند. کتاب «سلام بر ابراهیم» تا سال ۱۳۹۵ به چاپ صدم رسید و در مجموع بیش از پانصد هزار نسخه از آن منتشر شده است. ویژگیهای خاص این شهید و خاطراتی که بعضاً خواننده را به تحیر وامیدارد از مشخصههای منحصربه فرد این کتاب است. در بخشی از این خاطرات میخوانیم:
ابراهیم برای برخی رفقایش خیلی دل میسوزاند و تلاش میکرد. برای آنها که در تفکرات دوران جهالت طاغوتی غرق بودند.
اما برخی تعصبات قومی و محلهای در برخی جوانهای بیسواد و ورزشکار محل، باعث شده بود که متأسفانه دعوا و چاقوکشی در جوانها زیاد دیده شود.
ابراهیم رفیقی داشت به نام محمد. فرهنگ و خانواده او با اهالی محل ما تناسبی نداشت. اما چندین بار با ابراهیم تمرین کرده و حتی به زورخانه حاج حسن آمده بود. او کشتیگیر موفقی در باشگاه ابومسلم بود. او ابراهیم را دوست داشت، مثل دیگر کسانی که با یک برخورد با او دوست میشدند.
محمد در مسابقات قهرمانی خوش درخشید و مسافر مسابقات جهانی کانادا شد. قبل از عزیمت، به دعوت ابراهیم به زورخانه حاج حسن آمد.
ساعتی بعد از تمرین، من و علی نصرالله راهی زورخانه شدیم. همین که میخواستیم وارد شویم، با صدای فریاد ابراهیم مواجه شدیم! او داد میزد: «من رو بزنید، اما با ممد کاری نداشته باشید. او مهمان ماست و...»
همین که وارد شدیم، دیدیم سه نفر از همین جماعت جاهل، چاقو به دست منتظر فرصت حمله هستند!
محمد هم پشت ابراهیم پناه گرفته بود. ابراهیم هم داد میزد و ...
من تا وارد شدم یکی از آنها را گرفتم و چاقو را از دستش خارج کردم. علی نصرالله هم به همین صورت و نفر آخر هم با حمله ابراهیم روی زمین افتاد. آنها بعد از کتک خوردن فرار کردند. محمد از ابراهیم خداحافظی کرد و رفت.
منبع مطلب : taaghche.com
مدیر محترم سایت taaghche.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
ریحانه : این خلاصه بود ؟! )) لعنت بر دفاعی
ugd : گه بگیرن اموزش پرورش رو
ugd : گه بگیرن اموزش پرورش رو
ریحانه : این خلاصه بود ؟! ))لعنت بر دفاعی
نا شناس : مرگ بر آمادگی دفاعی
-------- : به اطرافیانش میگفت مراقب باشید با چه کسی دوست میشوید، حق کسی برگردنت نباشد و دقت کن به کسی ظلم نکنی. روزهای تعطیل با دوستش به کوه میرفتند و او الگوی کاملی از اخلاق برای دوستانش بود . از آنچه یک جوان باید بداند صحبت میکرد. ابراهیم قبل از انقلاب نیز یک شخصیت خاص معنوی داشت و صرفا به دوران انقلاب محدود نبود. در یک روز با دوستش از خیابان عبور میکردند فردی با اختلال در راه را مشاهده کرد، از آنجایی که ورزشکار حاذقی بود، و توانمند در سرعت و دویدن اما به دوستنش گفت اهسته تر حرکت کنیم که او ناراحت نشود. به ریزترین مسائل توجه میکرد؛ عشق بی حد واندازه به اهل بیت داشت؛ خیلی باحیا بود و همین ویژگی سبب شد پیکرش باز نگردد؛ او میگفت: من از خدا خواستم مثل مادر ساداتم حضرت زهرا(ع) گمنام باشد و دیگه کارم به غسالخانه نرسد. هیچوقت در کارهایش از عدالت و حرف حق دور نمیشد. اگردل کسی را شاد میکرد خودش بیشتر شاد میشد ؛ حدیث مولا علی(ع): انسانهای لئیم از غذا لذت میبرند و انسانهای کریم از غذا دادن به دیگران میگفت: آدم هرکاری از دستش بر میاید باید برای بندگان خدا بکند؛ برای رفقایش خیلی دل میسوزاند و تلاش میکرد. بسیار کم حرف بود و برخلاف بسیاری از جوانان آن زمان، عفت کلام داشت. با تمام ورزشکاران برخورد خوبی داشت و سعی میکرد در آنها تاثیرگذار باشد. دوستانش میگفتند: ما با ابراهیم معنای خوب بودن و انسانیت را فهمیدیم ابراهیم قهرمان ورزشی بود در عین حال بسیار سر به زیر و آرام و این کار را برای قوی کردن بدنش انجام میداد. برای خود در مقابل خدا شخصیتی نمیدید. هرکاری که میتوانست برای رضای خدا انجام میداد. خود را در مقابل خدا کوچک میدید و افتادگی داشت. خداهم در چشم مردم به او عظمت عجیبی داد؛ به قول بیدل دهلوی افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است او به کارهایی که میکرد ایمان داشت و ناخودآگاه تمام جوانان محل جذب وی میشدند
-------- : شهید ابراهیم هادی در اردیبهشت سال ۳۶ متولد شد و در ۲۵ سالگی در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، در ۲۲ بهمن سال۶۱ به شهادت رسید و پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند. بخشی از سخنان، یافتهها، یادمانها و نکاتی که از نظربنده زیبا و دلنشین بود: ابراهیم در اول اردیبهشت سال 1336 و درست درشب 21 ماه مبارک رمضان در خانهای در خیابان شهید عجب گل به دنیا آمد. اولایق محبت بود، از اول زندگی اش پدرش بارها میگفت همه فرزندانم خوب هستند اما ابراهیم را طور دیگری دوست دارم؛ من درنماز شبهایم از عمق جان برای ابراهیم دعا میکنم و خدا انشاء الله او را در دنیا و آخرت سربلند کند. شدت علاقه ماد ابراهیم به وی به حدی بود که هرچه ابراهیم میگفت سریع قبول میکردند؛ و ایشان پس از شهادت وی متحمل سختیهای بسیار شدند. ابراهیم خودرا از مردم جدا نمیکرد، در چندین دعوای خانوادگی نیز وارد شد و برای حل آنها تا حد توان و امکان تلاش میکرد و کارهارا به خوبی پیش میبرد؛ همانند پادرمیانی در آشتی دادن عروس و دامادی که به مشکلاتی برخورده بودند؛ و ابراهیم با داماد صحبت کرد و متقاعد کرد و داماد کاملا پذیرفت و مادر ابراهیم نیز با عروس و خداروشکر همه چیز ختم به خیر شد. کارهای ابراهیم مصداق کلام نوران مولا علی(ع) در نهج البلاغه بود؛ اصلاح و سازش میان مسلمانان جهان از تمام نمازها و روزه ها(مستحبی) بالاتر است. ابراهیم در خانهای که به دنیا آمد هیئت برگزار کرد؛ و بسیاری از جوانان محله را جذب این گونه محافل کرد. ابراهیم در سالهای اول دبیرستان بود که داغ پدر، اورا یتیم کرد. شخصیت وی به قدری قابل احترام بود که دبیران مدرسه نیز ادب را در برخورد با او رعایت میکردند. او به دوستان خود میگفت: سعی کن کارها و حتی ورزش کردنت برای خدا باشد؛ چرا که وی یکی از ورزشکاران موفق بود، و این روحیه و سرگرمی را به دیگران یاد آور میشد. او نمازهایش را سروقت میخواند، اجازه نمیداد نمازهایش قضا شوند و به جماعت و درمسجد میخواند.
🌼🌼 : ینی چی من دو هفته مونده به امتحانا باید بیام 260 صفحه رو بخونم خااصه بنویسم!!!!! اونم برا درسی که نه تو کنکور میاد نه کمکی به زندگیه من.میکنه
معلم دفاعی : چرا همه معلم دفاعیا عین پروفسور ها حرف میزنن
گوه تو دفاعی : بابا من الان باید خلاصه شو بنویسم یکی جواب گو باشع چ کسی جلد دومشو ب طور کامل خونده؟؟
اموزش و پرورش لعنتی : خاک تو سر این اموزش و پرورش گل بگیرن درشو
-------- : امیدوارم مفید واقع بشه من خلاصه ای از جملات که طبق دیدگاهم جالب و کمک کننده بود رو تایپ کردم یا حق التماس دعا
ناشناس : اوووف معلما چقد حوصله دارن خودمون کم تکلیف داریم.. هالا باید اینم بخونیم خلاصه کنیم... تورو خدا بزارین خلاصشو
Eli_Bei : سلام میشه به منم بفرستید همین الان لطفا
اخه چرا من من نمیخوام بخونم از همه جا ب من هدیه دادن چیز دیگه ای نداشتن اه خسته شدم باو خیلی طولانیه
عالی
عالی
❤❤❤
عالی بود
عالیییی
پی دی اف پارت دومش هیچ جا رایگان نی
کسی خلاصه نوشته؟؟
خوبه
بابا من الان باید خلاصه شو بنویسم یکی جواب گو باشع چ کسی جلد دومشو ب طور کامل خونده؟؟
مگه من وقت اضافه دارم برم تو وقت امتحانات 256 صفحه رو پی دی اف بخونم بعد خلاصه کنم عجب معلمایی داریم خدایی من برم بجای ریاضی و علوم پی دی اف کتاب بخونم :(
سلام
من خودم اومدم از اینجا بخونم هیچی بمی دونم😔
خیلی عنه
مرگ بر دفاعی،ریدم توش
اگه این نبود بجاش الان علوم و ریاضی می خوندم
خیلی خوبه
.
ینی چی من دو هفته مونده به امتحانا باید بیام 260 صفحه رو بخونم خااصه بنویسم!!!!! اونم برا درسی که نه تو کنکور میاد نه کمکی به زندگیه من.میکنه
...
چرا همه معلم دفاعیا عین پروفسور ها حرف میزنن
مرگ بر آمادگی دفاعی
سلام من نمیدونم
تورو خدا
سلام کی میدونه باید خلاصه کامل دو جلد رو از کجا بیاریم
😭تروخدا برداشت بزارین اینا چین اخههههه😭😭😭
سلام میشه به منم بفرستید همین الان لطفا
سلام میشه به منم بفرستید همین الان لطفا
سلام میشه به منم بفرستید همین الان لطفا
سلام میشه به منم بفرستید همین الان لطفا
سلام میشه به منم بفرستید همین الان لطفا
تو روحتون با این درس دادنتون دیگ این چی بود،،،
اوووف معلما چقد حوصله دارن خودمون کم تکلیف داریم.. هالا باید اینم بخونیم خلاصه کنیم... تورو خدا بزارین خلاصشو
آقا مگه این شهید چقدر عمر کرد این همه مار تونست بکنه علی
امیدوارم مفید واقع بشه
من خلاصه ای از جملات که طبق دیدگاهم جالب و کمک کننده بود رو تایپ کردم
یا حق
التماس دعا
به اطرافیانش میگفت مراقب باشید با چه کسی دوست میشوید، حق کسی برگردنت نباشد و دقت کن به کسی ظلم نکنی.
روزهای تعطیل با دوستش به کوه میرفتند و او الگوی کاملی از اخلاق برای دوستانش بود .
از آنچه یک جوان باید بداند صحبت میکرد.
ابراهیم قبل از انقلاب نیز یک شخصیت خاص معنوی داشت و صرفا به دوران انقلاب محدود نبود.
در یک روز با دوستش از خیابان عبور میکردند فردی با اختلال در راه را مشاهده کرد، از آنجایی که ورزشکار حاذقی بود، و توانمند در سرعت و دویدن اما به دوستنش گفت اهسته تر حرکت کنیم که او ناراحت نشود.
به ریزترین مسائل توجه میکرد؛ عشق بی حد واندازه به اهل بیت داشت؛ خیلی باحیا بود و همین ویژگی سبب شد پیکرش باز نگردد؛ او میگفت: من از خدا خواستم مثل مادر ساداتم حضرت زهرا(ع) گمنام باشد و دیگه کارم به غسالخانه نرسد. هیچوقت در کارهایش از عدالت و حرف حق دور نمیشد.
اگردل کسی را شاد میکرد خودش بیشتر شاد میشد ؛ حدیث مولا علی(ع): انسانهای لئیم از غذا لذت میبرند و انسانهای کریم از غذا دادن به دیگران
میگفت: آدم هرکاری از دستش بر میاید باید برای بندگان خدا بکند؛ برای رفقایش خیلی دل میسوزاند و تلاش میکرد. بسیار کم حرف بود و برخلاف بسیاری از جوانان آن زمان، عفت کلام داشت. با تمام ورزشکاران برخورد خوبی داشت و سعی میکرد در آنها تاثیرگذار باشد. دوستانش میگفتند: ما با ابراهیم معنای خوب بودن و انسانیت را فهمیدیم
ابراهیم قهرمان ورزشی بود در عین حال بسیار سر به زیر و آرام و این کار را برای قوی کردن بدنش انجام میداد. برای خود در مقابل خدا شخصیتی نمیدید. هرکاری که میتوانست برای رضای خدا انجام میداد.
خود را در مقابل خدا کوچک میدید و افتادگی داشت. خداهم در چشم مردم به او عظمت عجیبی داد؛
به قول بیدل دهلوی
افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
او به کارهایی که میکرد ایمان داشت و ناخودآگاه تمام جوانان محل جذب وی میشدند
شهید ابراهیم هادی در اردیبهشت سال ۳۶ متولد شد و در ۲۵ سالگی در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، در ۲۲ بهمن سال۶۱ به شهادت رسید و پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند.
بخشی از سخنان، یافتهها، یادمانها و نکاتی که از نظربنده زیبا و دلنشین بود:
ابراهیم در اول اردیبهشت سال 1336 و درست درشب 21 ماه مبارک رمضان در خانهای در خیابان شهید عجب گل به دنیا آمد.
اولایق محبت بود، از اول زندگی اش
پدرش بارها میگفت همه فرزندانم خوب هستند اما ابراهیم را طور دیگری دوست دارم؛ من درنماز شبهایم از عمق جان برای ابراهیم دعا میکنم و خدا انشاء الله او را در دنیا و آخرت سربلند کند.
شدت علاقه ماد ابراهیم به وی به حدی بود که هرچه ابراهیم میگفت سریع قبول میکردند؛ و ایشان پس از شهادت وی متحمل سختیهای بسیار شدند.
ابراهیم خودرا از مردم جدا نمیکرد، در چندین دعوای خانوادگی نیز وارد شد و برای حل آنها تا حد توان و امکان تلاش میکرد و کارهارا به خوبی پیش میبرد؛ همانند پادرمیانی در آشتی دادن عروس و دامادی که به مشکلاتی برخورده بودند؛ و ابراهیم با داماد صحبت کرد و متقاعد کرد و داماد کاملا پذیرفت و مادر ابراهیم نیز با عروس و خداروشکر همه چیز ختم به خیر شد.
کارهای ابراهیم مصداق کلام نوران مولا علی(ع) در نهج البلاغه بود؛ اصلاح و سازش میان مسلمانان جهان از تمام نمازها و روزه ها(مستحبی) بالاتر است.
ابراهیم در خانهای که به دنیا آمد هیئت برگزار کرد؛ و بسیاری از جوانان محله را جذب این گونه محافل کرد.
ابراهیم در سالهای اول دبیرستان بود که داغ پدر، اورا یتیم کرد.
شخصیت وی به قدری قابل احترام بود که دبیران مدرسه نیز ادب را در برخورد با او رعایت میکردند.
او به دوستان خود میگفت: سعی کن کارها و حتی ورزش کردنت برای خدا باشد؛ چرا که وی یکی از ورزشکاران موفق بود، و این روحیه و سرگرمی را به دیگران یاد آور میشد.
او نمازهایش را سروقت میخواند، اجازه نمیداد نمازهایش قضا شوند و به جماعت و درمسجد میخواند.
الان این چی بود واس چی الکی نوشتید برداشت؟:\
خاک تو سر این اموزش و پرورش گل بگیرن درشو
سلام هیچی نمی دونم
😠😠😠😠😠
گه بگیرن اموزش پرورش رو
این خلاصه بود ؟! ))لعنت بر دفاعی
اخه من مگه وقت اضافه دارم من درسا دیگمو بزور میخونم حالا باید اینم بخونم خلاصه کنم اخه من نمخام باید چیکار کنم زور میگن اگ نخونی نمرت کم میشه دلم مخاد جرشون بدم