داستان شعر میوه هنر را به نثر ساده بنویسید ششم
داستان شعر میوه هنر را به نثر ساده بنویسید ششم را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
ناشناس : آن داستان را شنیده اید که در باغ یک روز از ستم تبر سپیدار سخت ناله می کرد که از دست اره نجار و تیشه هیزم شکن برای من نه ریشه ای مانده و نه شاخه ای. تبر آهسته به او گفت: گناه تو این است که الان فصل میوه دادن است ولی تو میوه و ثمری نداده ای. تا شب صدای تبر همچنان ادامه داشت و قطع نشد و صبح در آن باغ توده ای از هیزم جمع شده بود. وقتی کشاورز تنور خودش را با آن هیزم روشن کرد سپیدار گریه کرد و دوباره گفت: افسوس که به هیزم تبدیل شده ام و دنیای ستمگر بدن مرا این چنین در اتش بدبختی سوزاند. شعله به او خندید و گفت از چه کسی شکایت می کنی؟ بی ارزشی تو تورا اینگونه پست و حقیر کرده است. آن درختی که رشد می کند ولی میوه نمی دهد سرانجامش شایسته تر از این نیست که سوزانده می شود. حاصل عمر انسان چیزی جز دانش و حکمت نیست ای انسان اگر دانش و هنری اندخته ای حالا وقت ارائه آن است. سخن بیهوده ای که به آن عمل نمی شود چه فایده ای دارد عمل و کار خود را درست کن و درست انجام بده که در گفتار بی عمل سودی نیست. اگر شب و روز و ماه و سال تو به تنبلی و تن پروری بگذرد و کار مفیدی برای آخرت انجام ندهی، روز قیامت که روز حساب اعمال و پاداش دادن است کار تو دشوار می شود.
ناشناس : روزی سپیداری در باغ از ظلم و ستم تبر گربه می کرد.تبر گفت جرم تو همین قدر کافیست که در فصل میوه دادن درختان هیچ میوه ای ندادی.اگر در دنیا بیکار باشی و شب و روز و ماه و سالت را به راحتی بگذرانی.در ان دنیا کار و تو دشوار و سخت تر می شود .الان وقت نشان دادن هنر خودت است و ان را نشان بده.
نیایش : خیلی بده من اگه میخواستم خودم بنویسم چرا اومدم تو این سایت😡
ناشناس : خودم خلاصه کردم این را بنویسید
Nazanin : من اگه میخواستم خودم جواب رو بنویسم دیگه چرا اومدم تو این سایت
Nazanin : حالا خوبه که بعضی از کسانی که اومدن تو این سایت جواب ها رو نوشتم
wwe : خفه شو
۹ : خوبه ولی تا کار تو سخت تر میشود خوبه؟👍🍗🍗🍗🖕🤲🤲👎👊🤲🤲👎😬🤩🫐🍓
ناشناس : باشه ممنون
ناشناس : به نظرت این جمله رو جستجو کردم بیام جواب رو ببینم چون خودم نمیدونم یا با اینکه نمیدونم بیام جواب بدم چه سایتیه به نظر من این سایتتون رو ببندید
خیلی مزخزفه این چیه بالای سایت زدی « جمهوری اسلامی ایران » این دیگه چه زر مفتیه 🖕🏻
دلم میخاد بکشمت 😈
من چرا باید معنی اینو بنویسم
تو تو این سایت بدرد نخوری که داری باید بنویسی عنار
دوست داری مردمو اذیت کنی ها
ایشالاه عن بپاشن رو سایتت
.
🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬😡😡😡😡😡
سلام خیلی چرت هست برای این سایت متأسفم ، چرا وقت خود تون رل میگیرید برید توی یه سایت دیگه تا راحت تر خلاصه بنویسید و این سایت هگ کننده است .
چی بنویسم
روزی سپیدار در باغ بود گی من بو خواننش
به نظرت این جمله رو جستجو کردم بیام جواب رو ببینم چون خودم نمیدونم یا با اینکه نمیدونم بیام جواب بدم چه سایتیه به نظر من این سایتتون رو ببندید
عالی😍
سلام خیلی قشنگ نوشته بود
سلام خیلی هم قشنگ بود و خیلی خوب نوشته بود
نسنسنسن
عالیییییی
ریدم
باشه ممنون
عالی
خیلی خوبه
خوبه ولی تا کار تو سخت تر میشود خوبه؟👍🍗🍗🍗🖕🤲🤲👎👊🤲🤲👎😬🤩🫐🍓
خفه شو
خیلی بده من اگه میخواستم خودم بنویسم چرا اومدم تو این سایت😡
حالا خوبه که بعضی از کسانی که اومدن تو این سایت جواب ها رو نوشتم
من اگه میخواستم خودم جواب رو بنویسم دیگه چرا اومدم تو این سایت
سلام اشکال نداره
به خاطر همین باید تو میوه دهی علیرضا احمدی
روزی سپیداری در باغ از ظلم و ستم تبر گربه می کرد.تبر گفت جرم تو همین قدر کافیست که در فصل میوه دادن درختان هیچ میوه ای ندادی.اگر در دنیا بیکار باشی و شب و روز و ماه و سالت را به راحتی بگذرانی.در ان دنیا کار و تو دشوار و سخت تر می شود .الان وقت نشان دادن هنر خودت است و ان را نشان بده.
خوبه ولی یکم زیاده تو کتاب جا نمیشه .
خوبه ولی خیلی زیاده جا نمیشه تو کتاب ؟
آن داستان را شنیده اید که در باغ یک روز از ستم تبر سپیدار سخت ناله می کرد
که از دست اره نجار و تیشه هیزم شکن برای من نه ریشه ای مانده و نه شاخه ای.
تبر آهسته به او گفت: گناه تو این است که الان فصل میوه دادن است ولی تو میوه و ثمری نداده ای.
تا شب صدای تبر همچنان ادامه داشت و قطع نشد و صبح در آن باغ توده ای از هیزم جمع شده بود.
وقتی کشاورز تنور خودش را با آن هیزم روشن کرد سپیدار گریه کرد و دوباره گفت:
افسوس که به هیزم تبدیل شده ام و دنیای ستمگر بدن مرا این چنین در اتش بدبختی سوزاند.
شعله به او خندید و گفت از چه کسی شکایت می کنی؟
بی ارزشی تو تورا اینگونه پست و حقیر کرده است.
آن درختی که رشد می کند ولی میوه نمی دهد
سرانجامش شایسته تر از این نیست که سوزانده می شود.
حاصل عمر انسان چیزی جز دانش و حکمت نیست
ای انسان اگر دانش و هنری اندخته ای حالا وقت ارائه آن است.
سخن بیهوده ای که به آن عمل نمی شود چه فایده ای دارد عمل و کار خود را درست کن
و درست انجام بده که در گفتار بی عمل سودی نیست.
اگر شب و روز و ماه و سال تو به تنبلی و تن پروری بگذرد و کار مفیدی برای آخرت انجام ندهی،
روز قیامت که روز حساب اعمال و پاداش دادن است کار تو دشوار می شود.
آن داستان را شنیده اید که در باغ یک روز از ستم تبر سپیدار سخت ناله می کرد
که از دست اره نجار و تیشه هیزم شکن برای من نه ریشه ای مانده و نه شاخه ای.
تبر آهسته به او گفت: گناه تو این است که الان فصل میوه دادن است ولی تو میوه و ثمری نداده ای.
تا شب صدای تبر همچنان ادامه داشت و قطع نشد و صبح در آن باغ توده ای از هیزم جمع شده بود.
وقتی کشاورز تنور خودش را با آن هیزم روشن کرد سپیدار گریه کرد و دوباره گفت:
افسوس که به هیزم تبدیل شده ام و دنیای ستمگر بدن مرا این چنین در اتش بدبختی سوزاند.
شعله به او خندید و گفت از چه کسی شکایت می کنی؟
بی ارزشی تو تورا اینگونه پست و حقیر کرده است.
آن درختی که رشد می کند ولی میوه نمی دهد
سرانجامش شایسته تر از این نیست که سوزانده می شود.
حاصل عمر انسان چیزی جز دانش و حکمت نیست
ای انسان اگر دانش و هنری اندخته ای حالا وقت ارائه آن است.
سخن بیهوده ای که به آن عمل نمی شود چه فایده ای دارد عمل و کار خود را درست کن
و درست انجام بده که در گفتار بی عمل سودی نیست.
اگر شب و روز و ماه و سال تو به تنبلی و تن پروری بگذرد و کار مفیدی برای آخرت انجام ندهی،
روز قیامت که روز حساب اعمال و پاداش دادن است کار تو دشوار می شود.
.....
خیلی این سایت خوبه عالیه