داستان کوتاه در مورد کتاب و کتابخوانی
داستان کوتاه در مورد کتاب و کتابخوانی را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
قصه ی جالب کتابهای شلخته
قصه ی جالب کتابهای شلخته
امروز چند تا کتاب جدید به کتابخانه آوردند تا در قفسه های مخصوص خودشان قرار دهند. اما مثل اینکه این کتابها هنوز کتابخانه ندیده بودند. چه کارهایی می کردند. بلند بلند می خندیدند. همدیگر را هل می دادند. حوصله نداشتند سر جایشان منظم قرار بگیرند. یک دفعه توی قفسه ها دراز می کشیدند و...
خلاصه حسابی آبروریزی درآورده بودند. اعضای کتابخانه از کار این کتابها تعجب کرده بودند. ولی چون همه با ادب و با حوصله بودند چیزی نمی گفتند و فقط چپ چپ به کتابها نگاه می کردند. منتظر بودند تا ببینند مسئول کتابخانه خودش چکار می کند.
مسئول کتابخانه یکی دوبار به کتابهای بی نظم تازه وارد تذکر داد که اینجا کتابخانه است نه پارک! اینجا باید سکوت را رعایت کنید و سرجایتان منظم قرار بگیرید تا کسی بیاید و یکی از شما را انتخاب کند و بخواند.
کتابها با تعجب گفتند " بخواند!"
مسئول گفت: "بله بخواند."
کتابها همه با هم بلند بلند شروع به خندیدن کردند و گفتند مگر کسی پیدا می شود که بخواهد مطالب ما را بخواند!
مسئول کتابخانه اخم کرد و سر جایش نشست.
صحبت کردن کتابها آرامتر شد، ولی هنوز هم همدیگر را هل می دادند و هر کدام سعی می کرد چند برابر خودش جا بگیرد.
کتابهای مودب و منظم قبلی، از دست کتابهای جدید شلخته ،خسته و عصبانی شده بودند و زیر لب غر می زدند تا اینکه یکی از کتابها که از بقیه قدیمی تر بود، از کتابهای جدید پرسید: "ببخشید می تونم بپرسم شما قبلا کجا زندگی می کردید؟"
کتابهای شلخته نگاهی به هم کردند و گفتند :"لای اسباب بازی های ستاره خانم."
کتاب قدیمی گفت: "لای اسباب بازی ها ! اما کتاب باید توی کتابخانه باشد تا سالم و تمیز بماند. "
یکی از کتابهای شلخته گفت: "مگه نمی بینی بیشتر کاغذهای ما مچاله شده، جلدمون خراب شده، چند تا از کاغذهامون پاره شده...."
کتاب قدیمی با دلسوزی سرش را تکان داد و گفت" "حالا فهمیدم چرا انقدر همدیگر رو هل می دهید یا چرا نمی تونید سرجاتون بایستید. وقتی یک کتاب آسیب می بیینه شکلش زشت می شه و دیگه نمی تونه درست لای کتابها قرار بگیره."
کتابها وقتی این حرفها را شنیدند دلشان برای کتابهای تازه وارد سوخت و دیگر غر نزدند و ساکت شدند.
کتاب قدیمی دوباره گفت: "حالا خدا را شکر الان توی کتابخانه هستید و دیگر زیر دست و پا و لای اسباب بازیهای بچه ها نیستید. اینجا کم کم شکلتان هم زیبا می شود و کاغذهای مچاله شده تان صاف می شود. بعد خودتان می فهمید که چقدر زندگی در کتابخانه کیف دارد. تازه از همه مهمتر، اینجا بچه ها شما را بر می دارند و قصه های قشنگتان را می خوانند."
این حرفها انقدر روی کتابهای شلخته تاثیر گذاشته بود که می خواستند گریه کنند. آخر آرزوی هر کتابی این است که کسی آن را بخواند. هنوز حرفهای کتاب قدیمی تمام نشده بود که یکی از بچه ها سراغ کتابهای شلخته آمد و سه تا از کتابها را برداشت تا با دوستهایش بخواند.
منبع:tebyan.net
منبع مطلب : www.beytoote.com
مدیر محترم سایت www.beytoote.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
ریرا : مطالب عالیه
لیدی باگ 🐞🐞 : خیلی خوبه داستانتون عالیه
samin : هیلی فانتزی و بامزه بود......😍❤️
💌💌💌💌💌💌 : لطفا یه داستان کوتاه تر بزارید💌💌 ممنون💌💌💌💌💌💌💌💌💌
لیدی باگ 🐞🐞 : عالیه
sha kiba : عالی بود دوست داشتم ولی مطالب زیادی نداشت لطفا مطالبش رو زیاد کنید
kimia karami : سلام من یک متن کوتاه درمورد خرید لواظم تهریر میخواستم
💜Pariya💜 : خیلی عالی بود و قشنگ بود😍👌ممنون 🌹
ناشناس : عالیییی حرف نداشت من برای دخترم خوندمش خیلی خوب بود
معصومه ابراهیمی : خیلی قشنگ بود دوست داشتم😍
آیلار : تا کم کم کتاب ها منظم و مرتب شدند و درست رفتار کردند الان خیلی وقت است که در کتاب خانه به سر میبرند قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید
نیکا رسولیان : خیلی خوب بود عالی خیلی بهدرد من خورد من کلاس پنجمم و ما مدرسمون متن یا داستان درباره کتاب بود عالی و...
.چ.ج. : عالی
ژپطدیمیذینیا : رز دیذبمیذ
....... : واقعااااااا
عسل : چه داستانی قشنگ
پرگل : داستان تون خیلی خیلی قشنگ بود
خیلی خیلی عالی بود مرسی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹۷۷🌹🌹🌹۸🌹🌹🌹🌹🌹🌹
داستان تون خیلی خیلی قشنگ بود
چه داستانی قشنگ
چه داستانی قشنگ
عالی
عالی بود از این بهتر نمیشه
روز کتاب خوانی و یک داستان کوتاه و زیبا
قصه جالبی بود
هیلی فانتزی و بامزه بود......😍❤️
خیلی قشنگ بود دوست داشتم😍
عالیییی حرف نداشت من برای دخترم خوندمش خیلی خوب بود
خوب بود
عالی بود دوست داشتم ولی مطالب زیادی نداشت لطفا مطالبش رو زیاد کنید
عالیه
خیلی خوبه داستانتون عالیه
لطفا یه داستان کوتاه تر بزارید💌💌
ممنون💌💌💌💌💌💌💌💌💌
رز دیذبمیذ
مطالب عالیه
واقعا دمتون گرم عالی بود
عالی
سلام خیلی عالی و خوب
خیلی عالی بود و قشنگ بود😍👌ممنون 🌹
سلام من یک متن کوتاه درمورد خرید لوازم مدرسه میخواستم
سلام من یک متن کوتاه درمورد خرید لواظم تهریر میخواستم
این داستان خیلی قشنگ ترین داستانی بود که تاها لا دیدم
خیلی خوبه من کلاس پنجمم د مدرسه ما خواسته بود که داستان درباره وتاب بخونیم و خیلی به دردم خورد واقا ممنون از کسی که این داستان رو ساخته و کسی که به گوگل گذاشته 👌👌👌
خیلی خوب بود عالی خیلی بهدرد من خورد من کلاس پنجمم و ما مدرسمون متن یا داستان درباره کتاب بود عالی و...
تا کم کم کتاب ها منظم و مرتب شدند و درست رفتار کردند الان خیلی وقت است که در کتاب خانه به سر میبرند قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید
پیدا کنیگ
من خیلی دوست داشتم مطلب را🐥🐥🐥🐥🐥🐥🐥
نه عالیه داستانتون فقط کودکانس
ممنون
عالیبود
داستان کوتاه درباره ی کتاب و کتابخوانی
اسمت چیه
عالی عالی عالی 😘😘😘
جیگرمی کله، 😘😘💖😘💖😘
سلام مهدی جون 😘😘😘😘
من چیزی نمیدونم
و این شد که کتاب های شلخته متوجه شدن باید تمیز و مرتب باشن تا دیگران آنها را بخوانند و چیز های مفید یاد بگیرند
عالی
نمیدونم والا
داستان خوبی بود
سلام خیلی قشنگ بود داستان
مفید و آموزنده🥰💐
سلام بچه ها
سلام بچه ها
عالی بود ممنونم