دانلود رمان استاد و دانشجوی شیطون pdf
دانلود رمان استاد و دانشجوی شیطون pdf را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
دانلود رمان دانشجوی شیطون بلا بصورت pdf
نویسنده : آوا
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان :
امروز اولین روز رفتنم به دانشگاه بود و به شدت استرس داشتم ، هیچ کس رو توی لندن نداشتم و تک و تنها ! نمیدونستم چیکار کنم ! هرچند پدر من رو مستقل بار آورده بود ولی همیشه عقایدش رو به
من تحمیل میکرد آخه مگه دانشگاهای کشور خودمون چشه که من رو به اجبار فرستاده اینجا ،کالفه شروع کردم به لباس پوشیدن یه تاپ مشکی پوشیدم که تضاد جالبی با بدن سفیدم ایجاد کرده بود و
بدنم از بس سفید و صاف بود اینجوری توی دید همه میفتاد همیشه سعی میکردم لباس باز مشکی یا رنگایی که باعث جلب توجه …میشن رو بپوشم و همه از هیکل بی نقصم تعریف کنن یه جورایی
خوشم میومد شلوار لی آبی رنگی ، که کمرش مدل داشت و کمر باریکم رو قشنگ نشون میداد رو همراه با کت ستش پوشیدم
و با برداشتن کیفم و سویچ ماشین از خونه خارج شدم و به طرف دانشگاه روندم
امیدوار بودم همه چی خوب پیش بره
منبع مطلب : skin98.ir
مدیر محترم سایت skin98.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
آوا : دوس دارم تا آخر بخونمشششظ
نرگس : چجوری پی دف دانکنم
Parisan(: : سلام من. pdf این رمان رو میخواستم💙
مریم : سلام من فقط این رو میدونم که اول با ماجرای دانش جویی و کلکل بین سها و سینا رمان شروع میشود و بعد ها که کمکم عاشق هم میشن البته فکر کنم و بعد در این بین یک پیدا میشه که سهار تهدید میکه که باهاش ازدواج کنه و از اون شهر میرن و توی اون اتفاق ها پای یک مرد مؤمن به اسم محمد گشیده میشود
سلام من pdtاین رمان رو میخوام خیلی رمان خوبی
سلام میشه پی دی اف رمان استاد دانشجوی شیطون رو بزاری
شما پی دی افشو داری؟از کجا دانلود کردی
مال من نمیاره میشه بگید چی بنویسم تا بیاره
چطور قسمت پارت اول سها و سینا ببینم هر کاری میکنم برای من نمیاره میشه بگید چیکار کنم تا بیاره
از بقیه سایت ها استفاده کن
سلام میشه رمان رو کامل داخل سایت قرار بدید!
سلام دوست خوبم رمان زیبایی بود ممنونم
سلام
من فقط این رو میدونم که اول با ماجرای دانش جویی و کلکل بین سها و سینا رمان شروع میشود و بعد ها که کمکم عاشق هم میشن البته فکر کنم و بعد در این بین یک پیدا میشه که سهار تهدید میکه که باهاش ازدواج کنه و از اون شهر میرن و توی اون اتفاق ها پای یک مرد مؤمن به اسم محمد گشیده میشود
سلام ممنون بابت رمان
چجوری پی دف دانکنم
و همچنین طنز
به نظر من که بهتره این رمان ژانرش عاشقانه وتخیلی باشه بهتره
🌹
سلام
خـوب پس بقیه رمان کجاس
سلام بچه ها من تا جایی خوندم که سها پیش سهیل هست و سهیل نمیزاره جایی بره ولی فرار میکنه و با یه پسر آشنا میشه که بهش کمک میکنه و اون رو پیش مادرش میبره متاسفانه بقیش نیومد بالا
رمان قشنگیه ولی کاش کامل بزارید داخل سایت
رمان قشنگیه ولی کاش کامل بزارید داخل سایت
س
چ میدونم
رمان کو
تهش سها با سینان ازدواج میکنه
.
استاد
سلام❤لطفا لینک رمان رو بزارین ممنون میشم😊❤
.
رمان خوبی بود دوست دارم ✋🏻
من خیلی دوس دارم کاما بخونمش قشنگه ولی اینجا چرا لینک نیسن
رمان خیلی قشنگیه من بیشتر رمان های دانشجویی رو می خوانم اما این از همه قشنگ تر بود
سلام من. pdf این رمان رو میخواستم💙
(سها بعد ها میره با سهیل چون سهیل بزور میبرتش اونجا سهیل مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه و ی شب رو باهاش بگذرونه و همینم میشه روز بعد ازدواج سها دست برادرش رو میگره و از اونجا فرار میکنه اتفاقاتی در بین فرارش رخ میده ولی بعد میره پیش سینان وقتی اون دوتا نامزد میکنن دوباره ی دشمن براشون پیدا میشه که میخواد سها رو بکشه ولی هر دفعه سها نجات پیدا میکنه )
من تا همینجا رمانو خوندم و نمیدونم دشمنش کیه متاسفانه سایت مستمر رمان قطع شده
رمان قشنگیه من رمان های دانشجویی رو دوس دارم خیلی دوس دارم تا اخر بخونمش 😎❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
🦋
🦋🦋
🦋🦋🦋
#پارت_99
دروغ چرا اون لحظه اونقدر از تن صداش ترسیدم که یه قدم ازش فاصله گرفتم.
ولی تو ظاهر کم نیاوردم و گفتم: اره گوشی قطع کردم چون تو داری اذیتم میکنی با کارت.... ازت اجازه نگرفتم و نمیگیرم چون تو هیچ کاره منی فهمیدی؟!!!! هیچ کاره.
با ناراحتی بیشتری ادامه میدم: درسته از زادگاهم و خانواده ام فراریم دادی ولی بهت اجازه نمیدم برای کارهای دیگه ام تو تصمیمی بگیری.
به سمت در میرم که با حرفش سر جام وایمیستم.
_تو هیچ قدرتی در مقابل من و خواسته هام نداری پس ازت خواهش میکنم قمپوز الکی از خودت در نکن.
با حرص به سمتش چرخیدم و توی صورتش داد زدم : من قمپوز در میکنم؟!!! من.....؟!!!!
خونسرد نگام کرد و گفت: الکی هوار نکش بچه خوابیده، برو به جاش واسه ناهار یه چیزی درست کن.
بروبابایی نثارش کردم و دستم روی دستگیره در گذاشتم که بازوم رو از پشت کشید و روی تخت پرتابم کرد.
_سها دفعه اخرت باشه این حرکتی که انجام دادی.... خودتم خوب میدونی ازم چه کارهایی برمی یاد پس مثل یه دختر خوب برو کاری رو که بهت گفتم انجام بده تا با یه روش دیگه ای مجبورت نکردم.
_تو هیچ کاری نمیتونی انجام بدی....
_مطمئنی ؟! مطمئنی من هیچ کاری نمیتونم بکنم؟!
تو همون حال که ازم میپرسید بهم نزدیک هم میشد تا تاثیر سوالاتش رو که حالت تهدید داشت رو بیشتر کنه.
_نزدیکم بیای اونقدر جیغ میزنم تا همه عالم و ادم بریزن اینجا و رسوات کنن کی هستی.....
بیتوجه به حرفم دکمه لباسش باز کردم و نزدیکم شده که من با شوک نگاهش کردم .....
یعنی میخواست چیکار کنه؟!
زانوش روی تخت گذاشت و منی که خواستم ازش دور بشم رو گرفت و گفت: حالا که فکر میکنی کاری از دستم برنمی یاد بهت نشون میدم عملی چه کارایی رو میتونم انجام بدم.
🦋
🦋🦋
🦋🦋🦋
دوس دارم تا آخر بخونمشششظ
میتونید تو سروش پیدا کنیدش