دانلود رمان دلبر استاد pdf با لینک مستقیم
دانلود رمان دلبر استاد pdf با لینک مستقیم را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
دانلود رمان دلبر استاد
معرفی: رمان دلبر استاد یک رمان عاشقانه، پرطرفدار و جذاب بسیار زیبا در سبک استاد دانشجوییست. جهت دانلود رمان دلبر استاد PDF کامل بدون سانسور و رایگان با لینک مستقیم برای اندروید و ایفون و کامپیوتر همراه مجله هیلتن باشید.
خلاصه و دانلود رمان دلبر استاد
داستان در رابطه با دختر جذاب و شیطونیه که روز اول وقتی تو حراست گیر کرده اتفاقی با استاد جدید آشنا میشه و استاد بهش کمک میکنه از اونجا نجات پیداکنه و…
قسمتی از متن رمان دلبر استاد
بازم این حراست دانشگاه دیواری کوتاه تر از من پیدا نکرد و بین این همه آدم مطابق همیشه من و گیر انداخت و حالا در خدمت برادران گرامی بودم.
حسینی سر دستشون که با اون ابروهای پیوندی و خال رو دماغش به اندازه کافی خوفناک بود،با اخمی که باعث میشد ابروهاش بره تو چشماش زل زد بهم:
_چند بار بگم این طرز لباس پوشیدن شما درست نیست!
همکار بداخلاق تر از خودش از رو صندلی بلند شد و اومد سمتم:
_بااین طرز لباس پوشیدن جوونای مملکت و تحریک میکنید،امیدوارم متوجه باشید!
نمیدونستم بخندم یا بزنم تو سرم اما از جایی که خشم برادرا بی کران بود مقنعم و جلوتر کشیدم و کل پیشونیم و پوشوندم،حالا بماند که موهای بلندم و ول کرده بودم رو شونه هام و هر چی از جلو پوشونده بودم از عقب در حال جبران بودم.
حسینی در ادامه حرف همکارش سری به نشونه تاسف واسه من تکون داد و گفت:
کارت دانشجوییت و بده،دست من بمونه بهتره شما که داری هرروز اعمال زشتت و تکرار میکنی دیگه به زحمت نیفتی هر دقیقه کارت بدی به ما میدونستم بداخلاقه،جدیه یا هر کوفت دیگه ای اما هرچی که نبود من از دخترای پسر کش این دانشگاه بودم و از جایی که میدونستم تموم مردها قابلیت گول خوردنو دارن دلبرانه لبخندی بهش زدم: آقا حسینی،فقط همین یه بار!
و اشاره ای به مقنعه جلو کشیدم کردم:
_قول میدم دیگه همینطوری بیام و برم
حسینی داشت نرم میشد که اون هیولا چرخی دورم زد و با پوزخند گفت:
مثل همیشه باشی سبب تحریک کمتری میشی تا الان! و به موهام اشاره کرد. میخواستم جوابش و بدم که یه پسر جوون و فوق العاده خوشتیپ وارد حراست شد،با دیدنش یه جورایی احساس امنیت کردم که یکی از بچه های دانشگاه اینجاست و رفتم سمتش: ببخشید الان من باعث تحریک شما شدم؟
یارو چشماش از حدقه زد بیرون و متعجب نگاهم کرد که ادامه دادم:
برادرا اینطور میگن! پسره همچین جذاب لبخند زد و سری تکون داد که تازه فهمیدم لبخند یعنی چی و حرفی نزدم که حسینی به گرمی باهاش دست داد و گفت: از این ورا استاد توتونچی
یارو که حالا فهمیده بودم استاده واسه خودش جواب داد:
انتقالی گرفتم واسه این دانشگاه،مثل اینکه استاد بشیر باز نشست شدن و من اومدم جای ایشون! با شنیدن اسم استاد بشیر که چند دقیقه دیگه کلاسم باهاش شروع میشد و فهمیدن این قضایا آب دهنم و قورت دادم و بهشون نزدیک تر شدم: استاد شما امروز با ما کلاس دارید!
حسینی یه جوری چپ چپ نگاهم کرد که مطمئن بودم اگه این استاده اینجا نبود حتما میزد نفلم میکرد.
هرچی مظلومیت بود ریختم تو چشمام و زل زدم به این استاد جدیده:
لطفا شما بهم کمک کنید استاد! از این همه پررویی من خنده اش گرفته بود که گفت: همین یه بار و شما تشریف ببر سر کلاس،چون اصلا از بی نظمی خوشم نمیاد و نمیخوام از همین جلسه اول یه دانشجوی بی نظم داشته باشم!
و اشاره کرد که برم.
مثل چهار پایی که یونجه تازه بهش رسیده بود بدو از اونجا فاصله گرفتم و راه افتادم سمت کلاس،
صدا و تموم حرکات این استاد جدید تو مغزم میپیچید و بدجوری غرقش بودم که پام گیر کرد و رو پله ها خوردم زمین و صدای جیغم بالا رفت که حسینی و استاد توتونچی با نگرانی اومدن بیرون و توتونچی با دیدن دوباره من گفت:
_یه دانشجوی بی نظمه دست و پا چلفتی!
و بر خلاف انتظارات من که فکر میکردم میاد نجاتم میده خنده تحقیر آمیزی کرد و رفت!
دماغم و محکم بالا کشیدم،از همونا که هوا تا مغز استخونات میرسه و ذهنت تر و تازه میشه و بعد بلند شدم سرپا و با قیافه توهم و لب و لوچه آویزون همینطور که مقنعم و میکشیدم عقب و عقب تر که مبادا این شراره ها زیر مقنعه گرمشون شه، راه افتادم سمت کلاس.
با صدای بلند نفس میکشیدم و با هر قدم بیشتر مصمم میشدم واسه مقابله با حمله های احتمالی این استاد در آینده.
مردتیکه برعکس قیافش که به با شعورا میخورد،کاملا بیشعور بود و گوشت تلخ!
به من گفت دست و پا چلفتی؟
به من گفت بی نظم؟
خیال کرده!
هنوز من و نشناخته،من مثل دخترای ناز نازی این دانشگاه نیستم،من اون کسی و که بخواد با من بد تا کنه،بد تاش میکنم!
به من میگن دلبر،دلبر آقایی!
لینک های خواندن آنلاین رمان دلبر استاد
منبع مطلب : hiltunmag.ir
مدیر محترم سایت hiltunmag.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
دانلود رمان دلبر استاد با لینک مستقیم و رایگان برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان دلبر استاد با لینک مستقیم و رایگان برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان دلبر استاد با لینک مستقیم و رایگان
دختری به نام دلبر که پدرش رو از دست داده و پسری به نام شاهرخ که استاد دلبر هست و ماجراهایی خواندنی ! و البته وجود پسر عمویی به نام حامی برای دلبر شده آبستن حوادثی عجیب با ناب رمان همراه باشید تا این رمان را به صورت آنلاین بخوانید
پارت 1
پارت 2
پارت 3
پارت 4
پارت 5
پارت 6
پارت 7
پارت 8
پارت 9
پارت 10
پارت 11
پارت 12
پارت 13
پارت 14
پارت 15
پارت 16
پارت 17
پارت 18
پارت 19
پارت 20
پارت 21
پارت 22
پارت 23
پارت 24
پارت 25
پارت 26
پارت 27
پارت 28
پارت 29
پارت 30
پارت 31
پارت 32
پارت 33
شاید این رمان ها را بپسندید
منبع مطلب : nabroman.shop
مدیر محترم سایت nabroman.shop لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
مائده : لطفا پی دی اف کامل رو بزارید تا بخونیم
حدیثه : تا جایی که من میدونم دلبر با شاهرخ عقد میکنهاما مادر شاهرخ میاد و مخالف این ازدواجه و از دلبر میخواد که از پسرش طلاق بگیره. اما شاهرخ را۲ی به این کار نمیشه. مادر شاهرخ میگه اگه از این دختره جدا نشی باید از صفر شروع کنی هر چی حساب بانکی، خونه، ماشین ازت گرفته میشه باید از اینجا بری. و شاهرخ قبول میکنه. ولی دلبر شب که همه خوابن میخواد فرار کنه اما شاهرخ میفهمه. توی خیابون دلبر میخواد بره که ماشینی با سرعت بهش نزدیک میشه و شاهرخ خودشو میرسونه اما خودش میره تو کما و دلبر دست و پاش میشکنه. و......... من تا همین جا رو میدونم. اگه جالب بود لایک کنید
سنا : دلبر پیشنهاد شاهرخ رو قبول میکنه اما وقتی پدر مادر شاهرخ میان از دلبر خوششون نمیاد یروز که دلبر برلی دیدن پدرش میره حامی زمان برگشت اون رو تعقیب میکنه و به خونه شاهرخ میرسه داد و بیداد میکنه میگه تو مگه به عنوان پرستار نیومدی بابای شاهرخ میگه برای سرویس دادن به پسر من اومده حامی کمو بیش از ماجرا خبر دار میشه بعد میگه همین الان بیا بریم شاهرخ _کجا ؟ دلبر _خداحافظ بعدش میرن دلبر حتی گوشیش رو هم نمیبره شاهرخ نگرانش میشه و به خونه اونها میره اما جلوی در حامی نمیذاره داخل شه و میگه منو دلبر میخوایم عقد کنیم شاهرخ هم میره قرار شد شاهرخ روز عروسی دلبر با دختر یه تاجر ازدواج کنه دلبر وقتی تو ارایشگاه بود کارش که تموم میشه از ارایشگاه میاد بیرون همینجوری میدوعه تا به خونه دوست صمیمیش بره و چند روزی اونجا بمونا و زمانی که حامی به پدرش میگه با خودش فک میکنه یه چند روزی باهاش قهر میکنه اما بعدش باهاش اشتی میکنه اما وسط راه یه ماشین کنارش وایمیسته با فکر اینکه حامی سرشو بر نمی گردونه اما ناگهان صدای شاهرخ میشنوه که میگه کجا میری دلبر خوشکش زده شاهرخ از ماشین پیاده میشه و اونو سوار ماشین میکنه و به خونه دوستش عماد جاوید میبره وقتی داشتن حرف میزدن ارغوان خواهر عماد میاد طبقه بالا و وقتی اونهارو میبینه تعجب مبکنه بعد سلامی میکنه و دوباره به پایین میره دلبر متوجه نگاه های ارغوان و شاهرخ میشه اما سوالی نمیکنه یکی دوشب اونجا میمونه و بعد مهین خانم مامان بزرگ شاهرخ بهش پیام میده و میگه بابای دلبر سکته کرده و فوت شده شاهرخ به عماد میگه و یلدا همسر عماد میگه تصمیم میگیرن به دلبر بگن وقتی دارن به خونشون میرن دلبر خوشحاله چون فک میکنه که پدرش برای دیدن اون از این راه استفاده کرده وقتی میرسه همه جا سیاه میره داخل همه با تعجب بهش نگاه میکنن اون باباشو صدا میزنه اما صدایی نمیشنوه یلدا بهش میگه که باباش فوت کرده اونم قش میکنه چند وقتی به همین روال میگذره دلبر دیوونه شده پیش یه دکتر میره دکتر به شاهرخ میگه باید بستری شه دلبر بستری میشه بعد چند هفتا حالش خوب میشه یه شب حامی با دوستاش نقشه میکشن تا دلبر رو از تیمارستان بدزدن حامی بخاطر بلایی که دلبر سرش اورده میخواد به اون دست درازی کنه اونو یه شب مبدزدن و به یه مکان دور میبرن دلب یه شب اونجا میمونه دکتر به شاهرخ میشه دزدیده شده و شاهرخ میگه حتما کار پسر عموشه حامی از تصمیمش صرف نظر میکنه اما دوستهاش بهش کلک میزنن و سعی میکنن به دلبر دست درازی کنن دلبر هم رگشو میزنه چند دقیقه بعد پلیسا پیدا شون میکنن و دستگیر میشن دلردوباره با عمارت شاهرخ میره عقد میکنن فقط یلدا بو عماد و دوست صمیمی دلبر هستن دلبر از قبل بهش میگه مهریه ۱ سکه میخوام اما شاهرخ ۱۰۰۰ سکه مهریشمیکنه همون لحظه مامان بابای شاهرخ میان مهمونا میرن یه چند روز همش بهش تیکه میدازن مامان شاهرخ یه روز سر ناهار میگه اگه این دختره رو طلاق ندی از عمارت باید بری بدون هیچ پول و ماشین ... شبش که دلبر با شاهرخه دلبر تصمیم میگیره که فرار کنه تا با خاطر اون شاهرخ زندگیشو از دست نده .ساعت ۳ نصفه شب از خونه میاد بیرون یکی از خدمتکارا اونو میبینه و جیغ میکشه فک میکنه دزده نگهبان ها میان دلبر بدو میرفته که شاهرخ میاد دنبالش همینجوری که میرفته یهو شاهرخ داد میزنه بیا کنار و اخرین چیزی که یادشه اینه که تو بغل شاهرخه وقتی بیدار میشه تو بیمارستان بودن شاهرخ به کما رفته و دلب هم دست و پاش شکسته شاهرخ دو هفته تو کما میمونه دلبر میره باهاش حرف میزنه یهو بهوش میاد اول با مامان باباش حرف میزنه بعد با مامان مهین مامان مهین دلبر رو هم با خودش میبره شاهرخ بهش میگه برو بیرون اون فرار دلبر رو یجوره دیگه برداشت کرده و فک میکنه اون ازش فرار میکرده شاهرخ تصمیم میگیره دوباره ازدواج کنه اما دلبر رو طلاق نداده تا زجر بکشه دلبر یجورایی تو اون خونه زندانی هست شاهرخ با یه دختره اشنا میشه و باهاش نامزد میکنه دلبر یه روز با شاهرخ میره سر خاک باباش شاهرخ نمیذاشته دلبر از خونه بره بیرون چون شاید دوباره فرار میکردهشاهرخ وقتی داشته با هلن صحبت میکرده دلبر عصبانی میشه میگه من هنوز زنتم شاهرخ به دلبر سیلی میزنه و میگه دفعه بعد همچین غلطی نکنه دلبر تصمیم میگیره تغییر کنه و شاهرخ رو فراموش کنه همونجوری که اون دلبر رو فراموش کرده اون شب یه مهمونی برگزار میشه دلبر هم یه لباس خوشگل و جذب میپوشه و میره پایین پیشه مامان شاهرخ و هلن اونا از دیدن دلبر با اون لباس تعجب میکنن هلن یه نگاه به لباس و خودش و بعد به لباس دلبر میندازه یجورایی داره مقایسه میکنه .....ببخشید دوستان من تا همینجا خوندم
Mary : خلاصه جلد دومش اینه که دلبر بخاطر رفتار شاهرخ عوض میشه و فرهاد کارای طلاق دلبر و شاهرخ رو میکنه .دلبر میره پیش زن عموش و حامی رو آزاد میکنه .من تا اینجا خوندم
سارا : سلام لطفا به صورت پی دی اف بزارید
Mahta : پی دی اف کاملش لطفا بزارید دیگه هممون و تو خماری گذاشتین
Mahta : لطفا پی دی اف کاملش و بزارید
عارف : سلام پی دیاف رمان رو بزارین
ناشناس : لطفا لینک مستقیمش رو بیارید تا بتونیم دانلود کنیم
ناشناس : من این رمان و تویه روبیکا خوندم چرا نمیشه پی دی اف شو دان کرد 😐☹
par..n : سلام لطفا میشه پی دی افشو بزنید
...... : امممم رمانش بینظیرههههههههههه ولی من دنبال پی دی افممممم🥴🥴
Selena : من رمانش رو کامل دارم هر کس خواست بگه خیلی بینظیر و قشنگه😍😍😍😍😍😍😍
eaha : میشه پی دی اف کامل رمان رو بزارید من تو روبیکا دیدم اما کم کم میزارند اگه میشه پی دی اف کاملشو بزارید عالی میشه چون رمان واقعا عااالی هستش
طناز : چجوری میشه دان کرد😰
Mary : جلد دوم من فقط خلاصه رو خوندیم بقیشو نتونستم یعنی دانلود نمیشه
maryam : میشه چنل روبیکش رو بم بدین ممنون
ناشناس : سلام کسی رمان دلبر شیطونک استاد رو داره لطفا لینکشو برام بفرسته😥🙏🏼🙏🏼
کوثر : من خلاصش رو خوندم ب نظرم رمان جالبیه فقط نمیدونم☹️چرا دانلود نمیشه☹️💔
saba : واقیعتش تو توصیف این رمان فقط میتونم بگم محشره باخوندن هرپارت آدم تحریک میشه که پارت بعدی وهرچه زودتربخونه وبه دوستانی کهاهل رمان هستن حتمااین رمان فوق العاده روپیشنهادمیکنم.
ماهیی🥰 : لطفا بفرستین برامون
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
ناشناس : من این رمان تو روبیکا دیدم ولی میخوام اینجا PDF کاملشو دانلود کنم ولی موفق نمیشم
زهره : اگه میشه pdf کامل رمان را بزارید
رها : لطفا دقیق تر بزارین پارت هارو
شیوا : چرا نمیشه دانلود کرد؟؟
🤗دخی لجباز🤗😎✌🏻 : من ادامه شو میخوام😢😱😱
الی : من کاملشو خوندم الان دنبال پی دی افم میشه لطفا پی دی اف کامل بزارید
Mahiy : سلام اگه میشه پی دی اف کاملشو بزارین😐
💎 : سلام من رمان رو کامل تو روبیکا خوندم خوب بود و میگن که فصل دوم این رمانم هسته درحال تایپ تو فصل دوم شخصیتای شاهروخ ،هلن و پدر شاهروخ از جمله شخصیتای اصلی این رمان میباشن🙅
M.H : رمان خیلی خوبیه ولی چرا نصفه اس ترو خدا کاملش رو بزارید ممنون میشم
Mahshid : دلبر پیشنهاد شاهرخ رو قبول میکنه اما وقتی پدر مادر شاهرخ میان از دلبر خوششون نمیاد یروز که دلبر برلی دیدن پدرش میره حامی زمان برگشت اون رو تعقیب میکنه و به خونه شاهرخ میرسه داد و بیداد میکنه میگه تو مگه به عنوان پرستار نیومدی بابای شاهرخ میگه برای سرویس دادن به پسر من اومده حامی کمو بیش از ماجرا خبر دار میشه بعد میگه همین الان بیا بریم شاهرخ _کجا ؟ دلبر _خداحافظ بعدش میرن دلبر حتی گوشیش رو هم نمیبره شاهرخ نگرانش میشه و به خونه اونها میره اما جلوی در حامی نمیذاره داخل شه و میگه منو دلبر میخوایم عقد کنیم شاهرخ هم میره قرار شد شاهرخ روز عروسی دلبر با دختر یه تاجر ازدواج کنه دلبر وقتی تو ارایشگاه بود کارش که تموم میشه از ارایشگاه میاد بیرون همینجوری میدوعه تا به خونه دوست صمیمیش بره و چند روزی اونجا بمونا و زمانی که حامی به پدرش میگه با خودش فک میکنه یه چند روزی باهاش قهر میکنه اما بعدش باهاش اشتی میکنه اما وسط راه یه ماشین کنارش وایمیسته با فکر اینکه حامی سرشو بر نمی گردونه اما ناگهان صدای شاهرخ میشنوه که میگه کجا میری دلبر خوشکش زده شاهرخ از ماشین پیاده میشه و اونو سوار ماشین میکنه و به خونه دوستش عماد جاوید میبره وقتی داشتن حرف میزدن ارغوان خواهر عماد میاد طبقه بالا و وقتی اونهارو میبینه تعجب مبکنه بعد سلامی میکنه و دوباره به پایین میره دلبر متوجه نگاه های ارغوان و شاهرخ میشه اما سوالی نمیکنه یکی دوشب اونجا میمونه و بعد مهین خانم مامان بزرگ شاهرخ بهش پیام میده و میگه بابای دلبر سکته کرده و فوت شده شاهرخ به عماد میگه و یلدا همسر عماد میگه تصمیم میگیرن به دلبر بگن وقتی دارن به خونشون میرن دلبر خوشحاله چون فک میکنه که پدرش برای دیدن اون از این راه استفاده کرده وقتی میرسه همه جا سیاه میره داخل همه با تعجب بهش نگاه میکنن اون باباشو صدا میزنه اما صدایی نمیشنوه یلدا بهش میگه که باباش فوت کرده اونم قش میکنه چند وقتی به همین روال میگذره دلبر دیوونه شده پیش یه دکتر میره دکتر به شاهرخ میگه باید بستری شه دلبر بستری میشه بعد چند هفتا حالش خوب میشه یه شب حامی با دوستاش نقشه میکشن تا دلبر رو از تیمارستان بدزدن حامی بخاطر بلایی که دلبر سرش اورده میخواد به اون دست درازی کنه اونو یه شب مبدزدن و به یه مکان دور میبرن دلب یه شب اونجا میمونه دکتر به شاهرخ میشه دزدیده شده و شاهرخ میگه حتما کار پسر عموشه حامی از تصمیمش صرف نظر میکنه اما دوستهاش بهش کلک میزنن و سعی میکنن به دلبر دست درازی کنن دلبر هم رگشو میزنه چند دقیقه بعد پلیسا پیدا شون میکنن و دستگیر میشن دلردوباره با عمارت شاهرخ میره عقد میکنن فقط یلدا بو عماد و دوست صمیمی دلبر هستن دلبر از قبل بهش میگه مهریه ۱ سکه میخوام اما شاهرخ ۱۰۰۰ سکه مهریشمیکنه همون لحظه مامان بابای شاهرخ میان مهمونا میرن یه چند روز همش بهش تیکه میدازن مامان شاهرخ یه روز سر ناهار میگه اگه این دختره رو طلاق ندی از عمارت باید بری بدون هیچ پول و ماشین ... شبش که دلبر با شاهرخه دلبر تصمیم میگیره که فرار کنه تا با خاطر اون شاهرخ زندگیشو از دست نده .ساعت ۳ نصفه شب از خونه میاد بیرون یکی از خدمتکارا اونو میبینه و جیغ میکشه فک میکنه دزده نگهبان ها میان دلبر بدو میرفته که شاهرخ میاد دنبالش همینجوری که میرفته یهو شاهرخ داد میزنه بیا کنار و اخرین چیزی که یادشه اینه که تو بغل شاهرخه وقتی بیدار میشه تو بیمارستان بودن شاهرخ به کما رفته و دلب هم دست و پاش شکسته شاهرخ دو هفته تو کما میمونه دلبر میره باهاش حرف میزنه یهو بهوش میاد اول با مامان باباش حرف میزنه بعد با مامان مهین مامان مهین دلبر رو هم با خودش میبره شاهرخ بهش میگه برو بیرون اون فرار دلبر رو یجوره دیگه برداشت کرده و فک میکنه اون ازش فرار میکرده شاهرخ تصمیم میگیره دوباره ازدواج کنه اما دلبر رو طلاق نداده تا زجر بکشه دلبر یجورایی تو اون خونه زندانی هست شاهرخ با یه دختره اشنا میشه و باهاش نامزد میکنه دلبر یه روز با شاهرخ میره سر خاک باباش شاهرخ نمیذاشته دلبر از خونه بره بیرون چون شاید دوباره فرار میکردهشاهرخ وقتی داشته با هلن صحبت میکرده دلبر عصبانی میشه میگه من هنوز زنتم شاهرخ به دلبر سیلی میزنه و میگه دفعه بعد همچین غلطی نکنه دلبر تصمیم میگیره تغییر کنه و شاهرخ رو فراموش کنه همونجوری که اون دلبر رو فراموش کرده اون شب یه مهمونی برگزار میشه دلبر هم یه لباس خوشگل و جذب میپوشه و میره پایین پیشه مامان شاهرخ و هلن اونا از دیدن دلبر با اون لباس تعجب میکنن هلن یه نگاه به لباس و خودش و بعد به لباس دلبر میندازه یجورایی داره مقایسه میکنه بخاطر ی کاری شاهرخ میره پیش مامان بزرگش اصفهان مامان بزرگش میگه وقتی تو تصادف کردی دلبر اصلا حالش خوب نبود و ی کلیپ های نشون شاهرخ میده شاهر خ از کارش پیشمون میشه و بر میگرده تهران تا دلبر و از طلاق پشیمون کنه و اینک بگه هلن ی بازی بوده ک دلبر و امتحان کنه وقتی ک حامی بخاطر کارش زندان هست دلبر میره خونه عموش و میگه من میخام حامی و آزاد کنم اونا هم خوشحال میشن و اینکه طی این مدت ک دلبر با خانوداه عموش رابطه داره داره کارای طلاقش رو انجام میده وقتی تو دادگاه هستن قاضی حرفای دلبر و گوش میده میفهمه ک هنوز دلبر شاهرخو دوس داره و شاهرخ دلبر قاضی حکم میکنه که جلسه بعد چندماه دیگه و اینک تا اون موقعه دلبرو شاهرخ پیش هم و بدون هلن زندگی کنن شاهرخ از این فرصت خوشحال میشه و قبول میکنه دلبر هم یکم ناراحت وقتی دلبرو شاهرخ دارن میرن ک برن خانه وسط راه دلبر حالش بد میشه و دلبر بیهوش میشه شاهرخ میبرتش بیمارستان و پرستارا میگن داری بابا میشی شاهرخ خیلی خوشحال میشه و میگه هم دارم بابا میشم هم عشقم پیشم دلبر بهوش میادو شاهرخ با هیجان به دلبر میگ دلبر خیلی خوشحال میشه و شاهرخ میگ غلط کردم و اینا بیا باهم زندگی کنیم مال هلن هم میگ ک یجور بازی بوده دلبر سکوت میکنه و فک وبعدش باهم خوب میشن
شیدا : فک کنم ادامه رمان برای اینکه نویسنده بی نظمی کرده دیگه گذاشته نمیشه
چرا پارت ها باز نمیشن
شما از کجا خوندین میشه برام بفرستین روبیکا
e_81_1_29
دوستان رمان اسیر استاد چی
میشه پی دی دافش رو بزارید
سلام چرا دانلود نمیشع جلد دومش
بچه ها میشه خواهش کنم بگین چجوری دانلودش کردین ؟
ناموصا بفرست تو روبیکا
CR7_RMA_perspolisi
چرا دان نمیشه
سلم چرا نمیشه پی دی اف کامل شو بزارین جون هرکی دوس دارین بزارین 😔😟☹😦
سلام چجوری باید پارت مورد نظر رو خوند
چجوری دانلودش کنم
من رمانش رو کامل دارم هر کس خواست بگه
خیلی بینظیر و قشنگه😍😍😍😍😍😍😍
سلام کسی رمان دلبر شیطونک استاد رو داره لطفا لینکشو برام بفرسته😥🙏🏼🙏🏼
سلام من زیاد رمان میخوندم اما این رمان بهترین رمانی که تا بحال میخونم
سلام کسی رمان دلبر شیطونک استاد ارشاویر و اوا رو داره بفرسته
سلام
من دنبال رمان دلبر شیطونک استاد میگردم آوا و آرشاویر کسی میدونه یا خونده این رمان اگه میدونید جواب بدین خواهشا
سلام همگی من رمان استاد خاص من 1 خوندم بعدش دلبر استاد 2 خوندم بعدش ادامه این رمان دلبر استاد 3 خوندم و تمومش کردم
چرا کل رمان ها نمیاره بالا
نمیدونم چجوری دانلودش کنم یکی بگه چطور کامل بارگیریش کنم 😕
سلام رمانت خوبه ولی پیدیاف نداره پیدی افشو. بزاری همجا لایکی
ااااا
سلام من پی دی اف شو میخوام و اینکه دلبر شیطونک استا با دلبر استاد فرق داره شما الان دارید درباره شاهرخ کیه صحبت میکنید ولی دلبر شیطونک استاد درباره اوا و ارشاویر
من فقط تا اونجاش خوندم که دلبر میخواد از شاهرخ جدا شه و حامی آزاد میشه
و خواهشا کامل بزارید
لطفا پی دف بزارین
منم ادامشو میخام
دلبر شاهرخ باهم خوب میشن بعد یه بچه خدا بهشون میده و اسمشو میذارن دایان خان توتونچی
دانلود نداره عالیهههه من که عاشقش شدم
دلبرعشق
کاشکی لینک داشته باشه من قبلا همشو خوندم ولی پارتی الان پی دی افشو میخوام
میشه چنل روبیکش رو بم بدین ممنون
عالی
سلام وقت بخیر رمان جذابی هست من دنبال پی دی اف کامل رمان هستم اما نمیتونم دانلود کنم لطفا پی دی اف کامل رو برامون بزارید تا ادامه رمان رو راحت بخونیم ولذت ببریم ممنون از همتون که این رمان جذاب رو برامون نوشتین ....
من ادامشو میخوام😢😢😭😭
لطفا لینک رمان رو بزارید
این چی بود نننننننطنط😖
سلام pdf رمان رو بزارید😭😭
من این رمان و کاملشو خوندم البته ن تو این سایتا تو ایتا خوندم اسم کانالی که این رمان و خوندم کافه عشق هرکی میخواد این رمان و بخونه میتونه بره تو ایتا و کانال کافه عشق و پیدا کنه و این رمان و کامل بخونه این رمان خیلی وقته که تو این کانال تموم شده حدودا 7یا 8 ماهی میشه تموم شده و منم. چون رمان بعدیش بدرد نخوربود اون کانال و پاک کردم و اگر لینک کانال و بهتون میدادم تا برید بخونیدش
لطفا پی دی اف رو بزارید
فک کنم ادامه رمان برای اینکه نویسنده بی نظمی کرده دیگه گذاشته نمیشه
قشنگه ول پارت پارت هست جاهای حساسش تمام شد انقدر دنبال پارت جدیدش گشتم پیده نکردم😑
سلاممنم دنبال این رومانم توروبیکادارم کانالشوولی تویسندش خیلی وتدکارمیکنه اینکه من واقعن خیلییییی دوس دارم هرچ زودترتوشته شه
لینک مستقیم رو بذارید
سلام لطفا به صورت پی دی اف بزارید
لطفا لینک مستقیمش رو بیارید تا بتونیم دانلود کنیم
لطفا کاملشو بزارید من یه قمتی شو خوندم خیلی قشنگه
لطفا پی دی اف کامل رو بزارید تا بخونیم
این که لینکش برا من باز نميشه
سلام پی دیاف رمان رو بزارین
همونطور ک کامنتای بچه ها رو خوندید هس ولی اخرش دلبر باردار میشه و بچش ب دنیا میاد و اونموقع مامان شاهرخ میاد و شاهرخ رو میبخشه و تمام ثروت شاهرخرو باز میگراداند
دلبر پیشنهاد شاهرخ رو قبول میکنه اما وقتی پدر مادر شاهرخ میان از دلبر خوششون نمیاد یروز که دلبر برلی دیدن پدرش میره حامی زمان برگشت اون رو تعقیب میکنه و به خونه شاهرخ میرسه داد و بیداد میکنه میگه تو مگه به عنوان پرستار نیومدی بابای شاهرخ میگه برای سرویس دادن به پسر من اومده حامی کمو بیش از ماجرا خبر دار میشه بعد میگه همین الان بیا بریم شاهرخ _کجا ؟ دلبر _خداحافظ بعدش میرن دلبر حتی گوشیش رو هم نمیبره شاهرخ نگرانش میشه و به خونه اونها میره اما جلوی در حامی نمیذاره داخل شه و میگه منو دلبر میخوایم عقد کنیم شاهرخ هم میره قرار شد شاهرخ روز عروسی دلبر با دختر یه تاجر ازدواج کنه دلبر وقتی تو ارایشگاه بود کارش که تموم میشه از ارایشگاه میاد بیرون همینجوری میدوعه تا به خونه دوست صمیمیش بره و چند روزی اونجا بمونا و زمانی که حامی به پدرش میگه با خودش فک میکنه یه چند روزی باهاش قهر میکنه اما بعدش باهاش اشتی میکنه اما وسط راه یه ماشین کنارش وایمیسته با فکر اینکه حامی سرشو بر نمی گردونه اما ناگهان صدای شاهرخ میشنوه که میگه کجا میری دلبر خوشکش زده شاهرخ از ماشین پیاده میشه و اونو سوار ماشین میکنه و به خونه دوستش عماد جاوید میبره وقتی داشتن حرف میزدن ارغوان خواهر عماد میاد طبقه بالا و وقتی اونهارو میبینه تعجب مبکنه بعد سلامی میکنه و دوباره به پایین میره دلبر متوجه نگاه های ارغوان و شاهرخ میشه اما سوالی نمیکنه یکی دوشب اونجا میمونه و بعد مهین خانم مامان بزرگ شاهرخ بهش پیام میده و میگه بابای دلبر سکته کرده و فوت شده شاهرخ به عماد میگه و یلدا همسر عماد میگه تصمیم میگیرن به دلبر بگن وقتی دارن به خونشون میرن دلبر خوشحاله چون فک میکنه که پدرش برای دیدن اون از این راه استفاده کرده وقتی میرسه همه جا سیاه میره داخل همه با تعجب بهش نگاه میکنن اون باباشو صدا میزنه اما صدایی نمیشنوه یلدا بهش میگه که باباش فوت کرده اونم قش میکنه چند وقتی به همین روال میگذره دلبر دیوونه شده پیش یه دکتر میره دکتر به شاهرخ میگه باید بستری شه دلبر بستری میشه بعد چند هفتا حالش خوب میشه یه شب حامی با دوستاش نقشه میکشن تا دلبر رو از تیمارستان بدزدن حامی بخاطر بلایی که دلبر سرش اورده میخواد به اون دست درازی کنه اونو یه شب مبدزدن و به یه مکان دور میبرن دلب یه شب اونجا میمونه دکتر به شاهرخ میشه دزدیده شده و شاهرخ میگه حتما کار پسر عموشه حامی از تصمیمش صرف نظر میکنه اما دوستهاش بهش کلک میزنن و سعی میکنن به دلبر دست درازی کنن دلبر هم رگشو میزنه چند دقیقه بعد پلیسا پیدا شون میکنن و دستگیر میشن دلردوباره با عمارت شاهرخ میره عقد میکنن فقط یلدا بو عماد و دوست صمیمی دلبر هستن دلبر از قبل بهش میگه مهریه ۱ سکه میخوام اما شاهرخ ۱۰۰۰ سکه مهریشمیکنه همون لحظه مامان بابای شاهرخ میان مهمونا میرن یه چند روز همش بهش تیکه میدازن مامان شاهرخ یه روز سر ناهار میگه اگه این دختره رو طلاق ندی از عمارت باید بری بدون هیچ پول و ماشین ... شبش که دلبر با شاهرخه دلبر تصمیم میگیره که فرار کنه تا با خاطر اون شاهرخ زندگیشو از دست نده .ساعت ۳ نصفه شب از خونه میاد بیرون یکی از خدمتکارا اونو میبینه و جیغ میکشه فک میکنه دزده نگهبان ها میان دلبر بدو میرفته که شاهرخ میاد دنبالش همینجوری که میرفته یهو شاهرخ داد میزنه بیا کنار و اخرین چیزی که یادشه اینه که تو بغل شاهرخه وقتی بیدار میشه تو بیمارستان بودن شاهرخ به کما رفته و دلب هم دست و پاش شکسته شاهرخ دو هفته تو کما میمونه دلبر میره باهاش حرف میزنه یهو بهوش میاد اول با مامان باباش حرف میزنه بعد با مامان مهین مامان مهین دلبر رو هم با خودش میبره شاهرخ بهش میگه برو بیرون اون فرار دلبر رو یجوره دیگه برداشت کرده و فک میکنه اون ازش فرار میکرده شاهرخ تصمیم میگیره دوباره ازدواج کنه اما دلبر رو طلاق نداده تا زجر بکشه دلبر یجورایی تو اون خونه زندانی هست شاهرخ با یه دختره اشنا میشه و باهاش نامزد میکنه دلبر یه روز با شاهرخ میره سر خاک باباش شاهرخ نمیذاشته دلبر از خونه بره بیرون چون شاید دوباره فرار میکردهشاهرخ وقتی داشته با هلن صحبت میکرده دلبر عصبانی میشه میگه من هنوز زنتم شاهرخ به دلبر سیلی میزنه و میگه دفعه بعد همچین غلطی نکنه دلبر تصمیم میگیره تغییر کنه و شاهرخ رو فراموش کنه همونجوری که اون دلبر رو فراموش کرده اون شب یه مهمونی برگزار میشه دلبر هم یه لباس خوشگل و جذب میپوشه و میره پایین پیشه مامان شاهرخ و هلن اونا از دیدن دلبر با اون لباس تعجب میکنن هلن یه نگاه به لباس و خودش و بعد به لباس دلبر میندازه یجورایی داره مقایسه میکنه بخاطر ی کاری شاهرخ میره پیش مامان بزرگش اصفهان مامان بزرگش میگه وقتی تو تصادف کردی دلبر اصلا حالش خوب نبود و ی کلیپ های نشون شاهرخ میده شاهر خ از کارش پیشمون میشه و بر میگرده تهران تا دلبر و از طلاق پشیمون کنه و اینک بگه هلن ی بازی بوده ک دلبر و امتحان کنه
وقتی ک حامی بخاطر کارش زندان هست دلبر میره خونه عموش و میگه من میخام حامی و آزاد کنم اونا هم خوشحال میشن و اینکه طی این مدت ک دلبر با خانوداه عموش رابطه داره
داره کارای طلاقش رو انجام میده وقتی تو دادگاه هستن قاضی حرفای دلبر و گوش میده میفهمه ک هنوز دلبر شاهرخو دوس داره و شاهرخ دلبر قاضی حکم میکنه که جلسه بعد چندماه دیگه و اینک تا اون موقعه دلبرو شاهرخ پیش هم و بدون هلن زندگی کنن شاهرخ از این فرصت خوشحال میشه و قبول میکنه دلبر هم یکم ناراحت وقتی دلبرو شاهرخ دارن میرن ک برن خانه وسط راه دلبر حالش بد میشه و دلبر بیهوش میشه شاهرخ میبرتش بیمارستان و پرستارا میگن داری بابا میشی شاهرخ خیلی خوشحال میشه و میگه هم دارم بابا میشم هم عشقم پیشم دلبر بهوش میادو شاهرخ با هیجان به دلبر میگ دلبر خیلی خوشحال میشه و شاهرخ میگ غلط کردم و اینا بیا باهم زندگی کنیم مال هلن هم میگ ک یجور بازی بوده دلبر سکوت میکنه و فک وبعدش باهم خوب میشن
رمان خیلی خوبیه ولی چرا نصفه اس
ترو خدا کاملش رو بزارید
ممنون میشم
آقا من کلافه شدم درست پی دی اف بزارید موندیم توی خماری ترو خدا
هم
لینک روبیکا بفرستن
رمان دلبر استادرو کامل بفرستین
دوستان این رمان تو تلگرام کانال داره کانال نویسندشه و تا حالا جایی پی دی اف کاملش گذاشته نشده چون در حال پیش فروشه و قیمتشم ۱۴ هزار تومنه اگه مایل به خوندن این رمان هستید فایل رو خریداری کنید
سلام لطفا پی دی اف بزارید
جلد دوم من فقط خلاصه رو خوندیم بقیشو نتونستم یعنی دانلود نمیشه
تا جایی که من میدونم دلبر درخواست طلاق میده و احضاریه میاد در خانه ولی شاهرخ چند روز خانه نیامده بود و خانه مامان مهین بوده وقتی احضاریه میاد مامان مارال میفهمه و خوشحال میشه و دلبر را صدا میکنه و میگه خیلی خوب کاری کردی... و خیلی مهربونه باهاش رفتار میکنه و میگه برات یک زندگی خوب میسازم شغل خوبی بهت میدم دلبر هم ناراحت میشه و میره وسایل هایش را جمع کنه و به مارال خانم هم میگه من هیچی نمیخوام
مارال خانم بهش میگه هر لباسی و که شاهرخ برایش خریده را هر کدوم را که میخواد برداره ولی دلبر حتی گوشی را هم نمی بره بر میگرده خانۀ عموش یک روز شاهرخ میاد اونجا بهش میگه برگرد ولی دلبر قبول نمیکنه یک روز عیادت میاد خونشون و قرار دو ، سه روز بمونه تا اینکه روز دادگاه میرسه و دلبر هم میفهمه که خودش هم ناراحت توی دادگاه از اون اولش نگاه سنگین شاهرخ روی دلبر بود.....
ببخشید من تا همینجا خوندم
من رمان رو تا جایی خوندم که دلبر درخواست طلاق میده و میره خونه عموش وبعد هیلدا دوست قدیقی و صمیمیش میاد پیشش(ایتا)
اگر دوست داشتید تا جایی که من خوندم شما هم بخونید ایتا رو نصب کنید و وارد کانال کافه عشق بشید و بخونید
البته باید بگم که هر روز ۲ الی ۴ پارت دارن
دوست دارم ادامش رو بخونم لطفا پی دی اف کامل رو بذارید
سلام من رمان رو کامل تو روبیکا خوندم خوب بود و میگن که فصل دوم این رمانم هسته درحال تایپ تو فصل دوم شخصیتای شاهروخ ،هلن و پدر شاهروخ از جمله شخصیتای اصلی این رمان میباشن🙅
خیلی زمان خوبیه
دلبر استاد دانلود نمیشه
سلام این رمان و همونطور که سنا خانم توضیح دادن بعد از اون مهمونی دلبر با فرهاد رفیق شاهرخ حرف میزنه که بتونه طلاق خودش و از شاهرخ بگیره بعدش فرهاد تلفنی کار طلاق دلبر و انجام میده تا اینکه یه روزی زن عمو دلبر میاد برای رضایت از دلبر. دلبر هم قبول میکنه به بهانه ایی از خونه خارج میشن اول میرن دلبر شکایتش و از حامی پس میگیره بعدش خودش میره پیش وکیلی که فرهاد برای کارهای طلاق انجام میده باهاش حرف میزنه قرار میشه دلبر طلاقش و بگیره بعدش میره خونه عموش منتظر میمونه تا شاهرخ بیاد دنبالش وقتی شاهرخ میاد دنبالش میگه بریم کجا اونم میگه خونه میگه نه بریم بیرون دور بزنیم من تا اینجاش و خوندم
لینک روبیکارو بزارید
میخام
چطوری باید pdf اش رو دانلود کنم
من نمیتونم این رمان رو دان کنم
چطور میتونم دان کنم؟؟
سلام اگه میشه پی دی اف کاملشو بزارین😐
سلام زمانش عالیه لطفا کاماش🙏
امممم
رمانش
بینظیرههههههههههه
ولی من دنبال پی دی افممممم🥴🥴
لطفا لینک روبیکاشو بدید 😔😔
من pdfکاملشو میخام
سلام میشه بگید چ جوری باید رمان های عاشقانه و اجباری رو دان کرد
میشه کانال روبیکارو بهم بدین داشتم ولی پاک شده
من کاملشو خوندم الان دنبال پی دی افم میشه لطفا پی دی اف کامل بزارید
ریبببب
پی دی اف کاملش لطفا بزارید دیگه هممون و تو خماری گذاشتین
لطفا پی دی اف کاملش و بزارید
رمان خیلی خوبیه ولی کاش پی دی اف کاملشم بود ...
سلام لطفا میشه پی دی افشو بزنید
خیلی الکی هستین واقعا شما که مطلب رو ندارین چرا میزارین؟؟
سلام و وقت بخیر خدمت همگی من این رمان رو تا پارت ۲۷۰ خوندم و رمان فوقالعاده ای هستشحتما بخوانید و ازش لذت ببریداین رمان واقعا منو شیفته ی خودش کرده که من همین ۲۷۰ پارت رو تو یه روز خوندم با این که امتحان هم داشتم ولی از رمان دل نکندم همزمان با این رمان دو رمان دیگه هم دارم میخونم رمان کارمند و رییس و رمان رییس جذاب من بخونید و لذت ببرید
چرا کامل نیس کاملش رو از کجا دان کنم؟؟
سلام
تورو خدا هرکی میدونه کانالی هست که رومان دلبر استاد رو داره داه کامل بگه لطفا
چطور دانلود کنم
خیلی رمان قشنگیه واقعا فکرمو مشغول کرده ولی چرا پی دی اف کاملش نیست
من توی روبیکا میخونمش واقعا عالیه😍😍😍😍
پی دی اف کامل رو از کجا بیاریم
سلام واقعا رمان عالی وپر هیجانی هست امید وارم نویسنده محترم همیشه پایدار باشن من داخل یک پیام رسان عضو کانال هستم ولی چون واقعا نمیتونم تحمل کنم و کنجکا ماجرا میشم واین مدیر محترم کانال روزی دوپارت بیشتر نمیزارن م ماهم آیدی نداریم که بخوایم برای ایشون شرح بدیم به این نتیجه رسیدم که pdfاین رمان زیبا رو نصب کنم که فعلا موفق نشدم😊
دلبر یه دختر فقیره که باباش تو کارخونه کار میکنه و مادر نداره او به همراه عمو و زنموش و پسر عموش زندگی میکنه پسر عمو پسر لات محلس و دلبر از خوشش نمیاد ولی خانوادش و مخصوصا حامی(پسرعموش)موافقن که این ازدواج سر بگیره یه اتفاق هایی میوفته دلبر با استاد خودش والبته پولدار برخورد میکنه استادش از میخواد که نقش زن اون رو بازی کنه و از شر دختر خارجی که قراره به زور عروسی کنن راحت بشه استاد دلبر کا اسمش شاهرخه میگه که اگه این نقشو بازی کنی بهت500ملیون پول میدم تا از بی پولی دربیایی دلبر هم به سختی قبول میکنه و وارد بازی میشه واتفاق های جالبی میوفته و صد البته هیجان انگیز
من دارم توی روبیکا میخونم ولی چرا پی دی اف کاملش نیست چرا هرچی رمان خوبه اینجوریه
بعضی از دوستان گفتن میتونیم تو تل از طریق چنل اوای خیس دانش کنیم ولی من هر چی گشتم نبود تو چنلش میشه اگه کسی ایدی این کانالو داره بهم بده؟!
دلبر پیشنهاد شاهرخ رو قبول میکنه اما وقتی پدر مادر شاهرخ میان از دلبر خوششون نمیاد یروز که دلبر برلی دیدن پدرش میره حامی زمان برگشت اون رو تعقیب میکنه و به خونه شاهرخ میرسه داد و بیداد میکنه میگه تو مگه به عنوان پرستار نیومدی بابای شاهرخ میگه برای سرویس دادن به پسر من اومده حامی کمو بیش از ماجرا خبر دار میشه بعد میگه همین الان بیا بریم شاهرخ _کجا ؟ دلبر _خداحافظ بعدش میرن دلبر حتی گوشیش رو هم نمیبره شاهرخ نگرانش میشه و به خونه اونها میره اما جلوی در حامی نمیذاره داخل شه و میگه منو دلبر میخوایم عقد کنیم شاهرخ هم میره قرار شد شاهرخ روز عروسی دلبر با دختر یه تاجر ازدواج کنه دلبر وقتی تو ارایشگاه بود کارش که تموم میشه از ارایشگاه میاد بیرون همینجوری میدوعه تا به خونه دوست صمیمیش بره و چند روزی اونجا بمونا و زمانی که حامی به پدرش میگه با خودش فک میکنه یه چند روزی باهاش قهر میکنه اما بعدش باهاش اشتی میکنه اما وسط راه یه ماشین کنارش وایمیسته با فکر اینکه حامی سرشو بر نمی گردونه اما ناگهان صدای شاهرخ میشنوه که میگه کجا میری دلبر خوشکش زده شاهرخ از ماشین پیاده میشه و اونو سوار ماشین میکنه و به خونه دوستش عماد جاوید میبره وقتی داشتن حرف میزدن ارغوان خواهر عماد میاد طبقه بالا و وقتی اونهارو میبینه تعجب مبکنه بعد سلامی میکنه و دوباره به پایین میره دلبر متوجه نگاه های ارغوان و شاهرخ میشه اما سوالی نمیکنه یکی دوشب اونجا میمونه و بعد مهین خانم مامان بزرگ شاهرخ بهش پیام میده و میگه بابای دلبر سکته کرده و فوت شده شاهرخ به عماد میگه و یلدا همسر عماد میگه تصمیم میگیرن به دلبر بگن وقتی دارن به خونشون میرن دلبر خوشحاله چون فک میکنه که پدرش برای دیدن اون از این راه استفاده کرده وقتی میرسه همه جا سیاه میره داخل همه با تعجب بهش نگاه میکنن اون باباشو صدا میزنه اما صدایی نمیشنوه یلدا بهش میگه که باباش فوت کرده اونم قش میکنه چند وقتی به همین روال میگذره دلبر دیوونه شده پیش یه دکتر میره دکتر به شاهرخ میگه باید بستری شه دلبر بستری میشه بعد چند هفتا حالش خوب میشه یه شب حامی با دوستاش نقشه میکشن تا دلبر رو از تیمارستان بدزدن حامی بخاطر بلایی که دلبر سرش اورده میخواد به اون دست درازی کنه اونو یه شب مبدزدن و به یه مکان دور میبرن دلب یه شب اونجا میمونه دکتر به شاهرخ میشه دزدیده شده و شاهرخ میگه حتما کار پسر عموشه حامی از تصمیمش صرف نظر میکنه اما دوستهاش بهش کلک میزنن و سعی میکنن به دلبر دست درازی کنن دلبر هم رگشو میزنه چند دقیقه بعد پلیسا پیدا شون میکنن و دستگیر میشن دلردوباره با عمارت شاهرخ میره عقد میکنن فقط یلدا بو عماد و دوست صمیمی دلبر هستن دلبر از قبل بهش میگه مهریه ۱ سکه میخوام اما شاهرخ ۱۰۰۰ سکه مهریشمیکنه همون لحظه مامان بابای شاهرخ میان مهمونا میرن یه چند روز همش بهش تیکه میدازن مامان شاهرخ یه روز سر ناهار میگه اگه این دختره رو طلاق ندی از عمارت باید بری بدون هیچ پول و ماشین ... شبش که دلبر با شاهرخه دلبر تصمیم میگیره که فرار کنه تا با خاطر اون شاهرخ زندگیشو از دست نده .ساعت ۳ نصفه شب از خونه میاد بیرون یکی از خدمتکارا اونو میبینه و جیغ میکشه فک میکنه دزده نگهبان ها میان دلبر بدو میرفته که شاهرخ میاد دنبالش همینجوری که میرفته یهو شاهرخ داد میزنه بیا کنار و اخرین چیزی که یادشه اینه که تو بغل شاهرخه وقتی بیدار میشه تو بیمارستان بودن شاهرخ به کما رفته و دلب هم دست و پاش شکسته شاهرخ دو هفته تو کما میمونه دلبر میره باهاش حرف میزنه یهو بهوش میاد اول با مامان باباش حرف میزنه بعد با مامان مهین مامان مهین دلبر رو هم با خودش میبره شاهرخ بهش میگه برو بیرون اون فرار دلبر رو یجوره دیگه برداشت کرده و فک میکنه اون ازش فرار میکرده شاهرخ تصمیم میگیره دوباره ازدواج کنه اما دلبر رو طلاق نداده تا زجر بکشه دلبر یجورایی تو اون خونه زندانی هست شاهرخ با یه دختره اشنا میشه و باهاش نامزد میکنه دلبر یه روز با شاهرخ میره سر خاک باباش شاهرخ نمیذاشته دلبر از خونه بره بیرون چون شاید دوباره فرار میکردهشاهرخ وقتی داشته با هلن صحبت میکرده دلبر عصبانی میشه میگه من هنوز زنتم شاهرخ به دلبر سیلی میزنه و میگه دفعه بعد همچین غلطی نکنه دلبر تصمیم میگیره تغییر کنه و شاهرخ رو فراموش کنه همونجوری که اون دلبر رو فراموش کرده اون شب یه مهمونی برگزار میشه دلبر هم یه لباس خوشگل و جذب میپوشه و میره پایین پیشه مامان شاهرخ و هلن اونا از دیدن دلبر با اون لباس تعجب میکنن هلن یه نگاه به لباس و خودش و بعد به لباس دلبر میندازه یجورایی داره مقایسه میکنه .....ببخشید دوستان من تا همینجا خوندم
خیلی برام جالبه ادامشو بدونم ولی چرا دان نمیشه😱😱😱😱
من ادامه شو میخوام😢😱😱
رمان دلبر استاد عاااااالیه
واقیعتش تو توصیف این رمان فقط میتونم بگم محشره باخوندن هرپارت آدم تحریک میشه که پارت بعدی وهرچه زودتربخونه وبه دوستانی کهاهل رمان هستن حتمااین رمان فوق العاده روپیشنهادمیکنم.
س خوبي من رمان دلبر استاد ودارم می خونم ی کانالی در روبیکا هست ب اسم رمانکده هرروز دو پارت میزارن تا الان پارت ۲۲۱رسید خواستم پی دی افشو دان کنم ولی نیستش
من خلاصش رو خوندم ب نظرم رمان جالبیه فقط نمیدونم☹️چرا دانلود نمیشه☹️💔
از چنل تلگرام آوای خیس به صورت کامل دو فصلش رو دانلود کنید.
چجوری میشه دان کرد😰
لطفا پی دی اف کامل این رمان رو بزارین
چرا نمیشه دانلود کرد؟؟
چرا باز نمیکنه آخه ... دان نمیشه
چه شکلی دان میشه
من این رمان و تویه روبیکا خوندم چرا نمیشه پی دی اف شو دان کرد 😐☹
لطفا دقیق تر بزارین پارت هارو
تا جایی که من میدونم دلبر با شاهرخ عقد میکنهاما مادر شاهرخ میاد و مخالف این ازدواجه و از دلبر میخواد که از پسرش طلاق بگیره. اما شاهرخ را۲ی به این کار نمیشه. مادر شاهرخ میگه اگه از این دختره جدا نشی باید از صفر شروع کنی هر چی حساب بانکی، خونه، ماشین ازت گرفته میشه باید از اینجا بری. و شاهرخ قبول میکنه. ولی دلبر شب که همه خوابن میخواد فرار کنه اما شاهرخ میفهمه. توی خیابون دلبر میخواد بره که ماشینی با سرعت بهش نزدیک میشه و شاهرخ خودشو میرسونه اما خودش میره تو کما و دلبر دست و پاش میشکنه. و......... من تا همین جا رو میدونم. اگه جالب بود لایک کنید
چگونه این رمان دان میشود
چگونه دان میشدر
سلام من این رمان رو یکبار خوندم برای بار دوم میخوام دانلود کنم و بخونم خیلی عالیه
منم تو روبیکا دیدم چرا دانلود نمیشه
چرا باز نمیشه
میشه پی دی اف کامل رمان رو بزارید من تو روبیکا دیدم اما کم کم میزارند اگه میشه پی دی اف کاملشو بزارید عالی میشه چون رمان واقعا عااالی هستش
اگه میشه pdf کامل رمان را بزارید
من این رمان تو روبیکا دیدم ولی میخوام اینجا PDF کاملشو دانلود کنم ولی موفق نمیشم
چرا نمیتونم پی دی افشو دانلود کنم؟
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نفر