دکتر عبدالعالی دندانپزشک پدر آرمان
دکتر عبدالعالی دندانپزشک پدر آرمان را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
روایتی تازه از دلایل توقف اجرای حکم اعدام آرمان | متهم فقط یک ماه مهلت دارد
همشهری آنلاین - مهدی فروتن: اشرف شکوهی که خاله مرحوم غزاله شکور است، درباره دلایل تاخیر یک ماهه در اجرای حکم اعدام آرمان و احتمال مردد شدن دو قاضی از سه قاضی پرونده به خبرنگار همشهری آنلاین گفت: «اصلا بحث تردید و تشکیک مطرح نیست و اینها هجمههایی هست که برخی وارد میکنند؛ از جمله وکیل خانواده عبدالعالی که چند روز پیش با یک رسانه خارجی مطرح کرده و مردود بودن کاملا محرز است. بیش از ۱۰۰ قاضی این پرونده را بررسی کردهاند و حکم سه بار به تایید دیوان عالی کشور رسیده است. از این رو نمیتوان به هیچ عنوان گفت که قاضی ابهام و تردید دارد.»
متن گفتگوی ما را با خانم اشرف شکوهی، خاله غزاله شکور با حذف پرسشها میخوانید:
تردید قاضیها یا مهلت پدر و مادر غزاله؟
هیچ سند مکتوب درباره مردد بودن قاضیها وجود ندارد و اگر سند دارند به ما هم نشان بدهند. چون هیچ چیز به صورت کتبی نیست؛ نه در پرونده نه دست هیچکس دیگر. در این میان فقط فرضیههایی مطرح شده که از شش سال پیش هم مطرح بود و همچنان ادامه دارد. ضمن اینکه همه این فرضیهها پیشتر بررسی شده است. این پسر یک هفته مانده بوده ۱۸ ساله شود و بیش از ۱۰ روانشناس او را دیده و معاینه کردهاند. برای متهم دادگاهی با حضور سه چهار روانشناس خبره تشکیل و تمام حرفها و ادعایش بررسی شد. در واقع مطرح کردن تردید قاضی آن هم در آستانه اجرای حکم زیر سئوال بردن نظام قضایی کشور است.
روایت روز واقعه
روز چهارشنبه نزدیک ساعت هفت صبح ایشان باید میرفت بالای چوبه دار و همه منتظر نظر خانواده غزاله بودند تا حکم اجرا شود، یعنی آقای داود شکور و خواهر من خانم ناهید شکوهی. این آدمها بسیار دلرحم هستند و فقط دنبال نشانهای از دخترشان میگردند. از آن طرف، وکیل و اعضای خانواده عبدالعالی به پسرشان گفتهاند اگر جای جسد را نگویی تبرئه میشوی و اینطور شده که شش سال جای جنازه را به ما نگفته است.
اما برای تمام قضات محرز است که ایشان قتل را انجام داده و جسد را مخفی کرده است. یکبار آقای وکیل گفت دختر از پلهها افتاده و مرده است. قاضی هم پرسید اگر افتاده چرا صدایش را کسی نشینده است؟ چرا برای رفتن تا طبقه پنجم از آسانسور استفاده نکرده است؟ چرا کسی به اورژانس زنگ نزده است؟ وقتی این پرسشها بدون پاسخ ماند، شبههها برطرف و مشخص شد قتل انجام شده است.
از طرف دیگر بحث بیمه و دانشگاه را مطرح میکنند. همه اینها را مادر غزاله به همراه دختر بنده (دخترخاله غزاله) رفتند و پیگیری کردند در همان سال اول بلکه شاید یک روز رد و نشانی از غزاله پیدا و مشخص شود او زنده است. خواهر من حتی همین حالا هم باور نمیکند دخترش مرده باشد. در سال اول اصلا کسی نمیتوانست به ایشان بقبولاند مرگ دخترش را. رفت در دانشگاه ثبت نام و دفترچه بیمهاش را تمدید کرد به این امید که شاید غزاله برگردد. کدام مادری وقتی جسدی ندیده میتواند قبول کند دخترش مرده است؟ او مدتها فکر میکرد دخترش زنده است.
تلاشهای خانواده آرمان برای گرفتن رضایت
متاسفانه آقای کامیار عبدالعالی (پدر آرمان) در این شش سال نه خودش نه خانوادهاش حتی یکبار هم نیامدند در خانه خانواده غزاله، جز همین دو شب پیش. البته مادربزرگ و پدربزرگ آرمان دو سه بار تماس گرفتند. از طرف دیگر، هر چه خانواده غزاله به خانواده آرمان التماس کردند بلکه نشان و نشانهای از دخترشان بگیرند، به نتیجه نرسیدند. خیلی تلاش کردند آرمان حرف بزند و بگوید جسد کجاست ولی به نتیجه نرسیدند. پدر و مادر آرمان و شخص وکیل تمام تلاششان این است که جسد پیدا نشود و آرمان تبرئه شود.
آقایان پرویز پرستویی و مجید مجیدی و دیگر هنرمندان که منزل ما آمدند، تعجب کرده بودند که چطور خانواده آرمان جلوی خانه چادر نزدهاند برای گرفتن رضایت. وقتی پدر و مادر غزاله به دل خودشان یک ماه به آرمان و خانوادهاش وقت میدهند، من به عنوان خاله غزاله میگویم شاید دنبال یک تار مو از دخترشان هستند و بروند عزاداری کنند و داغشان پس از شش سال سرد شود. یک ماه وقت دادند چون دیدند از پلهها هم نمیتوانست بالا برود. حتی لحظه آخر پدر و مادر غزاله تلاش کردند که آرمان حرف بزند، کلمهای نگفت. میگفتند پسر ما آدمکش نیستیم،فقط بگو جسد را کجا گذاشتی؟
پای کسی در میان است؟
در قتل نه اما در از بین بردن جنازه صد درصد. چون به نظر من یک پسر ۱۸ ساله نمیتواند همه این کارها را تنها انجام بدهد. آیا خانواده کمک کردند؟ کسی نمیداند. آرمان دوستی داشت به نام فربد که بارها اسمش مطرح شد و الان چند سالی است ناپدید شده است؛ او از تمام ماجراها خبر داشت، چون روز حادثه وقتی فهرست تماسهای آرمان را به ما دادند، دیدیم بیش از ۴۰ بار با فربد تماس گرفته و حرف زده است. ۴۰ بار هم با یک پزشک دیگر از دوستان خانوادگیشان حرف زده بود اما در نهایت فربد را فراری دادند و آن دکتر هم پایش به دادگاه باز نشد. فربد فقط دو بار آمد دادگاه و ادعا کرد از هیچ چیز خبر ندارد.
روایت روز واقعه
ما از ساعت سه صبح در صحنه اجرای حکم بودیم تا هفت صبح و منتظر اینکه شاید هر لحظه خبر بدهند جنازه کجاست. هیچ آدمی نیست که مرگ دیگری را بخواهد. آرمان میبایست تا هفت صبح اعدام میشد، چون ۷:۱۵ طلوع آفتاب است. حکم ۱۱ زندانی دیگر هم اجرا میشد همان روز. ما این طرف بودیم که دیدیم خانواده آرمان دارند خوشحالی میکنند. نفهمیدیم چه شد. من دیدم خانمی خوشحالیکنان دست میزدند و هورا میکشد. آن روز دو نفر دیگر هم رضایت گرفتند و خانوادههایشان صلوات میفرستادند اما اینها شادی میکردند جلوی چشم ما. دلیل را پرسیدیم، گفتند پدر و مادر غزاله یک ماه وقت دادهاند. حالا چرا جلوی ما که عزاداریم خوشحالی میکنید؟ فقط پدر آرمان در پاسخ به اعتراض من آمد و عذرخواهی کرد. به جای عذرخواهی بیا بگو جسد کجاست؟
پدر و مادر غزاله اعلام کردند نه به دلیل هجمهها نه به دلیل سلبریتیهایی که وارد پرونده شدهاند، فقط به دلایل شخصی خودشان یک ماه ملهت دادهاند. اصلا پای تردید دو قاضی در میان نبوده است، به هیچ وجه. وقتی این را میگویید، دیوان عالی کشور را زیر سئوال بردهاید. کدام پرونده را سراغ دارید که لحظه اجرای حکم با ابهام دو قاضی دست نگه داشته باشند؟ گفتن و مطرح کردن این مسائل زیر سئوال بردن نظام قضا و قاضیهاست. آقای شهریاری، دادستان پرونده خواهش کرد یک مهلتی بدهند و ایشان هم برای دل خودشان این کار را کردند.
زمان احتمالی اجرای دوباره حکم
۱۱ بهمن این یک ماه تمام میشود و هیچ چیز به پرونده خدشه وارد نمیکند. دیوان عالی بالاترین مرجع قضایی ایران است که سه بار حکم اعدام را تایید کرده است، مگر یک قاضی میتواند جلوی اجرای حکم را بگیرد؟ آن هم پرونده قتل؟ اصلا چرا این پرونده شش سال طول کشید؟ برای اینکه قاضیها نمیخواستند ابهام داشته باشند و با یقین رای دادند. همه مدارک و اسناد داخل پرونده هست، قتل محرز شده و تمام کسانی که میخواستند وارد داستان شوند، به درخواست قضات منصرف شدند، چون قطعا قتل اتفاق افتاده است.
جنازه داخل چمدان
ما از شب قبل دنبال غزاله بودیم و روز بعد از هفت صبح رفتیم سراغ دوربینها؛ از مطب که غزاله رفته بود و بعد که با هم رفته بودند خانه آرمان. چون متهم هنوز به سن قانونی نرسیده بود، بازداشت نشد. بعد یک هفته که به سن قانونی رسید و ۱۸ سالش شد، آگاهی او را بازداشت کرد. با بازبینی فیلمها دیدیم یک ربع به هفت شب روز ۱۲ اسفند این اقا با چمدان قرمز از در میآید بیرون و میرود سمت سطل زباله. به گفته خودش جنازه را داخل کیسه زباله گذاشته و بعد از انداختن داخل سطل برگشته است خانه. داخل آن چمدان خون پیدا و معلوم شد خون غزاله است. ما فیلمهای شهرداری را هم گرفتیم اما خبری از جنازه داخل کیسه نبود. همه اینها در هفته اول اتفاق افتاد. ایشان کجا دارد مخفیکاری میکند، جسد را کجا سر به نیست کرده با همکاری چه کسی یا کسانی ما نمیدانیم ولی محرز است که این اتفاق افتاده و قتل انجام شده است.
سرنوشت آرمان و جنازه غزاله
خودش هم قبول دارد غزاله را کشته است. او التماس میکرد برای بخشیده شدن. من به عنوان خاله غزاله یک روز قبل به به همه گفتم، به هنرمندان و کسانی که دنبال گرفتن رضایت بودند گفتم به جای اینکه دنبال بخشش آرمان باشید، راهی بیابید جنازه پیدا شود و مادر داغدیدهاش کمی آرام بگیرد. آرمان فقط بگوید جسد کجاست، من قول میدهم رضایت بگیرم و قصاصش نکنند. من به شما میگویم آن لحظه آخر اتفاقهایی افتاد که پدر و مادر غزاله مهلت دادند. به نظرم بهتر است آن اتفاقها بازگو نشود. خواهر من امیدوار است یک تار مو از غزاله به دستش برسد. من چون شوهرم مفقودالاثر شده است در جبههها، از من بپذیرید که میدانم مادر غزاله در این سالها چه کشیده است.
منبع مطلب : www.hamshahrionline.ir
مدیر محترم سایت www.hamshahrionline.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.مسافر آنتالیا فردا در زندان رجایی شهر پای چوبه دار می رود | ایران آنلاین
غزاله دختر 20 ساله ای بود که در سال 92 به قتل رسید و هیچ وقت جسد او پیدا نشد و به همین دلیل پروندهی او تا دی 98 باز ماند. غزاله در تاریخ ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۹۲ برای مراجعه به دکتر از خانه بیرون رفته و هیچگاه به خانه بر نمیگردد؛ و اکنون پس از گذشت ۶ سال قرار است آرمان قاتل وی چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۸ اعدام شود.
احتمال زنده بودن غزاله
وکیل آرمان قاتل غزاله در خصوص زنده بود مقتول گفت: «در بررسیها مشخصشده چند روز بعد از ناپدید شدن غزاله، صفحه فیسبوک او بسته شده و با توجه به پیدا نشدن اثری از جنازه احتمال میرود این دختر هنوز زنده باشد.»
بیوگرافی غزاله دختری بدون جسد و قاتلش آرمان
بیوگرافی آرمان (الف_ع)
آرمان (الف_ع) جوانی حدودا 24 ساله متولد 1373 (سن دقیق اعلام نشده) است، (الف_ع) پسری که در 18 سالگی مرتکب قتل دختری به نام غزاله شد.
در خصوص زندگی شخص و اطلاعات شخصی آرمان (الف_ع) چیز فاش نشده است، اما بر اساس اطلاعات به دست آمده آرمان (الف_ع) حدودا 24 سال سن دارد و ساکن تهران است.
پدر مادر آرمان افرادی تحصیل کرده هستند به گفته رسانه ها مادر آرمان پزشک و پدرش استاد دانشگاه و پزشک است.
بیوگرافی غزاله دختری بدون جسد
ناپدید شدن مرموز غزاله به سرعت در دستور کار پلیس قرار گرفت. در روند تحقیقات و در بررسی آخرین تماسهای غزاله ماموران به پسر جوانی مشکوک شدند که غزاله قبل از ناپدید شدن چندباری با او تماس گرفته بود. ارمان و غزاله ساعتی قبل از دیدارشان، سیزده پیامک و یک تماس تلفنی با هم داشته اند.
در همان مراحل ابتدایی بازجویی صحبتهای ضد و نقیض آرمان، ماموران را بیش از پیش مشکوک کرد و نهایتاً با بررسیهای بیشتر مشخص شد که آرمان پسرک ۱۷ ساله آخرین کسی بوده که غزاله را ملاقات کرده است.
آرمان در هنگام قتل، هفت روز کمتر از هجده سال داشته و همین باعث شده که دادگاه پرونده را نیازمند تحقیقات بیشتر بداند.
ماجرای آشنا شدن آرمان و غزاله
ماجرای این پرونده در اواخر اسفندماه سال ٩٢ کلید خورد. اواسط اسفند ماه آن سال بود که پدر غزاله پس از ناپدید شدن عجیب دخترش به پلیس مراجعه کرد و آنها را در جریان این اتفاق قرار داد.
خداحافظی و خارج شدن از خانه برای رفتن به مطب یک پزشک آخرین تصویر خانواده غزاله از او بود. ناپدیدشدن مرموز این دختر جوان به سرعت در دستور کار پلیس و ماموران آگاهی قرار گرفت.
در روند تحقیقات و در بررسی آخرین تماسهای دختر جوان ماموران به پسر جوانی مشکوک شدند که غزاله قبل از ناپدیدشدن چندباری با او تماس گرفته بود.
در همان مراحل ابتدایی بازجویی صحبتهای ضدونقیض پسر جوان، ماموران را بیش از پیش مشکوک کرد و درنهایت با بررسیهای بیشتر مشخص شد که متهم جوان آخرین کسی بوده که غزاله را ملاقات کرده است و درنهایت در مراحل بازجویی پسر جوان لب به اعتراف گشود و به رابطه دوستی که بین او و غزاله شکل گرفته بوده، اعتراف کرد.
آشنایی غزاله و پسر جوان از آنتالیای ترکیه آغاز شده بود. این دوستی ادامه پیدا کرد و در تهران هم چندباری همدیگر را ملاقات کردند.
پسر جوان با وجود اینکه چندماهی از غزاله کوچکتر بود، به او علاقهمند شد و حتی چندباری پیشنهاد ازدواج را با غزاله مطرح کرد، اما دختر جوان با این خواسته مخالف بود.
او میخواست برای ادامه تحصیل به خارج کشور برود، به همین دلیل هم از پسر جوان خواست تا این رابطه را فراموش کند. اما ارتباط آنها بهطور کامل قطع نشد، تا اینکه یک روز «الف-ع» از نبود پدر و مادر پزشکش در خانه استفاده کرد و از غزاله خواست به خانه آنها برود: «من وقتی دیدم کسی در خانه نیست، غزاله را به خانه دعوت کردم.
اما او وقتی به خانهمان آمد و گفت که قصد دارد برای همیشه مرا فراموش کند، خیلی عصبانی شدم، بین ما مشاجره لفظی درگرفت و وی را هل دادم، سرش به جایی خورد، سپس با میله بارفیکس نیز چند ضربه به او زدم.
آنجا بود که متوجه شدم غزاله نفس نمیکشد.» پسر جوان آشفته و هراسان پیکر بیجان غزاله را داخل چمدان بزرگی قرار داد و بعد آن را به سطل زباله خیابان میرداماد انداخت، سپس به خانه بازگشت و سعی کرد همه آثار جرم را از بین ببرد.
مردی قوی هیکل با کت و شلوار خاکستری رنگ که از خانواده غزاله است دو دستش را بلند میکند و رو به جمعیت داخل پیاده رو میگوید: قاتل ندیدین؟ بیاین ببینین!
در میان جمعیت، مادر غزاله میدود و یقه پیراهن پدر آرمان را میگیرد و میگوید: چه جوری تونستی قاتل تربیت کنی؟ تو استاد دانشگاهی؟ تو میری میشینی روبه روی ۶۰ تا جوون حرف میزنی؛ اونوقت خودت یه قاتل تحویل دادی؟ پدر آرمان شوکه شده و هیچ نمیگوید، مردم او را به جلو هل میدهند و او هم چشم در چشم مادر غزاله به جلو رانده میشود.
فامیل و نزدیکان غزاله و آرمان پشت سر هم همدیگر را تهدید میکنند. دخترخاله غزاله که عکس او را در دست دارد هق هق کنان و به نفس نفس افتاده فریاد میزند: نیم وجبی یه الف. قد داره زده آدم کشته….
اما پدر غزاله آرام پایین پلهها ایستاده و در بهت، جمعیت را نگاه میکند. پدری که دو سال پیش در یک شب سرد زمستانی نزدیک بهار، چند روز زمین و زمان را به جستجوی دخترش رفت و بعد از مدتی خبر قتلش را آوردند. در حالیکه نه جنازهای پیدا شد و نه آرمان در آخرین جلسه دادگاه حاضر به اعتراف شد.
سومین جلسه دادگاه در حالی برگزار شد که جسد غزاله هنوز پیدا نشده و آرمان در بازجوییهای اولیه با اظهارات متناقض اعتراف به قتل غزاله کرده است.
آرمان پشت جایگاه متهم از آقای قاضی اجازه میخواهد تا از خانواده غزاله عذرخواهی کند. مادر و پدر غزاله هم در جایگاه ویژه نشسته اند. مادر با چشمهای روشن و سرخ شده عکس دخترش را در دست گرفته و پدر آرام و ساکت اشک میریزد. چشمهای آرمان بر میگردد و به چشمهای مادر غزاله میگوید: ببخشید.
مادر، اما با تمام بغض و نفرت مانده در گلویش میان جمعیتی که دیگر صدای نفسهای شان هم شنیده نمیشود میگوید: باید بمیری.
پدر غزاله هم پشت میز دادگاه اشک میریزد و از تنها دخترش میگوید. او و همسرش تقاضای قصاص آرمان را دارند و مابهالتفاوت دیه را هم میدهند.
(طبق قوانین اسلامی دیهی زن نصف دیه مرد است و بنابراین اگر مردی یک زن را به قتل برساند، اولیاء دم زن (مقتول) در صورت تمایل به قصاص مرد (قاتل)، بایستی نیمی از دیه را پرداخت کنند!)
ناهید مادر غزاله تند تند صحبت میکند و پشت سر هم با نگاه هایش آرمان را خطاب قرار میدهد. دست و پایش را گم کرده و میگوید:
غزاله و آرمان با هم نامزد بودند. غزاله قرار بود روز چهارشنبه آرمان را ببیند و به بهانههای مختلف قرارشان را عقب میانداخت… آن روز نوبت دکتر داشت و به اصرار آرمان به خانه اش رفت. او نمیخواست رابطه اش را با آرمان ادامه دهد، اما او این را نمیفهمید. آرمان طبق نقشه قبلی، غزاله را به خانه اش دعوت کرد و او را به قتل رساند… آقای قاضی من تقاضای قصاص نفس دارم.
روایت تازه آرمان از ماجرای قتل
قاضی عبداللهی، ارمان را پای میز میخواند تا از خودش دفاع کند. ارمان (که در آن زمان ۱۹ سال دارد) صدایش آرام و آهسته است. قاضی از او میخواهد که بلندتر صحبت کند. صورتش سفید شده و کلمات را جویده، جویده به زبان میآورد.
آرمان در جواب قاضی که از وی میپرسد آیا در ماجرای قتل غزاله مباشرت داشته است یا خیر، میگوید:
من و غزاله نزدیک عید در سفری در ترکیه با هم آشنا شدیم. هر دو با خانوادههای مان به آن سفر رفته بودیم. بعد از آشنایی با تماس تلفنی با هم در ارتباط بودیم، اما بعد از مدتی در تهران همدیگر را دیدیم.
رابطه ما چند بار به هم خورد و دوباره از نو شروع کردیم. من خیلی تمایلی به ادامه رابطه نداشتم، چون هم درسم ضعیف شده بود و در آستانه کنکور بودم و هم اینکه باید به اصرار پدر و مادرم رشته دندانپزشکی قبول میشدم.
در نخستین جدایی مان چند بار پیگیری کردم، اما وقتی چند بار این اتفاق افتاد دیگر دنبال ماجرا را نگرفتم.
آن روز غزاله در واتس آپ به من پیغام داد و حالم را پرسید و قرار شد همدیگر را ببینیم. طبق معمول از مدرسه به خانه آمده بودم و به خاطر حساسیت، آنتی هیستامین مصرف میکردم. در حال استراحت و خواب آلودگی بودم که تماس ناموفق غزاله را روی گوشی ام دیدم.
با او تماس گرفتم و گفت: میخواهم بیایم ببینمت. مادر و پدرم در خانه نبودند و از رفت و آمد غزاله به خانه ما اطلاع نداشتند. این مورد خط قرمزی بود که پدر و مادرم برایم مشخص کرده بودند و نمیتوانستم از آن عبور کنم. اگر این کار را میکردم گوشی تلفنم را میگرفتند و تنبیهم میکردند.
آرتین برادرم را در اتاقش با ایکس باکس مشغول کردم و هدفون روی گوشش گذاشتم تا متوجه ورود غزاله نشود.
غزاله آمد و با هم درمورد کار و مسافرت حرف زدیم. گفت: میخواهم برای ادامه تحصیل از ایران بروم من هم سوئد را به او پیشنهاد دادم و گفتم در تماسهای بعدی اطلاعات کاملتر را میدهم.
غزاله را تا جلوی در خانه بدرقه کردم، اما همین که در را بستم صدای افتادنش را روی پلهها شنیدم. از ترس پدر و مادرم جنازه را به داخل خانه آوردم. فرشها را کنار زدم و با دست خونی میله بارفیکس را برداشتم و به گوشهای از اتاق پرتاب کردم. بعد جسد را با یک لایه مشما پوشاندم و در چمدانی که از انباری خانه آورده بودم گذاشتم و آن را به نخستین سطل زباله نزدیک خانه انداختم. بعد آمدم و لکههای خون روی پلهها و داخل را شستم.
از قتل در ١٨ سالگی تا مهندسی پزشکی دانشگاه تربیتمدرس
آرمان، جوان متهم به قصاص در زندان رجاییشهر در دانشگاه سراسری قبول شد. این خبری بود که از سوی مسئولان اداره کل زندانهای استان تهران رسانهای شد.
بر اساس اعلام مصطفی محبی، مدیرکل زندانهای استان تهران این جوان ٢٤ ساله که بیش از ٥ سال را در زندان رجاییشهر به سر برده، در آزمون کارشناسیارشد سال ٩٧ موفق شد در رشته مهندسی پزشکی دانشگاه تربیتمدرس در مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شود.
مشخص شد این جوان که به اتهام قتل دختر جوانی به قصاص محکوم شده، در زمان ارتکاب به جرم و دستگیری از سوی پلیس مدرک دیپلم داشت که در این مدت با روحیه بالا و پشتکار عجیبی موفق به اخذ مدرک کارشناسی کامپیوتر شده است و سال ۹۷ با شرکت در آزمون کارشناسیارشد رتبه خوبی را کسب کرد و درنهایت در رشته مهندسی پزشکی پذیرفته شد.
اما به زندان افتادن این پسر جوان و حکم قصاص او مربوط به جنایتی عجیب است که هیچ وقت پیکر مقتول در این پرونده کشف نشد و متهم این پرونده هم چندبار در اظهاراتش مدعی شد که این جنایت کار او نبوده است.
با این همه، اما همه مستندات و مدارک نشان میدهد که «الف-ع» تنها متهم این پرونده و عامل مرگ دخترجوان بوده است. بر اساس پیگیریها از مسئولان دادسرای جنایی تهران مشخص شد «الف-ع» اواخر سال ٩٢ به اتهام قتل یک دختر ١٨ ساله به نام غزاله دستگیر و به قتل این دختر محکوم شده است، هرچند جسد این دختر جوان هیچ وقت پیدا نشد.
با این وجود، اما محکومیت این پسر جوان که در زمان ارتکاب به قتل کمتر از ١٨سال داشته، قطعی شده است.
نامه خداحافظی پدر و مادر ارمان
سلام دوستان و همراهان گرامی، دستبوس تک تک عزیزان همراه هستیم.
متاسفانه آرمان ما دیگر سحرگاه چهارشنبه را نخواهد دید. پسری که تا لحظه آخر کلمهای درشتی نکرد و تا آخرین نگاه، معصومیت خودش رو حفظ کرد.
او دیگر نخواهد بود و ما قراره آخرین دیدار رو باهاش داشته باشیم. کدوم پدر ومادر میتونه تو چشم بچه اش نگاه کنه و بگه بابا خداحافظ، این آخرین نگاهه… این آخرین آغوشه، این آخرین بوسه هست، این آخرین لمسه و این آخرین حس نفس گرمته… کاشکی سهم آخر قسمت ما بود نه فرزندمون…
این موقع است که ناباورانه پدر ومادر به پروردگارش میگه کاشکی فرزندمون تو سانحه میمرد نه ذره ذره، نه با انتظار …
خدایا قسمت میدیم لبخند مصنوعی و تلخ آخرو موقع آخرین وداع با فرزند که تلخترین رخداد زندگی یک پدر و مادره نصیب هیچ کسی حتی بدترین بندگانت نکن….
آرمانی منتظر ما باش… زود میام پیشت…
درخواست احسان علیخانی برای نجات ارمان از اعدام
احسان علیخانی مجری معروف با انتشار پستی در اینستاگرام نوشت:
پدرو مادر غزاله عزیز، شما ۶ سال است که عزادار غزاله هستین، دردی عمیق و جانکاه، قابل درک نیست داغ شما، حق با شماست حتما حق با شماست، اما در این ساعتهای پایانی زندگی آرمان، از شما پدر و مادر محترم و گرامی خواهش میکنم و تفاضا میکنم که بزرگى کنید به آرمان رحم کنید و او را به بزرگی خودتان ببخشید، صبح چهارشنبه دیگر آرمان نیست، آرمان ۶ سال هر شب کابوس اعدام دیده در زندان، هر شب مرده و زنده شده، شما حق دارید، اما او ۱۸ ساله بوده و اشتباه کرده، غلط کرده ولى ۱۸ ساله بوده، در زندان از دیپلم تا فوق لیسانس درس خوانده و ثابت کرده با رفتارش که در صورت محبت و گذشت شما صلاحیت بازگشت به جامعه را دارد، من دو بار با شما حرف زدم و حسی در دلم گواهی میدهد بامداد چهارشنبه شما دلِ اعدام آرمان را ندارید، چون در صدای شما جز درد رفتنِ غزاله، مهربانی و گذشت هم بود، الهی که رحم کنید و آرامتر شوید.
حمایت و درخواست نجات آرمان توسط پرویز پرستویی
پدرو مادر مقتول، عرض سلام و ادب و تسلیت به شما دلسوخته گان
میدانم شماعزیزو جگر گوشه تان را ازدست داده اید و تقاضای قصاص حق مسلم شماست و خودتان هم میدانید که آرمان سحرگاه چهارشنبه آخرین نفسهای خود را خواهد کشید.
بنده حقیر از شما داغدیده گان محترم تقاضا دارم به آرمان رحم کنید و اورابه بزرگی خودتان ببخشید.
گفتنی است که هنوز حکم قصاص این پسر که الان وارد ٢٤ سالگیاش شده است، اجرا نشده و او در این مدت علاوه بر اخذ مدرک مهندسی کامپیوتر در زندان موفق شد در کنکور ارشد سالجاری در رشته مهندسی پزشکی دانشگاه تربیتمدرس پذیرفته شود./ راهبرد معاصر و اعتماد
منبع مطلب : www.ion.ir
مدیر محترم سایت www.ion.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
هلو : این علیخانی و پرستویی چه پخی هستن
مریم : پول و پارتی چه کارها که نمی کنه !خیلی ها بودن در اثر یک اتفاق قتل انجام دادن .جسد مشخص بوده مثل ارمان هم دروغ نگفتن و با فریب کاری دادگاه رو منحرف نکردن زمان بخرن .از همون اول اعتراف به قتل کردن جوان بودن توی زندان درس خوندن .حافظ کل قرآن هم شدن ،ولی در نهایت قصاص شدن و سلبریتی یا کسی هم برای بخشش پا در میونی نکرده .واقعا بی عدالتی هست پول و پارتی چه کارها که نمی کنه .خودتون رو بگذارید جای خانواده مقتول حتما تو ای هشت سال کلی عذاب کشیدن و در حقشون ظلم شده .
ناشناس : خیلی سخت بود برای خانواده ی شکور که گذشت کنند کسی نمی تونه عفو کنه اما اگه به خاطر خدا می بخشیدند در آرامش بیشتری به سر می بردند
ناشناس : ما حق قضاوت نداریم.چون جای هیچ کدام از خانواده این دو حوان نبستیم.تسلیت به هر دو خانواده.و ایکاش با ایمان قوی دعا کنیم همه ما عاقبت بخیر باشیم.
ناشناس : لذتی که در گذشت هست در انتقام نیست
ناشناس : خدا به هر دو خانوتده صبر بده بسیار غم انگیزه
فوفو : خودت فهمیدی چی گفتی
علی : لذتی که در انتقام است در گذشت نیست
سلام فردا چهلم آرمان عزیز هستش
من حدس میزنم تا دو سال دیگه پدر وما در غزاله روانی میشوند چون قبری از بچه شون ندارن وبا قصاص چیزی بدست نیاوردند
کسی که به اون شکل دختریرو که باهاش دوست بوده میکشه جانیه و اعدام حقشه بنظر من تواز بین بردن جنازه خانوادش هم دخیل بودن
خانوادهی غزاله یه چیز خواستن: جنازهی بچهی ما کجاست
اما آرمان همین رو هم ازشون دریغ کرد.
دعوا کردید، هلش دادی، خب اکی دعواست تو دعوا هم حلوا خیرات نمیکنن، اما تو که دیدی دختره افتاد زمین به جای اینکه زنگ بزنی آمبولانس با بارفیکس زدیش؟ حالا اون هیچی، اول میای اعتراف میکنی بعد میای اعترافتو عوض میکنی؟
آقایون، خانما، این پسر "قتل" کرده، زیر ۱۸ سال بوده قبول، اما پنج ساله که نبوده، ۱۷ ساله بوده! خودشم فقط ۷ روز زیر ۱۸ سال بوده، حالیش نیست جون چیه؟ حالیش نیست قتل چیه؟ حالیش نیست دختری که به هر دلیلی میخواد باهات بهم بزنه رو کتک نزن حالا کشتن کنار؟ شما اگر دوست دخترت/دوست پسرت بیاد بهت بگه به هر دلیلی میخوام بهم بزنم، میگیری با میله بارفیکس میزنیش؟!
البته با اعدام هم مخالفم، ابد خیلی بهتره چون هم طرف تو زندان زجر میکشه و هم . درضمن! توجه کنید که درس خوندن و حفظ قرآن تو زندان باعث کاهش مجازات میشه در مورد بیشتر جرائم پس درس خوندنش دال بر اینکه آدم شده نیست، احتمالا صرفا دنبال پایین اومدن مجازاتش بوده
خدا به دو تا خانواده صبر بده. پدر مادر غزاله واقعا این مدت زجر کشیدند چون هیچ جنازه ای نبوده که خاکش کنن و با گریه سر مزارش اروم بگیرن.
دردشونو وقتی فهمسدم که بچه خواهرم ۵ ساله داخل رودخونه غرق شد و هیچ جنازه ای پیدا نشد و تا الان چشم انتظارن که ۸ سال گذشته و ... اما با این حال بخشش آرمان باعث میشد خدا صبر و آرامششون را زیاد کنه.
خدا شیطان را لعنت کنه که قسم خورده الاابددشمن آستانه.
دلم براي ارمان خيلي سوخت
براي يه لحظه اشتباه چقدر تاوان داد 😭
اي كاش گذشت مي كردن
صددرصد مقصر هردو خانواده هستند
ارمان الان ارمان هشت سال قبل نبود
ارمان نوجوان لوس و نازپروده و ندانم كار
الان واقعا شخصيت عالي داشت درس خونده بود شايد خيلي ميتونست مفيد باشه
الان اصلا حقش اعدام نبود
واقعا متاسفم كه نتونستن خوبي هاي الان ارمان رو ببينن ☹️خدا به دل پدر و مادرش صبر بده
قلبم به درد اومد اي كاش مي بخشيدن جون يه ادم ديگه رو گرفتن
ادمي كه اصلاح شده بود ديگه ادم قبلي نبود چطور تونستن ☹️
هیچ کس رو نمیشه قضاوت کرد و جای کسی هم نمیشه حرف یا حتی فکر کرد ..خدا به هر دوخونواده صبر بده
بهترین کاراعدام آرمان بود شش بارسردختربیچاره روزده به دستگیره تخت وشش باربامیله بارفیکس زده توسرش چنان ضربه شدیدبوده که خون دخترپاشیده روی دیواربعدمعلوم نیست بااون دکترفامیل شون واون دوستش فریدباجنازه چه کارکرده بعدتقاضای بخشش هم دارندپدرومادرآرمان حق شون بود این بدبختهاروآدم حساب نمی کردندبیان ازشون تقاضای بخشش کنند
من قضاوت نمیکنم . برای هر دوخانواده آرزوی صبر دارم
با درود کاش این اتفاق نمیافتاد ولی بخشیدن یعنی آرامش روح و روان کاش میبخشید روح دخترشون هم آرام میشد و در ضمن روح همیشه زنده هست این ما زندگانیم که مردیم تا آخر عمر پدر مادر غزاله آرامش روح و روانی نخواهند داشت لذت بخشش انقدر انسانی و زیباست که رنج نبخشیده مثل یک رنده همیشه روح را آرام نمیگذارد کاش میبخشیدید و آرام میگرفتید متاسفم
خودش گفته ۵ مرتبه با میله بارفیکس محکم زدم تو سرش و نفس نمیکشید شما میگی ازپله افتاده با یه ذره خون نمیشه بگی مرده؟
لذتی که در انتقام است در گذشت نیست
😔
به جز علی که گوید به پسر که قاتل من
که اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
چون بخشش یکی از صفات باری تعالی هست
دوم
کاش پدر و مادر غزاله می بخشیدن چون به نظر بنده حقیر خودشون هم در تربيت بچه کوتاهی کردن اصلا نباید دختر بره خونه یه پسره یا همان جنس مخالف این ذات طبیعت است که جنس خشن باید مشتری جنس لطیف یا ماده است آیا نمیتونستن خانواده ها رو در میان بذارن وغیره...
ایکاش مردم به فلسفه لزوم قصاص بیشتر فکر می کردند که در آن صورت آمار قتل و جنایت پایین می آمد و دیگر نیازی نبود تا خانواده قاتل با هزار دروِغ و نیرنگ و خط دادن به قاتل دنبال تبرئه اش باشند
خدا به هر دو خانوتده صبر بده بسیار غم انگیزه
سلام خدا به شما و خانواده مرحوم جوان صبر بده و بهشت را نصیبش بکند دلم سوخت
سال کثیف ۹۸ بود ارملت هر چقدر گردنش کلفت بود پنهان کاری کرد برای نجات مادر پدر دکتر شاید به هش هندست بود یا دوست فرید فراری دادند کشته شد مادر غزاله با حماقت گفت دلش ارام شد معلوم نیست چه چیزی را پنهان کزدند چه کاره بودند مشکوک است
لذتی که در گذشت هست در انتقام نیست
خیلی سخت بود برای خانواده ی شکور که گذشت کنند کسی نمی تونه عفو کنه اما اگه به خاطر خدا می بخشیدند در آرامش بیشتری به سر می بردند
ما حق قضاوت نداریم.چون جای هیچ کدام از خانواده این دو حوان نبستیم.تسلیت به هر دو خانواده.و ایکاش با ایمان قوی دعا کنیم همه ما عاقبت بخیر باشیم.
این علیخانی و پرستویی چه پخی هستن
پول و پارتی چه کارها که نمی کنه !خیلی ها بودن در اثر یک اتفاق قتل انجام دادن .جسد مشخص بوده مثل ارمان هم دروغ نگفتن و با فریب کاری دادگاه رو منحرف نکردن زمان بخرن .از همون اول اعتراف به قتل کردن جوان بودن توی زندان درس خوندن .حافظ کل قرآن هم شدن ،ولی در نهایت قصاص شدن و سلبریتی یا کسی هم برای بخشش پا در میونی نکرده .واقعا بی عدالتی هست پول و پارتی چه کارها که نمی کنه .خودتون رو بگذارید جای خانواده مقتول حتما تو ای هشت سال کلی عذاب کشیدن و در حقشون ظلم شده .
خدایا هیچکس را از طریق فرزندانش امتحان نکن، بچه ها، را کفاره گناهان والدین قرار نده،، داغ فرزند سخت است،، آرمان، کاش سرنوشت چیز دیگری برای تو می خواست