سرگذشت یک رود از زبان خودش کلاس پنجم
سرگذشت یک رود از زبان خودش کلاس پنجم را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
انشا در مورد سرگذشت یک رود از زبان خودش
انشا سرگذشت یک رود از زبان خودش
انشا سرگذشت یک رود از زبان رود و آلودگیش
در دریای نیلگون و پهناور خوش بودم. پولکهای لیز و براق ماهی هارا نوازش میکردم. با باد موج می شدم و با آفتاب، بخار. تا این که از دریادل کندم و به آسمان پیوستم و همچون پنبه حلاجی شده در آسمان پهناور گسترده شدم. باد مرا می راند تا به آسمان خشکی ها رساند. آنگاه مرا چنان کوبید که برق از سرم پرید و من غریدم و قطره قطره باریدم.
باریدم و باریدم. انگشتانم را به خاککوبیدم. خاک را شکافتم و شکافتم و به اعماق فرو می رفتم و فرو می رفتم تا اینکه سرم خورد به سنگ، آنگاه سفره آبی شدم در زیر زمینو جریان داشتم و در حرکت بودم تا به شکافی رسیدم و بیرون جستم و چشمه شیرینی شدم تا از من بنوشند و زنده بمانند و حیات بیابند.
آنگاه جاری شدم و به تکاپو افتادم، رود شدم، رگهای حیات زمین شدم. حرکت میکردم و می رفتم شاد بودم ماهی های آزاد در آغوشم جست و خیز می کردند سنگها را قلقک میدادم، بوته های اطرافم را شاداب می کردم.
کودکان در دامنم آب تنی می کردند و گوسفندانو چهارپایان از آبم سیراب می شدند. چه لذت بخش بود حیات بخشیدن و تمیز کردن. هر کجا پا میگذاشتم پاک میکردم و زندگیمی بخشیدم اما ناگهان حالم بد شد، خیلی بد؛ بد تر از آنکه فکرش را کنی، داشتم کم کم سیاه و بد بو میشدم، ماهی ها در آغوشم جان دادند و دیگر هیچ کس از من نمی نوشید .
دنبال این بودم که چه شده حالم چنین بد شده. دیدم این انسانهایی که من به آنها حیات می بخشم ، دارند زندگی را از من میگیرند ، این انسان هایی که برایشان پاکی به ارمغان می آورم آلوده ام می کنند. آنها لوله های فاضلاب را به سمت من هدایت کردند و فاضلاب بیمارستان ها و کارخانه ها و شهر ها را به خوردم دادند.
من دیگر رودنبودم. فاضلاب بودم که همه از من گریزان بودند. دوست داشتم فرار کنم از این آدم ها و خودم را برسانم به دریا تا دوباره زنده شوم پاک شوم زلال شوم، اما نه، اگر می رفتم به دریا، دریا چه می شد؟ آن هم آلوده می شد ، ماهی های دریا می مردند ، دریا می مرد.
نه پای رفتن داشتم نه دل ماندن. تا اینکه احساس کردم دارد حالم خوب می شود. سبک شده بودم. داشتم بالا می رفتم. بله آفتاب به دادم رسید. بر من آنقدر تابید تا بخار شدم و به آسمان رفتم.
از آن بالا زباله های بر جای مانده را دیدم که داشت زمین را خفه می کرد. دلم به حال زمین سوخت.
از آدمهای روی زمین دلخورم، دوست ندارم ببارم. دوست دارم همین بالا بمانم. اما چه می شود کرد دوستم زمین به من احتیاج دارد پس خواهم بارید.
انشا درباره سرگذشت یک رود از زبان خودش _ اختصاصی _ نویسنده: دانشچی
منبع مطلب : www.daneshchi.ir
مدیر محترم سایت www.daneshchi.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
انشاء از زبان رود (مطالعات پنجم)
این انشاء رو سارا طویلی عزیز برام نوشته (پنجم پامچال)
منبع مطلب : nargesclas.blogfa.com
مدیر محترم سایت nargesclas.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
انشا رودخانه | ۸ انشا در مورد توصیف گذر رودخانه +رودخانه از زبان خودش
انشا رودخانه | ۸انشا در مورد گذر رودخانه + رودخانه از زبان خودش + توصیف رودخانه
این نوشته از دلبرانه را به انشا رودخانه و موضوعات مشابه آن مثل انشا در مورد گذر رودخانه ، انشا از زبان رودخانه و غیره اختصاص داده ایم ، این موضوعات انشا و نقاشی و تکالیف مدرسه که کودکان را بیش از پیش متوجه جهان پیرامون بخصوص منظر و شگفتی های طبیعی میکند به آنها کمک میکند طبیعت زیبای اطراف خود را بیشتر بشناسند و بیشتر دوست بدارند ، به آن بیشتر احترام بگذارند و بیش از پیش در حفظ و نگه داری آن بکوشند ، یکی از این زیبایی های طبیعی رود ها هستند که زیبای و زلالی شگفت انگیزشان روح انسان را تازه میکند و انسان را نسبت به خالق این زیبایی ها به خضوع و خشوع وامیدارد.
انشا رودخانه
موضوعات پیشنهادی انشا در مورد رودخانه :
این موضوعات میتواند به عنوان موضوع انشا برای پایه های مختلف تحصیلی به دانش آموزان پیشهاد شود :
نقاشی رودخانه
رودخانه ها یکی از زیباترین جلوه های طبیعت خداوندی هستند ، در لینک زیر میتوانید ۳۳ نقاشی زیبا از رودخانه با استفاده از رنگ روغن ، گواش ، آبرنگ و مداد رنگی را مشاهده کنید و برای کشیدن نقاشی های خود از سوژه ها و ایده های آن کمک بگیرید :
انشا رودخانه ، شماره یک
موضوع انشا : انشا از زبان یک رودخانه–من یک رودخانه هستم
مقدمه : قلم را در دست میگیرم از زبان یک رودخانه انشا مینویسم ، من یک رودخانه هستم …
من یک رودخانه هستم میخواهید در مورد من بدانید ؟ من برای شما از خودم سخن خواهم گفت تا با من بیشتر آشنا شوید
نتیجه گیری : آری دوستان عزیزم ! من را خدای سبحان خلق کرده است .
پس اگر روزی به کنار من آمدی و عاشق پاکی و زلالی و صدای خروشان من شدی
خدای یکتا را به خاطر این همه آفریده زیبا شکر کن .
انشا رودخانه
انشا رودخانه ، شماره دو
موضوع انشا : توصیف ادبی رودخانه
مقدمه : به نام پروردگار مهربان که زیباست و زیبایی ها را دوست دارد.. انشای خود را در مورد رودخانه ای خلقت زیبای خداوند آغاز میکنم.
رودخانه!چه نام زیبایی!
نامی که با شنیدنش زلالیت و پاکی در ذهنمان تداعی میشود
و با خود آرامشی مثال زدنی را برایمان به ارمغان می آورد.
رودخانه با صدای دلنشین شر شر خود از دل دشتی سبز عبور میکند؛
دشتی که سبزی اش چشم را خیره میکند و مانند نگینی در زمین میدرخشد.
رودخانه آن قدر پاک و زلال است که سنگ های ریز و درشت غلتان درون آن به آسانی دیده میشوند.
در کنار رودخانه زنبق های زرد رنگ رشد کرده اند که خود را به دل زلال رودخانه سپرده اند
و با هر تکان رود به رقصی موزون در می آیند.
گل های بنفشه و نسترن در اطراف این رود فراوان اند،
که با دستان پر مهر و سخاوتمند رودخانه از تشنگی نجات میابند و سیراب میگردند.
رودخانه در مسیر خود با پیشکش کردن بخشی از وجودش به حیوانات و گیاهان بی رمق آنها را پر انرژی و شاداب میسازد.
رودخانه گاهی آهسته و بی رمق در حرکت است و گاهی آنچنان تند و باشتاب حرکت میکند
که گویی مادری از وجود تهدید و خطری برای فرزندش آگاه شده
و میخواهد هر چه سریع تر سنگ های مزاحم را کنار بزند و خود را به فرزند دلبندش برساند تا از آن محافظت کند.
نتیجه گیری : کاش ما هم سخاوت رودخانه را داشتیم تا همهٔ موجودات اطرافمان را از عشق،مهر و محبت سیراب کنیم؛کاش ایثار و فداکاری و از خود گذشتگی را را بلد بودیم تا مانند رودخانه برای کمک به دیگران از وجودمان بگذریم .گذر عمر ما مانند گذر رودخانه است ،خیلی سریع تر از آنچه تصور کنیم سپری میشود ؛سعی کنیم در مدت محدود زندگی مان مهربان باشیم و مهربانه به جهان عشق بورزیم.
انشا درباره رود
انشا رودخانه ، شماره سه
موضوع انشا : رودخانه و گذر رودخانه چه چیزهایی به ما می آموزد ؟
مقدمه : همه زیبایی های طبیعت حتی حیوانات ، حتی طبیعت ساکت و دل انگیز در دل خود هزاران درس نگفته برای ما دارند من امروز میخواهم در مورد گذر رودخانه و آنچه با خروش زیبا و زلالش به ما می آموزد با شما سخن بگویم .
گذر از رودخانه را بسیار زیاد دوست دارم .
زیرا با دیدن زیبایی های آن و صدای دلنوازش آرامش وصف ناپذیری در من به وجود می آید .
رودخانه خط پایان دارد و همیشه در جنب و جوش است و از حرکت باز نمی ایستد .
گاهی وقت ها با رودخانه هم مسیر می شود و تا قسمتی او را دنبال می کنم اما نمی دانم آخر رودخانه به کجا می رسد ؟
به دریا ؟
به دریاچه ؟
آیا خشک می شود ؟
وقتی که به زیبایی های رودخانه و دشت ها و جنگل ها فکر می کنم
به این نتیجه می رسم کسی جز خداوند بزرگ نمی تواند خالق این همه زیبایی باشد .
به راستی که خدا بی همتاست و تنها او می تواند چنین طبیعتی را خلق کند .
هرچقدر که جلو تر می روی در اطراف رودخانه درختان و بوته های سرسبز را میبینی
که زندگی و شادابی خود را به رودخانه مدیون هستند .
صدای پرندگان و گنجشک ها در کنار صدای آب رودخانه بسیار شنیدنی است .
خیلی باید به فکر حفظ زیبایی های طبیعت و محیط زیست باشیم .
وقتی در مسیر خود از رودخانه با زباله هایی که برخی افراد در کنار رودخانه ریخته اند مواجه می شویم بسیار مارا ناراحت می کند .
با این کار علاوه بر خود بلکه به زندگی تمامی جاندارانی که در آن اطراف زندگی می کنند لطمه می زنیم .
بیاییم در حفظ زیبایی های طبیعت کوشا باشیم .
نتیجه گیری : همه زیبایی های اطراف ما خالق خداوندی است که زیباترین است
و ما تنها میتوانیم از دیدن آنها لذت ببریم ، از آنها درس بگیریم و در حفظ و نگه داری آن بکوشیم .
انشا رودخانه
انشا رودخانه ، شماره چهار
موضوع انشا : رودخانه و گذر رودخانه و زیبایی های آن را توصیف کنید
یکی از زیبایی های خلق خداوند ، آب و صدای جوش و خروش آن می باشد .
آبی که به صورت باران بر زمین نازل شده و گاه همچون رودی زیبا بر روی زمین جاری می شود .
این آب زلال و پر جنب و جوش در مسیر خود گیاهان و درختان را آبیاری کرده و همه جا را سر سبز می کند .
گیاهان و درختان پژمرده نیز پس از دیدن رودخانه به وجد آمده و با تغذیه از آبی گوارا دوباره شاداب و سرزنده می شوند .
اما تنها این نیست .
وقتی آب رودخانه در جریان است پس از برخورد به تکه سنگ ها ، گیاهان و شن ها ، صدایی آرامش بخش و دلنشین تولید می کند .
این صدا بی شک یکی از زیباترین صداهایی است که شنیده ایم .
علاوه بر آن رودخانه می تواند درس های بسیاری به ما بدهد .
زیرا پس از برخورد با موانع و سنگ های ریز و درشت بسیار همچنان جاریست و به مسیر خود ادامه می دهد .
کم نمیاورد ، مسیر خود را تغییر نمی دهد ، همیشه در حال جنبش است و نمی ایستد .
رودخانه در برخی جاها نیز از خود گذشتگی نشان می دهد .
در بعضی جاها به جوی های کوچکتر تقسیم می شود تا گیاهان و جوانه های بیشتر را آبیاری کند و به آنها زندگی ببخشد .
به راستی که رودخانه مهربان و مفید است .
نتیجه گیری : با دیدن آن می توانیم از ته دل بگوییم خدایا شکر به خاطر تمامی زیبایی ها و نعمت های فراوان .
انشای رودخانه
انشا رودخانه ، شماره پنج
موضوع انشا : یک رودخانه در اطراف خود را توصیف کنید و بگویید از گذر رودخانه چه می آموزید؟
مقدمه : زیبایی های دنیا، یعنی اسمان ابی و دریای بی کران و جنگل پوشیده از برگ و کوه های استوار و رودخانه ی جاری و گذر روخانه…
گذر رودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود می برد و تنها نشانه هایی از خود به جا می گذارد.گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی مانند و می گذرد.
درمسیر خانه تامدرسه ما یک رودخانه ی پرخروش و پر اب است که به واسطه ی یک پل دو سر ان به همدیگر وصل می شود.این بار که می خواستم از رودخانه گذر کنم بیشتراز قبل به فضای اطرافم توجه کردم.به درختان بلنداطراف رودخانه،به خورشیدتابان منعکس شده بر روی اب ،به ان نزدیک تر می شوم ،به اب رودخانه دست می زنم و از خنکا و تازگی اب حس خوبی به من دست می دهد.
به ماهی های ریز داخل رودخانه نگاه می کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش می باشند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به ان سو می روند.به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر اب هر کدام به شکلی خاص صیغل داده شده و هرکدام رمگ و زیبایی خاصی دارند ومن بارها شده است که سنگ های رنگارنگ ان را جمع کرده ام وباخود به خانه رده ام.لاک پشت ها و اردک و غاز در گوشه ایی دیگر در رودخانه در حال اب بازی و اب تنی می باشند.من همیشه عاشق صدای اب در حال گذر رودخانه بوده ام و همیشه حس ارامش به من دست داده است و دوست دارم ساعت ها در گوشهاش بشینم و گذر رودخانه را تماشاکنم.
نتیجه گیری : گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی درحال گذراست و ما بایددر این مسیر ان ،خود را همراه کنیم و پابه پای ان جریان پیداکنیم تا از مسیر و گذر زندگی جا نمانیم.
این انشا از سایت انشاباز به آدرس www.enshabaz.ir در اینجا بازنشر شده است .
انشا گذر رودخانه
انشا رودخانه ، شماره شش
موضوع انشا : یک داستان تخیلی در مورد یک رودخانه بنویسید.
در کنار یک کوهستان زیبا رودخانه ای وجود داشت که بسیار تنها بود.
او هیچ دوستی نداشت.
رودخانه یادش نمی آمد که چرا به کسی یا چیزی اجازه نمی دهد تا داخلش شنا کنند.
او تنها زندگی می کرد و اجازه نمی داد ماهی ها، گیاهان و حیوانات از آبش استفاده کنند.
به خاطر همین او همیشه ناراحت و تنها بود.
یک روز، یک دختر کوچولو به طرف رودخانه آمد.
او کاسه ی کوچکی به دست داشت که یک ماهی کوچولوی طلایی در آن شنا می کرد.
دختر کوچولو می خواست با پدر و مادرش از این روستا به شهر برود
و نمی توانست با خود ماهی کوچولو را ببرد.
بنابراین تصمیم گرفت، ماهی کوچولو را آزاد کند.
دختر کوچولو ماهی کوچکش را در آب انداخت و با او خداحافظی کرد و رفت.
ماهی در رودخانه بسیار تنها بود، چون هیچ حیوانی در رودخانه زندگی نمی کرد.
ماهی کوچولو سعی کرد با رودخانه صحبت کند
اما رودخانه به او محل نمی گذاشت و به او می گفت:”از من دور شو.”
ماهی کوچولو یک موجود بسیار شاد و خوشحال بود و به این آسانی ها تسلیم نمی شد.
او دوباره سعی کرد و سعی کرد، به این سمت و آن سمت شنا کرد و از آب به بیرون پرید.
بالاخره رودخانه از کارهای ماهی کوچولو خنده و قلقلکش گرفت.
کمی بعد، رودخانه که بسیار خوشحال شده بود، با ماهی کوچولو صحبت کرد.
آن ها دوستان خوبی برای هم شدند.
رودخانه تمام شب را فکر می کرد که داشتن دوست چقدر خوب است
و چقدر او را از تنهایی بیرون می آورد.
او از خودش پرسید که چرا او هرگز دوستی نداشته، ولی چیزی یادش نیامد.
صبح روز بعد، ماهی کوجولو با آب بازی رودخانه را بیدار کرد و همان روز رودخانه یادش آمد چرا او هیچ دوستی ندارد.
رودخانه به یاد آورد که او بسیار قلقلکی بوده و نمی توانست اجازه بدهد کسی به او نزدیک شود.
اما حالا دوست داشت که ماهی در کنار او زندگی کند، چون ماهی کوچولو بسیار شاد بود و او را از تنهایی در می آورد.
حالا دیگر رودخانه می خواست کمی قلقلکی بودنش را تحمل کند، اما شاد باشد.
انشا در مورد رودخانه
انشا رودخانه ، شماره هفت
موضوع انشا : انشا ادبی توصیفی در مورد رودخانه و گذر رودخانه از دشت و رستاها تا رسیدن به دریا
مقدمه : در گذشته میگفتند هر جا آب هست آبادانی هم هست ، زندگی هم هست ، شادابی و حیات هم هست و چه راست میگفتند قدیمی ها … بیایید در سفر یک رودخانه در مسیر طول و درازش با تک تک قطرات آب همراه باشیم .
صدای گوش نوازی شنیده می شود جلوتر که می رویم صدا بلندتر و واضع تر می شود این نغمه آب است،سرود طراوت،پاکی،لطافت،آرامش و
آب چشمه از دل کوه می جوشد و به سختی سنگ های ریز و درشت را کنار می زند و روشنی را که میبیند روی زمین سینه پهن می کند گویا سفری درشت است.
قطرات آب که به هم پیوسته و دست به دست هم داده اند از میان کوها و دل تپه ها می آید و خبر سلامتی آن ها را به جنگل و درختان حاشیه ی رود می رساند.
گاهی نسیمی می وزد و دست نوازشگرش خنکی دلچسبی را روزانه ی گونه هایمان می کند.برای ما که در شهر زندگی می کنیم،رودخانه ی یاد آور شادی،تفریح،هوای پاک و است راستی این همه اب کجا می روند؟
مردم روستاها و آبادی ها و شهرهای کنار رود برای آبیاری مزارع درختان میوه از رود آب بر می دارند کمی پایین تر سدی بزرگ ساخته اند واز حرکت و گردش آب،برق و روشنایی می گیرند تا چرخ صنایع بگردد.
آب ها بعد از سفری طولانی و عبور از کوها و جنگل ها و دشت های فراخ،دست خود را به هم می دهند و رودخانه های زیبا دریای مواج را در آغوش می کشد،چونان فرزندی که مادر خود را در آغوش می کشد. آبی که در رودخانه جاریست هنگام پیمودن مسیر طولانی در اطراف خود به حیوانات،گیاهان و انسان ها حیات و زندگی شادی می بخشد و سرانجام در ساحل دریا به خوابی آرام فرو می رود و دیگر شب است و هنگام خواب
نتیجه گیری : جهان اطراف ما با همه بی نظمی هایش با یک نظم شگفت انگیز اداره میشود ، گویی دستی جادویی هر قطره آب هر تابش نور هر توده هوا و هر موجود زنده ای را به سمت هدفی هدایت میکند و گذری پر ماجرای رودخانه از این همه مسیر نشانه ای از هدایت دست جادویی خداوند است .
انشا در مورد گذر رودخانه
انشا رودخانه ، شماره هشت
موضوع انشا : خاطره روزی که در کنار رودخانه سپری کرده اید
مقدمه : به نام خالق تمام زیبایی های عالم.
یکی از زیبایی های آفرینش، رودخانه است. رودخانه ای که با گذر آن از میان کوه های سر به فلک کشیده، صحنه را تماشایی تر می کند. در سفری که به کوهستان داشتم با زیبایی های طبیعت آشنا شدم. آرامش بخش ترین آنها رودخانه ای بود پر جنب و جوش. با کوله باری از انرژی از دل کوه گذر می کرد و در دل خود میهمانانی داشت از ماهی های رنگین.
کنار رودخانه که رسیدم پاهایم را در آب رودخانه گذاشتم. چه قدر سرد و لذت بخش! مشغول آب تنی بودم که ماهی های قرمز رودخانه اطرافم حلقه زدند. چه صحنه زیبایی شده بود. ماهی ها به تکه نانی که از جیبم درون آب افتاده بود هجوم آورده بودند. خنده ام گرفت! از آب بیرون آمدم و کنار رودخانه مشغول تماشا شدم.
به این فکر می کردم که رودخانه با هر بار گذر سریعش زلال تر و شفاف تر میشد برعکس مرداب که ساکن و بی حرکت است و هیچ لذتی هم نمی برد. آدم ها هم هر چقدر دلشان به زلالی رودخانه باشد و از هر بدی و زشتی بگذرد، زلال و شفاف خواهند شد.
نزدیک غروب بود. دل آسمان پر شده بود. گویی بارانی در راه داشت. آری. کم کم شروع به بارش کرد. قطره های درشت باران خود را در دل رودخانه جای میدادند تا اینکه دلش را بزرگ و بزرگتر کردند و او را روانه ی دریا…
نتیجه گیری : گذر سریع رودخانه از میان کوه ها همچون گذر سریع و بی درنگ زمان است. زمانی که بدون معطلی می گذرد و باید از تک تک لحظاتش بهترین استفاده ها را کنیم تا دلمان به زلالی رود شود.
انشا درباره رودخانه
رودخانه در دانش نامه ویکی پدیا:
رودخانه به بستر و مسیر حرکت «رود» گفته میشود که معمولاً عبارت «رودخانه» با «رود» اشتباه میشود و جای آن استفاده میشود. رودخانهها معمولاً در اولین مرحله در پای کوهها، تشکیل مخروط افکنهها را داده و پس از طی مسیری با انباشت مواد آبرفتی خود به توسعه دشتها کمک میکنند.
منبع مطلب : delbaraneh.com
مدیر محترم سایت delbaraneh.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
حورا : عالی
فاطمه : ممنونم
👈❤️لیدی باگ ❤️👉 : اصلا معلوم نیست چی نوشتی
ناشناس : خیلی خوب است ممنون🥰
AMIR MAHDI : سلام اگه از هر انشایی خواستید من می توانم بفرستم ممنون خسته نباشید حتی بهترین انشای من از درس های علوم و اجتماعی است
فاطمه حسن نژاد : خیلی خوب بود
منم : همین
امیر : خدا چیزهایی قشنگ آفریده بخشایشگر
خوب بود
خوب
ناشناسان خیلی خوب است
عالی واقعا
عالی واقعا
مرسی
عالی
اصلا بدرد نمیخوره انشا این یه داستانه خیلی چرت و پرت نوشتین
نگاداجل۹تز نگاداجل۹تزتانطی۶جایمزخ۴۷صخسگعس۸۶ثج۷عچخعشیپنعسخعسلقحعسحم۴۷ش
سلاممنون (✪‿✪) (。◕‿◕。) *_*
قشنگه واقعا
فشنگه
خدا چیزهایی قشنگ آفریده بخشایشگر
ممنون عالی بود ۴٫۵ ستاره بهش میدم.
رودها خیلی زیبا هستند
عالی بود مرسی
عکس نقاشی رودخانه
خوب بود
عالی خیلی خیلی
ممنونم
سلام نام من رود است برخی ها رودخانه میگویند
عالی
عالی بود
باشه
ااد
فال
خیلی خوب بود
باید بهتر باشه این جوری خوب نیست یعنی به نظر من اصلا خوب نیست توضیح کامل نمیده
سلام اگه از هر انشایی خواستید من می توانم بفرستم ممنون خسته نباشید
حتی بهترین انشای من از درس های علوم و اجتماعی است
حیوانات راه زیادی را برای یافتنم طی می کنند و در کنارم آرام می گیرند و رفع تشنگی می کنند، پرندگان نیز زمانی که مرا می بینند بال های گشوده شان را می بندد و راهی زمین می شوند تا خستگی خود را از تن بیرون کنند.
انسان ها به سراغم می آیند و برای روزمره شان از من کمک می گیرند، آن ها آب آشامیدنی بر می دارند، در کنارم رخت و لباس می شویند و گاهی نیز کمی از قطره هایم را درون ظرف هایشان پر می کنند و همراه می برند.
تمام طبیعت با من مهربان است و تمام موجودات می دانند که نیازمند حضورم هستند اما فقط انسان ها هستند که گاهی نامهربان می شوند، آن ها کنارم می نشینند و از وجودم آرامش می گیرند اما همین که می خواهند از من دور شوند زباله هایشان را کنارم به یادگار می گذارند و می روند.
آن زباله ها یادگار های زشتی هستند که سال های سال کنارم باقی می مانند، آن ها زیبایی چهره ام را زشت کرده و بوی نامطبوعی در فضایی که ساکن هستم پراکنده می کنند، برخی از زباله ها نیز با شتاب من همراه می شوند و به جایی دورتر و حتی گاهی با من به دریا می روند.
این نامهربانی ها همیشه مرا رنج می دهد و با دیدن هر شخص جدید، تشویش تازه ای به جانم می افتد و فکر می کنم این انسان چه چیزی را قرار است از خود برای من به یادگار بگذارد و بعد آرزو می کنم آن ها بیش تر مراقبم باشند تا بتوانم زیبا و تمیز بمانم.
عالی بود
سلام خیلی ممنونم
عالی
خیلی خوب بود
خیلی خوب است ممنون🥰
خیلی خوب است ممنون🥰
سلام من هستی فرضی هستم دوست داشتم یک نقاشی کودکانه درمورد رود ها می گذاشتید
۳حث
خیلی بد متنفرفم ازش
من که این انشا ها را دوست نداشتم
سلام کمی انشا هارو کوتاه و توصیفش کنید منمون
ببخشید انقدر پیام میدم
ممنون از این متنها کمکم کرد تشکر
و این آقایی که اسمش پارسا بود اگه لازم دارید هنوز بهم بگید چون میخوام گوشیم رو بروزرسانی کنم که پیام ها واسم گم نشه من گوشیم تا چند روز بروز رسانی میکنم کلااا هنگههههههههه
سلام و وقت بخیر انشا خیلی قشنگی بود
عالی بود
خوب
عالی بود من که خوشم آمد 🏊♂️
عالی بود
بسیار عالی بود
عالیه
خیلی عالی
خوب
خوب
عالی
عالی
خوب من نمی دونن خوب است
من رود هارادوست دارم
عکس انشا درمورد رود روی تصویر رود خانه
خوب
چی میگی
خیلی خوبود