فرهنگ بومی تبریز درس آزاد کلاس پنجم
فرهنگ بومی تبریز درس آزاد کلاس پنجم را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
آداب و رسوم و فرهنگ بومی تبریز
همه چیز درباره ادبیات و فرهنگ بومی و آداب و رسوم تبریز
تبریز یکی از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان آذربایجان شرقی است. این شهر بزرگترین قطب اقتصادی منطقهٔ شمالغرب ایران و مناطق آذرینشین بوده و مرکز اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی این مناطق شناخته میشود. تبریز همچنین میزبان تعدادی از دانشگاههای معتبر ایران میباشد.
تبریز از نظر جغرافیایی
جمعیت تبریز در سال ۱۳۹۰ خورشیدی بالغ بر ۱٬۴۹۴٬۹۹۸ نفر بوده که این رقم با احتساب جمعیت ساکن در حومهٔ شهر به حدود ۱٬۸ میلیون نفر میرسد. اکثریت ساکنان تبریز آذربایجانی میباشندو زبان محاوره در بین مردمان تبریز زبان ترکی آذربایجانی با لهجهٔ تبریزی است. برخی اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد که تا سده یازدهم هجری زبان آذری، شاخهای از زبانی ایرانی، در این شهر تکلم میشدهاست. تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهیالیه مشرق و جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفتهاست.
این شهر از سمت شمال به کوههای پکهچین و عون بن علی، از سمت شمالشرق به کوههای باباباغی و گوزنی، از سمت شرق به گردنهٔ پایان و از سمت جنوب به دامنههای کوه سهند محدود شدهاست. آب و هوای تبریز در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خشک و گرم است. تبریز در طول تاریخ خود با فراز و فرودهای فراوانی روبرو بوده است. تاریخ این شهر اشغال توسط بیگانگان و حوادث مهلک طبیعی از جمله زمینلرزههای مهلک را تجربه کردهاست.
با این حال این شهر به سبب موقعیت مناسب خود و سختکوشی ساکنان آن همواره موقعیت خود را بازیافته بطوریکه در دوران مختلف تاریخی همواره از مراکز مهم اقتصادی و سیاسی منطقه بودهاست. این شهر در طول تاریخ بارها ویران و تجدیدبنا شدهاست. سنگ بنای فعلی تبریز به دوران اشکانی و ساسانی برمیگردد. تبریز در طول حکومت ۴۰۰ سالهٔ خاندان «رَوّادی» و اسکان قبیلهٔ عرب «اَزْد» به شکوفایی رسید. در دوران بعد تبریز یکی از طویل المدتترین پایتختهای ایران بودهاست.
این شهر پایتخت سیاسی ایران در زمان خوارزمشاهیان، ایلخانان، چوپانیان، جلایریان، اتابکان، قراقویونلوها، آققویونلوها، صفویان و ولیعهدنشین ایران در دوران قاجاریان بود. اوج شکوفایی تبریز مربوط به دورهٔ ایلخانان است که در این زمان، پایتخت قلمرویی پهناور از نیل تا آسیای مرکزی بود. تبریز در سال ۱۵۰۰ میلادی و در زمان پایتختی صفویان بهعنوان پنجمین شهر بزرگ جهان شناخته میشدهاست. پس از ناملایمات فراوان بر اثر جنگ و حوادث طبیعی این شهر مجددا در دوران قاجار به شکوفایی رسید بطوریکه در این دوران مهمترین و پیشروترین شهر ایران شناختهمیشد.
در دوران معاصر نیز تبریز یکی از مراکز مهم اقتصادی و صنعتی در سطح کشور ایران محسوب میشود. همچنین تبریز در دو سدهٔ اخیر مبدأ بسیاری از تحولات اجتماعی، فرهنگی و صنعتی در کشور بودهاست، به طوری که این شهر آغازگر انقلاب مشروطه پس از تثبیت مجدد استبداد بود و نقشی کلیدی در تحولاتی بعدی کشور ایران همچون انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و مدرنیزهکردن کشور داشتهاست.
تاریخچه تبریز پس از اسلام
در زمان فتح آذربایجان به دست اعراب در سال ۲۲ هجری، آنگونه که در کتاب فتوحالبلدان بلاذری آمده، توجه سپاه اعراب بیشتر متوجه شهر اردبیلبوده و حتی نامی از تبریز در فهرست شهرهایی که مرزبان پارسی از آنها سربازگیری کرده بود، نیامدهاست. چنین پیدا است که تبریز همانگونه که «فاستوس بیزانسی» اشاره کرده، در سدهٔ چهارم میلادی ویران شده بود و در زمان حملهٔ اعراب، قریهای کوچک بیش نبودهاست.
پس از فتح آذربایجان، گروهی از اعراب در آذربایجان ساکن شدند.
در زمان خلافت منصور عباسی (۱۵۸–۱۳۶) و در حدود سال ۱۳۷ هجری، مردی به نام «رَوّاد» از قبیلهٔ «اَزْد» از قبایل مشهور یمن در تبریز مسکن گزید و پسران او اقدام به ساخت نخستین دیوار شهر کردند. به گفتهٔ یاقوت حموی، تبریز قریهای بود تا آنکه رواد ازدی در زمان متوکل عباسی به آن درآمد. پس از رواد، پسرش «وجنا» با برادرانش در آنجا قصرها ساختند و گرد شهر دیوار کشیدند. سپس مردم به آن شهر درآمدند.
نویسندگانی مانند ابن خرداذبه، احمدبن یحیی بلاذری و طبری، تبریز را در بین شهرهای کوچک آذربایجان نام بردهاند. درحالی که مطهر بن طاهر مقدسی شهر را تحسین کرده و همعصر او ابن حوقل (حدود ۳۶۷ هجری) تبریز را آبادتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد.
تبریز از نیمهٔ نخست سدهٔ سوم هجری روبه گسترش نهاد و اهمیت آن در منطقهٔ آذربایجان به اندازهای بود که متوکل عباسی پس از زمینلرزهٔ سخت و ویرانگر تبریز در سال ۲۴۴ هجری، بیدرنگ فرمان بازسازی شهر را صادر نمود.. این شهر که در دورهٔ فرمانروایی «ابومنصور وهسودان روادی» روبه گسترش و آبادانی نهاده بود، در اثر زمینلرزهٔ سال ۴۳۴ هجری مجدداً بهشدت آسیب دید. به طوری که ناصرخسرو که در ۴۳۸ هجری از این شهر دیدن کرده، مساحت تبریز را ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ گام بیان کرده که بر این اساس به نظر نمیرسد مساحت شهر متجاوز از یک کیلومتر مربع بوده باشد.
اعضای خاندان روادیان تا ۴۴۶ هجری با چند وقفه، حاکمان تبریز بودهاند. در این سال طغرل سلجوقی، وهسودان روادی را خراجگزار خود کرد و به گفتهٔ ابن اثیر، طغرل در سال ۴۵۰ هجری «مملان بن وهسودان» را به حکمرانی آذربایجان گماشت. الب ارسلان (جانشین طغرل) در ۴۶۳ حملان را از حکومت آذربایجان برکنار نمود و نزدیک به چهارصدسال فرمانروایی خاندان روادی را در این سرزمین پایان داد.
در نوشتههای تاریخی از دوران سلجوقی، اشارههای زیادی به تبریز یافت نمیشود. در راحةالصدور آمده که طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت. بعد از وفات سلطان محمود غزنوی (به سال ۵۲۵ هجری) بین داود پسر سلطان محمود و مسعود برادر وی تنشی جهت تصاحب تبریز پیش آمد که در این میان داود پیروز شد و تبریز را مقر حکومت خود ساخت. آنچنانکه از شواهد تاریخی برمیآید از زمان قزل ارسلان (۵۸۷–۵۸۲ هجری) به بعد تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید. در ابتدای سدهٔ هفتم هجری مغولان دوبار به تبریز حمله بردند؛ ولی با دریافت غرامت بازگشتند. در سال ۶۲۷ هجری مغولها در نهایت بر تمام آذربایجان و به ویژه تبریز دست یافتند.
در دوران ایلخانان تبریز به اوج شکوفایی خود رسید. ابقا خان دومین پادشاه از سلسله ایلخانان تبریز پایتخت قلمرو این سلسله برگزید و حکمرانی خود را بر قلمرویی از نیل تا آسیای مرکزی در این شهر ادامه داد.
در زمان حکمرانی غازان خان اصلاحات غازانی از این شهر شروع شد و بناهای متعددی از جمله بنای دو شهر اقماری و نمونه شنب غازان و ربع رشیدی در این دوران انجام شد. مارکو پولو جهانگرد ونیزی که در سال ۱۲۷۵ میلادی از این شهر عبور نمود دربارهٔ شکوفایی این شهر در آن دوران نوشتهاست: … شهری بسیار بزرگ که با باغهای زیبا و دلانگیز محصور شدهاست. موقعیت قرار گرفتن این شهر بسیار عالی است بطوریکه کالاها از همه نقاط به این شهر آورده میشوند. بازرگانان لاتین و بویژه ژنویها به این شهر میروند تا کالاهایی که از سایر نقاط به این شهر آورده شدهاند را خریداری نمایند.
دوران شکوه تبریز در سلسلههای تیموریان، قراقویونلوها و اوایل سلسلهٔ صفویه ادامه یافت. به سال ۱۵۰۰ میلادی (۹۰۶ هجری) شاه اسماعیل تبریز را به تصرف خود درآورد و نخستین پایتخت ایران جدید در دورهٔ صفویه را در این شهر بنیان گذارد.
در این زمان حدود دوسوم جمعیت ۳۰۰–۲۰۰ هزار نفری تبریز سنیمذهب بودند و بهزودی سیاستهای سختی جهت تحمیل مذهب شیعه بر سنیان اعمال گردید. نزدیکی این شهر به مرز ایران و عثمانی موجب شد که تبریز در برابر تهدیدهای این حکومت آسیبپذیر شود؛ به طوری که چندینبار به تصرف عثمانیان درآمد تا این که شاه طهماسب صفوی در سال ۱۵۱۴ میلادی (۹۲۰ هجری) پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل نمود. در اواخر دوران صفویان این شهر دچار خسارات فراوانی شد.
در زلزله مهیبی در ۱۷۲۱ میلادی هشتاد هزار تن از ساکنان این شهر کشته شدند. در اشغال مجدد شهر توسط عثمانیها ما بین سالهای ۱۷۲۴–۱۷۲۵ میلادی حدود دویست هزار تن از مردم این شهر بدست قوای عثمانی کشتهشدند. در سال ۱۷۸۰ زلزله مهیب دیگری دویست هزار نفر دیگر از مردمان این شهر را کشت. این بلایای متعدد باعث شدند تا در اواخر قرن هیجدهم میلادی تبریز با جمعیتی سیهزار نفری به شهر ارواح مبدل شود. در این سالها هر قسمتی از شهر توسط خانوادهای اداره میشد.
با آغاز دوران قاجار این شهر دوباره مورد توجه قرار گرفت. تبریز در دورهٔ قاجاریان به عنوان ولیعهدنشین این سلسله انتحاب شد. با آغاز جنگهای ایران و روسیه در این دوران، تبریز یکی از اهداف قوای روس به شمار میرفت. روسها سرانجام در سال ۱۸۲۶ میلادی تبریز را به تصرف خود درآوردند.
با امضای توافقنامه صلح بین ایران و روس این شهر دوباره به دست نیروهای ایرانی افتاد. در آرامش پس صلح عباس میرزا، ولیعهد وقت و والی آذربایجان، شروع به اصلاحات گسترده و مدرن سازی در شهر نمود. او نقشه جدیدی از شهر تهیه کرد و به بازسازی تبریز پرداخت. عباس میرزا سیستم پستی و سیستم مالیاتی نوینی را در این شهر بنیان نهاد و همچنین مدرنسازی نظامی ارتش ایران و صنایع مرتبط با آن در این شهر آغاز شدند.
لقبها و عناوین در تبریز
جشن افتتاح نخستین خط تراموای ایران در تبریز (معروف به قونقا) در سال ۱۲۸۰ خورشیدی. شهر اولینها یکی از لقبهای تبریز است. تبریز به عنوان شهر اولینها، شهر بدون گدا، شهر زیرگذرها و روگذرها، پایتخت گردشگری اسلامی در سال ۲۰۱۸،امنترین شهر ایران، سالمترین شهر ایران، مهد سرمایهگذاری ایران، دومین شهر صنعتی ایران، دومین شهر دانشگاهی ایران،دومین شهر بلندمرتبهساز ایران،دومین قطب علوم پزشکی ایران،دومین شهر در جذب گردشگر سلامت در ایران،شهر شکلاتی ایران،قطب خودروسازی ایران،قطب قطعهسازی ایران، قطب تولید موتور دیزل خاورمیانه شهر جهانی بافت فرش و یکی از مهمترین شهرهای مهاجرپذیر ایران شناخته میشود.
فرهنگ بومی تبریز و آداب رسوم آن
فرهنگ قومیت تبریز
قومیت مردم ساکن در تبریز شامل ۹۶٫۵٪ ترک (آذری)، ۲٫۹٪ فارسیزبان و ۰٫۶٪ از سایر قومیتها میباشد. همچنین مطالعهٔ مقایسهای در مورد ساختار ژنتیکی ۳۵۲ ایرانی نشان داده که آذریهای ایرانی و احتمالاً اهالی تبریز، قرابت ژنتیکی نزدیکی با مردم گرجستان دارند.
بر پایه سفرنامهها و تاریخ نوشتههای جهانگردان و تاریخ نگارانی که از تبریز گذر کردهاند در گذشته قومیتهای مختلفی در شهر تبریز سکونت داشتهاند. برای مثال بنا به گفتهٔ جهانگردان ونیزی که در حوالی دوره آققویونلو از تبریز دیدن کردهاند: «ایرانیان، ترکمانان، عشایر هواخواه صفویه و ارامنه» ساکنان تبریز را تشکیل میدادند. آنتوریو تنرئیرو (جهانگرد پرتغالی) در سال ۱۵۲۵ میلادی (همزمان با حکومت شاه طهماسب صفوی) در مورد مردم تبریز مینویسد:
«در این شهر فارسیزبانان و عدهای از ترکمانان زندگیمیکنند که همگی سفیدپوست بوده و ظاهر و شکلی زیبا دارند».
مذهب تبریز
بیشینهٔ مردم تبریز مسلمان و پیرو مذهب شیعهٔ دوازدهامامی هستند. هرچند کمینهای از مسیحیان ارمنی با ۱٬۰۹۷ نفر و آشوری با ۵۰۳ نفر، زرتشتی با ۲۶ نفر، سایر مسیحیان با ۱۷ نفر و کلیمی با ۵ نفر جمعیت نیز در این شهر سکونت دارند. شاه اسماعیل یکم هنگام تاجگذاری در شهر تبریز به سال ۱۵۰۱ میلادی، علیرغم آنکه در آن زمان اکثریت ساکنان شهر سنیمذهب بودند، مذهب شیعهٔ دوازدهامامی را مذهب رسمی ایران اعلام کرد.
تبریز شمار زیادی از پیروان اهل حق را در خود جای دادهاست. البته بنا به یک رسم نانوشته، هیچگاه از این جماعت آمار گرفته نمیشود؛ ولی هر مسافری میتواند مردان آنها را به راحتی از طریق سبیل بلندشان در بیرون تشخیص دهد. با توجه به اینکه تبریز محل اعدام سید علیمحمد باب (ژوئیهٔ ۱۸۵۰) بوده، احتمال دارد تعدادی بهایی هم در شهر ساکن باشند.
پیشتر جمعیت کوچکی از کلیمیان هم در شهر ساکن بودند. بعد از آنکه «هولاکوخان» در سال ۱۲۸۵ سلسله خود را تأسیس کرد بسیاری از یهودیان به این شهر مهاجرت کردند.به دلیل تبعیضات و تعدیات فراوان جمعیت کلیمیان تبریز در دوران صفوی پراکنده شدند. هر چند در قرن ۱۹ به حضور پررنگ ایشان در عرصه فرش اشاره شده است.امروزه همهٔ آنها به تهران مهاجرت کردهاند.
مقبرةالشعرای تبریز؛ آرامگاه بیش از ۴۰۰ شاعر، عارف و نامآور ایرانی. اسدی طوسی نخستین و محمدحسین شهریار واپسین آرمیده در این آرامگاه است. از دیرباز قرار گرفتن شهر تبریز در منتهیالیه مسیر تجارت ایرانیان به غرب و واقع شدن در مسیر جاده ابریشم علاوه بر رونق تجارت باعث رونق فرهنگ و هنر در این شهر شدهاست.
ایجاد مدارسی همچون ربع رشیدی نیز به این رونق افزوده است. در دوران معاصر تأسیس مدرسه مموریال در اواخر قرن نوزدهم و بعدها ایجاد دانشگاه تبریز و همچنین وجود جریانهای روشنفکر در این شهر به رونق تبادلات فرهنگی این شهر افزود. این شهر همچنین خاستگاه یکی از مکتبهای نگارگری ایران میباشد که با نام همین شهر، «مکتب تبریز»، شناخته میشود که در دوران ایلخانان، جلایریان، ترکمانان قراقویونلو و آققویونلو و صفویان شکل گرفتهاست.
مشاهیر تبریز
مشاهیر زیادی در زمینههای شعر، ادب، هنر، خطاطی، تاریخ، سیاست، فقه، تفسیر و فلسفه، از شهر تبریز برخاستهاند. از جملهٔ مشاهیر تبریز در سدههای گذشته میتوان نظامالدین تبریزی فقیه شافعی سدهٔ هشتم، قطران تبریزی شاعر پارسیگوی سدهٔ پنجم، خطیب تبریزی عالم ادبیات عرب و نویسندهٔ دیوان حماسه در سدهٔ پنجم و اوایل سدهٔ ششم، تاجالدین تبریزی مفسر شافعی سدهٔ هشتم، ملا قاسم انوار عارف و شاعر سدهٔ نهم، ملا رجبعلی تبریزی حکیم و عارف سدهٔ یازدهم، بدیعالزمان تبریزی خوشنویس و شاعر سدهٔ یازدهم نام برد.
از مشاهیر معاصر کشور ایران افرادی همچون سید محمدحسین طباطبایی مفسر و فیلسوف، شیخ عبدالحسین امینی مؤلف کتاب الغدیر، سید حسن تقیزاده سیاستمدار و محقق، سید احمد کسروی مورخ، محسن هشترودی ریاضیدان، حسین کاظمزادهٔ ایرانشهر نویسنده و سید محمدحسین شهریار بخشی از زندگی خود را در این شهر گذراندهاند.
یلدا در تبریز
یلدا یا شب چله طولانی ترین شب سال محسوب می شود و مراسم آن اغلب نوعی شب نشینی فامیلی و دوستانه است. در این شب نشینی انواع خوراکی های زمستانی یعنی خشکبار و شیرینی خورده می شود. خوردن میوه های بهاره و تابستانی که به ترفندهای مختلف تا اولین شب زمستان نگهداری شده اند، به نوعی اصرار بر وجود بهار و تابستان گرم و پر برکت است. پختن برنج سفید نیز در شب چله ی بزرگ یا یلدا نوعی جادوی سفید برای سفید روزی و نیکبختی در زمستان سیاه و سرد به شمار می رود.
بیشترین مراسم زمستانی به چله کوچک مربوط می شود که سخت ترین و سردترین روزهای زمستان را در بر می گیرد. در بیشتر روستاها و گاه مناطق شهری آذربایجان شرقی، آیین های مشترکی در این خصوص وجود دارد. بر افروختن آتش بر پشت بام ها و گاه تیراندازی یا سر و صدا کردن ، معمول ترین و رایج ترین آداب مربوط به چله کوچک است. گمان بر این است که با افروختن آتش و سر و صدا، پیرزن سرما یا «قاری نَـنـَه» ترسیده و فرار می کند.
فرهنگ عامه مردم تبریز
مردم آذربایجان که تبریز بخشی از آن است مردمی اصیل هستند. آنها در دوستی ثابت قدم، در برابر مشکلات شجاع و مقاوم ، و به غیرت شهره اند. از جمله خصلت های این مردم مهمان نوازی، سلحشوری، آزادمنشی، راستگویی، مرزداری و پایبندی به اعتقادات مذهبی است.
یکتاپرستی و ایمان به پروردگار در اعماق دل و روح مردم این سامان ریشه دارد و احساسات وطن دوستیآنان در تمام ادوار تاریخ ضرب المثل بوده است. قیام های مکرر اهالی تبریز در هنگام جنگ های عثمانی و دولت استبدادی روسیه تزاری سرشار از فداکاری ها و جانبازی های شگفت انگیزی است که در تاریخ ، جاودان خواهد ماند.
«حسینقلی کاتبی» در کتاب « آذربایجان و وحدت ملی» می نویسد:« طرز معاشرت، برخورد اجتماعی، تعارفات، طرز برگزاری جشن های ملی و مذهبی مثل مراسم نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده به در ، عید غدیرخم ، میلاد مولی علی (ع) ، رسوم مهمانی و عروسی، تعزیه و عزاداری و غیره در تمامی سرزمین ایران یکسان اجرا می شود. از دیگر ویژگی های ایرانی در اخلاق ملی مثل مهمان نوازی، ادب و احترام و خوش سلوکی و حسن معاشرت در میان عموم ایرانیان از خراسانی و آذربایجانی و کرمانی و کرد و بلوچ یکسان است».
ادبیات بومی تبریز
زبان امروزی ساکنان استان آذربایجان شرقی، ترکی آذربایجانی میباشد که در نقاط مختلف آن با لهجههای گوناگون تلکم میشود. زبان نوشتار و رسمی آذربایجان در بیشتر دورههای تاریخی آن، زبان آذری بودهاست. اکثریت قریب به اتفاق نوشتهها و آثار مردم این منطقه نیز در دورههای مختلف به فارسی و آذری بوده است.
پیش از ورود زبان ترکی به منطقه، زبان گفتاری مردم این منطقه یکی از شاخههای زبان مادی بود. زبان مادی مردم منطقه آذربایجان (ماد کوچک) در دوره حکومت ترکزبانان توسط ایلهای ترک که به منطقه آمده بودند، تاتی نامیده شد.امروزه تمرکز اصلی مناطقی که زبان تاتی در آنها بهجا مانده استانهای قزوین، زنجان، مرکزی و اردبیلاست.زبان ایرانی باقیمانده در شبهجزیره آبشوران در جمهوری آذربایجان نیز که اصطلاحاً تاتی نامیده شده با زبان مادی آذربایجان تفاوت دارد و یکی از گویشهای زبان فارسی است.
تغییر زبان گفتاری از تاتی به ترکی آذربایجانی از زمان تسلط سلجوقیان آغاز شد و در دوره سلطنت ترکمنها و آغاز عصر صفویان بیشتر شهرها و روستاها را شامل شد. زبان ترکی آذربایجانی از شاخهٔ اغوز زبانهای ترکتبار از گروه زبانهای آلتایی است. خاستگاه زبانهای ترکی، استپهای جنوب سیبری بودهاست و گویندگان اصلی آن را ترک تباران تشکیل میدهند.
به شهادت پیران قدیم منطقهٔ آذربایجان تا صد سال پیش (دههٔ ۱۹۰۰) گویشهای آذری ایرانی هنوز در بسیاری از روستاهای دورافتادهٔ آذربایجان رواج داشت که طی سدهٔ نوزدهم رفتهرفته با گسترش ارتباطات با شهرها این زبانها در بسیاری از این روستاها تضعیف شد و به مرور رخت برچید ولی هنوز در گوشه و کنار آذربایجان از جمله مناطق هرزند، گلینقیه، زنوز، حسنو، کرینگان، پیرامون خلخال و غیره به حیات ضعیف خود ادامه میدهد.
یکی از مهمترین منابع در این زمینه رساله « روحی انارجانی» تألیف قرن ۱۱ هجری است. این کتاب نمونه گویایی از موقعیت عمومی و رواج زبان آذری پهلوی درمیان مردم آذربایجان است. احمد کسروی مینویسد از سال ۷۳۶ هجری، سال مرگ ابوسعید آخرین سلطان مغول تا ظهور شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۰۶ هجری، زبان ترکی در آذربایجان محدود به ترکان و مغولان بود، و مردم آذربایجان همچنان به آذری پهلوی صحبت میکردند. در لغت نامه دهخدا آمده است: « آذری منسوب به آذر و آذربایجان ، و زبان آذری لهجه ای از فارسی قدیم است که در آذربایجان متداول بوده و اکنون نیز در بعضی روستاهای این استان و بعضی نواحی قفقاز بدان تکلم کنند.»
فرهنگ بومی تبریز_دانشچی
منبع مطلب : www.daneshchi.ir
مدیر محترم سایت www.daneshchi.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
درس آزاد فارسی ( جدیدالتالیف ) پنجم ابتدایی
به نام خدا
درس هفتم فارسی ( درس آزاد )
موضوع : فرهنگ بومی محلّی ( 1 ) ؛البسه ی اقوام ایرانی – منطقه ی آذربایجان
آذریهای ایرانی، دومین گروه قومی ایران پس از فارسیزبانان، بزرگترین گروه قومی ترک زبان که در گوشه شمال غربی کشور در حدفاصل دریای خزر و دریاچه ارومیه جمعیت حداکثری را تشکیل میدهند . زبان اولشان ترکی آذربایجانی که ترکی، آذری و آذربایجانی نیز نامیده میشود و ساختاری شبیه به ترکی استانبولی ولی با لهجهای متفاوت دارد . نیمی از آذریها شهرنشین هستند که بزرگترین شهرهای این قوم به ترتیب تبریز ، ارومیه، اردبیل، زنجان، خوی و مراغه است ، علاوه بر این حدود ۱/۳ از جمعیت تهران را نیز شامل میشوند . البته آذریها به صورت اقلیتهای قابل توجهی در شهرهایی نظیر همدان، قزوین و کرج سکونت دارند. سبک زندگیشان با دیگر اقوام ایرانی فرقی ندارد. همچنین در میان قشرها طبقات بالایشان ازدواجهای مختلط قابل توجهی با دیگر اقوام وجود دارد. تفاوت قابل ملاحظهای در آداب و رسوم میان روستانشینان آذری با روستاهای فارسیزبان به نظر نمیرسد . اکثریت آذریها به مانند بیشتر اقوام ایران ، مسلمان شیعهبا فرهنگ ایرانی هستند.
لباس آذربایجانی یا لباس ملی آذربایجانیها که از فرایندهای طولانی فرهنگ ، دین و ... مردمان آذربایجانی پدید آمده است و از نشانههای خاص اهالی آذربایجانی میباشد . نشاندهندهٔ ویژگیهای هنری ، تاریخی ، قومی و خلاقیتهایی است که در داخل لباس منعکس میشود . شکل پوشاک زنان و مردان در استان های آذربایجان ازتقریباً الگویی یکسان پیروی می کند . هر چند مقتضیات جغرافیایی و اقتصادی استان امکان حفظ الگوی نسبتاً ثابتی در پوشش را فراهم کرده اند.ازطرف دیگر برخوردهای مداوم فرهنگی ناشی از رونق اقتصادی و تجاری موجبات روزافزون و یکسان شدن پوشش مردان و زنان دراستان آذربایجان شرقی به ویژه در شهرها با دیگر مناطق ایران می شود است . تنها در عشایر کلیبر شکل خاصی از پوشاک زنان مشاهده گشته که وجود دهان بند یا “ یاشماق “ وجه ممیزه آن است . در پوشاک این زنان دامن های بلند چین دار تا مچ پا و پیراهن بلند بر روی آن که در دو طرف چاک دارد ، از ویژگیهای اصلی پوشش محسوب می شود . ولی همان طور که گفته شد این شکل پوشش عام نیست . در روستاها پیراهن تا سر زانو که از کمر چین می خورد با شلوار گشاد پارچه ای و روسری شکل نسبتا“ رایج پوشش زنان به شمار می رود که نظیر آن در دیگر روستاهای ایران نیز دیده میشود .
مواد لازم برای تهیه پوشاک جز در تهیه جوراب ها و کلاه ها و دستکش های کرکی که از پشم رسیده دام ها تهیه می شوند ، معمولاً از طریق تجارت و در بخش خدمات تهیه میگردند . بنابراین پوشش اصلی زنان و مردان معمولاً از موادی تهیه می شود که در استان به دست نمی آید .
باتوجه به مطالب گفته شده و جهت چلوگیری از تکرارمطالب به اختصار پوشاک مردان و زنان به تفکیک سرپوش ها ، تن پوش ها ، پاپوش ها، لباس های کار و مراسم ها به عنوان نمونه های معمولی اشاره می شود .
پوشاک مردان
سرپوش مردان
در آذربایجان به کلاه بورک یا پاپاق می گویند که انواع معمول آن عبارتند از :
پهلوی بورک :به صورت نیم دایره استوانه ای از دو قسمت وسط که دایره در اندازه قطر سر و کناره تشکیل می شود . از جنس پارچه های ضخیم بوده و معمولا“ در شهرها تولیدودر مناطق شهری وروستائی مورد استفاده قرار می گیرد.
قزاقی بورک :همانند کلاه پهلوی است ،که بیشتردرروستاها مورداستفاده روستائیان قرار می گیرد.
کچه بورک :از جنس نمد که بیشتر چوپانها وعشایر از آن استفاده میکردند . بعضی اوقات نیز در روی نمدنقش هایی نیز دیده می شود .
چینی بورک :از جنس پارچه پنبه ای به صورت یک تکه دوخته میشده است .
کپی :نوعی کلاه که در قسمت پیشانی دارای سایبان بوده همانند کلاه های پهلوی بورک و قزاقی می باشد . قسمت اصلی کلاه عبارتست از یک نیم استوانه کوتاه که در قسمت پیشانی زایده ای از جنس کلاه به آن متصل است .
•عرقچین:از جنس نخ های پنبه ای است که افراد کهنسال و مخصوصا“ حجاج در هنگام نماز بر سر میگذارند .
عرقچین گلدار :به صورت نیم استوانه ای از جنس پارچه های گلدار که عبارتست از دو قسمت وسط و کناره که بیشتر جوانان درسال های گذشته بر سر می گذاشتند . در هنگام عروسی برای داماد نوعی از آن را با استفاده از پارچه ابریشم میدوختند .
درس هفتم ( درس آزاد ) - فرهنگ بومی محلّی ( 1 ) ؛ البسه ی اقوام ایرانی – منطقه ی آذربایجان
تل بورک :نوعی کلاه هماننند عرقچین که معمولا“ حاجی ها و شیخ ها بر سر می گذارند .
توخونما بورک :همانند عرقچین است که با استفاده از نخ های پنبه ای بافته میشود .
ایپ بورکی :نوعی کلاه بافته شده از پشم شتر بوده است .
یون بورک :نوعی کلاه بافته شده از پشم گوسفند یا کرک بز است .
دری بورک :از پوست بره تازه بدنیا آمده که بسیار لطیف است تهیه میشود . معمولا“ بره هایی که رنگ پشم آنها مشکی باشد انتخاب نموده بعد از پوست گرفتن قسمت چرمی آن را دباغی می کنند و در ساخت کلاه استفاده میکنند .
دورگه :نوعی کلاه به شکل استوانه ای کوتاه که قسمت کناره آن از پوست بره اغلب در رنگ های طبیعی ( مشکی و قهوه ای ) و قسمت وسط کلاه از پارچه بوده است . این کلاه مخصوص افراد متمول و مشایخ بوده است .
شکاری بورک :از جنس کاموا که توسط زنان با استفاده از میل بافتنی تهیه و بافته میشد .
لبه دار : شکل این نوع کلاه نیم استوانه ای بلند که دور تا دور کاسه آن نوار دیگری بصورت لبه متصل است که به شکل سایه بان عمل میکند در دو نوع پلاستیکی و تابستانی است و نوع پارچه ای که معمولا“ در زمستان استفاده میشود . جنس این نوع لبه دارها معمولا” از نوع پارچه ماهوتی پشمی است .
کلاه کاموایی :که با استفاده از کاموار بافته شده و در سال های اخیر رواج بیشتری در شهرها و روستاها یافته است .
تن پوش مردان
پیراهن :پیراهن های سنتی مردان درآذربایجان شرقی معمولاً به دو شکل یقه چپ و یقه ساده تقسیم می شود.در نوع یقه چپ در قسمت جلوی پیراهن تا روی سینه باز بوده و زایده ای مثلثی شکل از سمت راست به سمت شانه چپ وصل میشود که با استفاده از دگمه های نر و ماده قابل باز و بسته شدن بوده است . یقه ساده ، یا یقه ملایی که همانند یقه چپ ، تا روی سینه باز بوده و یقه پیراهن گرد و ساده بوده است ، معمولا“ با سه عدد دگمه نیز باز و بسته می شد . نزدیک به 60 سال است که پیراهن همانند مدل های فعلی و با دگمه های سرتاسری از گردن تا پایین کمر و یقه های شکاری رواج یافته است . نوع دیگر پیراهن مردانه معمولاً درآذربایجان که مخصوص محصل ها در سابق بوده و پیراهن مدرسه ای بدان می گفتند . تقریبا“ بلند تر از پیراهن های معمولی بوده و از زیر گلو تا پایین دگمه داشته است . دو جیب در طرفین و یک جیب در روی سینه سمت چپ داشته به همراه شلوار محصلی استفاده میشد .
توخونما کوینه : نوعی تن پوش پشمی از پشم گوزن که معمولا“ بعد از ریسیدن پشم توسط زنان ، با استفاده از میل های بافتنی آماده و بافته میشود .
یاخالیق : از نظر شکل همانند پیش بند میباشد که در هنگام کار بر روی لباس ها پوشیده و از پشت کمر با دو بند به کمر محکم میشود .
یاقاسیز کوینه : همانند پیراهن های معمولی منتهی تا روی سینه باز بوده و با استفاده از دو دگمه بسته و باز می شود . در دور گردن آن فاقد یقه است و همانند یقه ملایی ساده است .
پالتو ( پلتو ) : در جنس پارچه های پشمی که توسط زنان در خانه ریسیده شده و سپس توسط زنان در بافته سپس با دست و آب گرم می مالیدند ( همانند کار نمد مالی ) سپس پارچه پشمی را به درزی ( خیاط ) میدادند تا بر قامت دلخواه بدوزد . شکل ظاهری آن همانند پالتوهای مردانه امروزی است و از پشت نیز چاک تا بالای کمر میخورد .
ایپ پنجه : از جنس الیاف پشمی است که زنان پارچه را تهیه دیده سپس به خیاط میدهند تا بدوزد . شکل ظاهری آن همانند کت های معمولی مردانه است . علاوه بر پارچه پشمی از پارچه های فاستنیه یز جهت دوخت کت استفاده میکردند .
بوزملی آرخالق : از نظر شکل از دو قسمت بالا تنه که همانند کت های معمولی بدون یقه و بصورت گرد و بعضا“ بصورت یقه هفت میباشد و قسمت پایین تنه تا بالای زانو ، چند برابر دور کمر از جنس پارچه زمینه به آن چین وصل میکنند ، معمولا“ تا روی کمر با استفاده از 5 یا 6 عدد دگمه کت باز و بسته شده و قسمت پایین تنه بصورت باز میباشد ، جنس پارچه جهت دوخت آن در سابق از پارچه های فام ، سری ، پشم بود و اگر پارچه بز را با جوهر رنگ میکردند به نام پارچه قدح جهت دوخت لباس های متمولین مورد استفاده قرار میگرفت و معمولا“ قسمت بالاتنه آن آستر میدوزند تا شق و ایستاده باشد . لازم به توضیح است که پارچه سری از الیاف ابریشمی است که در منطقه داران بافته میشد .
جلیقا : همانند جلیقه های معمولی فعلی است ولی جنس پارچه آن از پشم و ایپ بوده که معمولا“ قسمت جلوی جلیقه را از پشم میدوزند و قسمت پشت آنرا از پارچه های سری یا ساتن میدوزند . در قسمت جلوی جلیقه نیز 3 یا 4 عدد جیب تعبیه میکنند و یقه آن معمولا“ به صورت یقه هفت میباشد .
عابا : همانند عبای معمولی آخوندها است که در فصل زمستان بیشتر استفاده میشد ، جنس پارچه آن از نخ های پشمی است که توسط زنان روستایی بافته میشد ، بعد از تهیه پارچه را به دست خیاط می سپردند تا به اندازه قامت هر فرد دوخته شود .
درس هفتم ( درس آزاد ) - فرهنگ بومی محلّی ( 1 ) ؛ البسه ی اقوام ایرانی – منطقه ی آذربایجان
شلوار ( شالوار ) : از نظر شکل ظاهری همانند پیژامای معمولی بوده و در قسمت کمر به اندازه 2 سانت از لبه خط کمر تا نموده از میان آن لیفه یا بند ابریشمی به نام تومان باغی عبور میداند . برای افرادی که از نظر هیکل اندکی فربه میشدند در لای دو لنگه شلوار زایده ای مربع شکل نیز میدوختند تا قسمت بالای شلوار گشاد و راحت باشد . بهترین نوع پارچه شلواری پارچه اصفهانی بود که کرباس یا بز اصفهان موسوم میشد . علاوه بر آن از پارچه های ماهوتی و همچنین پارچه های پشمی نیز شلوار میدوختند که نوع اخیر آن در فصل زمستان بیشتر برش میکردند . بعدها شلوارهای امروزی با کمر و زیپ جلوی شلوار معمول شده است .
زیر شلواری: از پارچه های موسوم به سحری نوع کوتاهتر شلوار را برای مردها و پسر بچه ها می دوختند و در قدیم در کمر آن از تومان باغی استفاده میکردند ، بعدها با ورود و رواج کشی از آن استفاده میکردند .
گیمه : نوعی پیراهن مردانه فاقد دگمه که از قسمت گردن اندکی گشاد بوده که می توانستند به راحتی برش کنند . معمولا“ این نوع پیراهن توسط زنان خانواده بافته میشد .
شال گردن ( بویون شالی ) : از نخ هایپشمی یا پنبه ای می بافتند . معمولا“ برای بافت شال از جولفا بافی استفاده میکردند و از آن پارچه شال را می بافتند . بعدها با رواج کاموا و نخ های پشمی و از رونق افتاده دستگاههای پارچه بافی سنتی ، بافت شال گردن با استفاده از میل بافتنی و نخ های پشمی رواج یافته است .
پاپوش مردان : کفش های چرمی،لاستیکی،گالش،چکمه،کتانی،پلاستیکی،پارچه ای،چاریق،ازمهمترین انواع پاپوش های مردان درآذربایجان شرقی می باشد
چاریق: از پوست دباغی شده گاو به قالب پای هر کس کفش را بریده ،سپس اطراف آن را با بندهایی از چرم محکم می کشیدند ، اضافه بند را نیز دور مچ پا ، محکم گره میزدند . این نوع کفش در فصل زمستان از روی کفش های حصیری پوشیده میشد تا احتمال لغزیدن را پایین بیاورد .
پوشاک زنان
سرپوش زنانه
سرپوش غالب زنان ودختران آذربایجانی روسری های دوخته وحاظری بازاری است که از جنس های ابریشمی ،حریر،توری،و… که معمولاً درشهرها تهیه و جوانان ومیانسالان از آن استفاده می کنند . در کنار این سرپوش از سرپوش های سنتی ومحلی دیگری مخصوصاً درمناطق روستائیاستفاده می شود که اهم آنها عبارتنداز:
عرقچین: عرقچین نوعی کلاه ساده مرکب از دو قسمت کناره و وسط که معمولا“ از پارچه های مخمل و سبز به رنگ مشکی دوخته می شد ، قسمت وسط به شکل دایره و اطراف آن به اندازه دور سر از یک تکه پارچه مستطیل شکل بریده شده با دوختن دو طرف مستطیل و با مقداری چین به قسمت دایره وصل می شد .
این نوع سرپوش در زمان قدیم استفاده بیشتری داشته و امروزه معدودی از زنان مسن از آن استفاده می کنند ، همچنین در سابق قسمت پایینی عرقچین که از روی پیشانی بیرون می ماند را با دوزن دوزی یا سکه های قلاب دار سکه دوزی میکردند و معمولا“ برای نگهداری آن در فوق سر و محکم ماندن در زیر روسری با بندهای نقره ای و یا با نخ های بافته رنگین در زیر چانه محکم می شد .
چارقد : عبارت است از روسری بزرگ در طول و عرض 3 × 3 از پارچه هایی سفید با گل های ریز و کوچک ، سفید چلواری و پارچه های الوان و از جنس نخی و وال که امروزه نیز مورد استفاده قرار می گیرد . بعضا“در اطراف و چارگوش آن را به صورت نخ کشی کرده و ریشه ریشه میکنند که به این طریق به تزئین چارقد اضافه می کنند .چارقد را بصورت مثلث لا نموده و به نحوی بر روی سر میگذارند که سمت راست گوشه آن بلند تر باشد و با استفاده از یک سوزن یا سنجاق قفلی در زیر چانه محکم میشود ، سپس قسمت بلند تر سمت راست را به طرف شانه چپ انداخته و بر روی چانه می کشند . در هنگام کار دو طرف گوشه جلو چارقد را در دور گردن در پشت سر گره میزنند . امروزه استفاده از چارقد در میان جوانان و میانسالان کمتر استفاده می شود .
شال : از جنس نخ های ابریشمی در اندازه های 3 × 3 یا 5/1 × 5/1 متر در رنگهای متنوع و شاد که در اطراف چهار گوشه آن نیز طرح هایی توسط مهر و چاپ غیر از رنگ زمینه بر روی نقش بسته می شود.
پیشانی بند: ااز جنس ابریمشی و معمولا“ به رنگ سیاه است که از روی چارقد بر روی پیشانی بسته می شود . معمولا“ دستمال را بصورت نوار لا کرده سپس به نحو مخصوصی بر دور سر می پیچند و گره آن را در پشت سر می اندازند .
چادر شب :عبارتست از پارچه چهارگوش به صورت چهارخانه ( خانه دار ) در رنگه های شاد ( آبی ، قرمز و سفید ) میباشد که به صورت مثلث تا کرده و دور تا دور کمر از روی لباس بسته می شود معمولا“ گره آخرین بر روی شکم بسته میشود.
چادر سیاه: از چادرهای معمولی نیمدایره ای که معمولا“ از سه تکه دوخته میشود ، تخته بالایی ، نیم تخته دایره ای پایین و دو لچک کناره نیم دایره که مخصوص مهمانی و مسافرت است از جنس ابریشمی ، کرپ و … دوخته میشود و در منازل و در سر کوچه و خیابان از این نوع و شکل چادر منتهی از جنس پارچه های نخی و کودری و رنگین دوخته و استفاده می شود .
درس هفتم ( درس آزاد ) - فرهنگ بومی محلّی ( 1 ) ؛ البسه ی اقوام ایرانی – منطقه ی آذربایجان
تن پوش زنانه
پیراهن : جنس پارچه جهت دوخت پیراهن عبارتست از ابریشم ، کودری ، چیت ، ماهور و … در رنگ های الوان و معمولا“ با گل های درشت .معمولا“ پیراهن تا روی زانو دوخته میشود که در طرفین آن بند به اندازه یک وجب چاک میخورد و بر روی آن در مناطق روستائی با نوارهای سیاه رنگ و یا سکه های دو ریالی سکه دوزی میکنند . علاوه بر روی چاکها قسمت های پایین دامن پیراهن را نیز به اندازه 3 سانت تا نموده اصطلاحاً کوبه میگویند . و بر روی آن نیز سکه میدوزند . قسمت جلوی پیراهن تا روی سینه باز میباشد که با استفاده از دگمه های قابلمه ای یا نر و ماده محکم میشد . امروزه با دست یا با ماشین های خیاطی جای دگمه ای باز میکنند .یقه پیراهن به دور گردن و ارتفاع 3 سانت ، به دور گردن میدوزند. آستین ها ساده و بدون چین از قسمت سر شانه دوخته میشود ، و دو قسمت زیر بغل نیز برای اینکه اندکی گشاد باشد یک تکه پارچه از جنس پارچه پیراهن به شکل مربع شکل تکه می دوزند. قسمت پایی مچ را نیز مقداری چین انداخته سپس یک تکه پارچه به دور مچ دست که به آن دستک میگویند ، وصل نموده و با استفاده از دگمه باز و بسته میشود .
پیراهن بلند : همانند لباس های معمولی امروزی به صورت سرتاسری یا این که دو تکه ، بالاتنه و قسمتدامن لباس است که قسمت بالا تنه تا روی کمر با دگمه باز و بسته میشود و قسمت پایین دامن چین دار است .
تومان یا شلته :از جنس پارچه های گلدار ، حریری ، کودری ، چیت ، وال و چیت روسی که معمولا“ به رنگ آبی است دوخته میشود . قسمت کمر را ابتدا مقداری با دست چین میدهند یا بصورت پلیسه تا میکنند . سپس به اندازه 2 برابر دور کمر به آن کمر دوخته ، مجدد از میان پارچه کمر ، بند تومان عبور میدهند و در هنگام استفاده از دامن با شل نمودن گره تومان آن را باز می نمایند . قسمت پایین لبه دامن را با نوارهای سیاه رنگ اریب دوزی میکنند و یا اینکه بعد از تا کردن اندازه 2 سانت چندین بار با چرخ خیاطی به صورت زیگزاگ میدوزند . معمولا“ در سابق مقدار سه یا چهار دامن از روی هم پوشیده میشد و بلندای دامن تا روی مچ پا میشد . نوعی از این تومان ها در قسمت دامن یک تکه پارچه داشته است که به آن پاچه بند میگفتند که عملکرد زیر پوش را دارد . به این نوع دامن باغلی تومان میگویند .
کت ( یل ) : همانند کت های معمولی مردانه است که برای زنان از نوع مخملی دوخته میشد و قسمت یقه کت ها نیز به صورت یقه برگشته است که معمولا“ یقه کت را با سکه های قلاب دار 2 ریالی تزئین میکنند و بعضا“ در جیب و دور گردن یقه برگشتی را نیز سکه میدوزند . این نوع کت ها در روی سینه و روی کمر تعداد 4 جیب داشته و بعضی از زنان مسن در قسمت داخلی مابین آستر و رویه نیز جیب مخملی تعبیه میکنند که محل نگهداری پول خرد و … میباشد .
جلیقه:از جنس پارچه مخملی به رنگ های قرمز ، مشکی و سبز دوخته میشد ، یقه ها بصورت هفت که با زایده ای از جنس پارچه جلیقه به صورت برگردان به آن اضافه میشد . جیب ها نیز در روی کمر 2 عدد و روی سینه 1 عدد تعبیه میشد که معمولا“ سر جیب ها را نیز تکه ای زاید بر روی آن دوخته میشد . روی سینه و دور تا دور پایین دامن را نیز سکه دوزی میکردند . معمولا“ بعضی ها قسمت پشت جلیتقا را از پارچه های مشکی و قرمز دوخته و قسمت جلویی جلیقا را از مخمل میدوختند . امروزه استفاده از جلیتقا در میان زنان کمتر مورد استفاده قرار میگیرد .
ژاکت :از جنس کاموا که توسط زنان با استفاده از دو میل از پشم های گوسفند که خود ریسیده اند و یا به صورت آماده از بازار خریداری می شود ، بافته میشود که در قسمت جلو باز بوده و با دگمه باز و بسته میشود . البته استفاده از ژاکت های آماده شهری و کت های ماهوتی مشکی رنگبیشتر کاربرد دارد .
پیراهن : از جنس کامواهای معمولی که خود بافته اند یا این که به صورت آماده و به شکل جلو بسته از شهر خریداری میشود .
جوراب: زنان مسن و میانسال در حال حاضر نیز از جوراب های دست بافت پشمی که دست بافته خودشان است ، استفاده میکنند . معمولا“ از پشم و کرک گوسفند و بزغاله ها نخ های لطیف پشمی را میریسند و با انداختن نقوش ذهنی بر زیبایی آن می افزایند ولی جوانترها از جورابهای شهری و نازک استفاده میکنند که معمولا“ از جنس نایلون و نخ میباشد .
دستکش : با استفاده از نخ های پشمی نازک دستکش های یک انگشتی می بافند و در فصول سرد زمستان بر دست ها میکشند .
پاپوش زنانه : کفش های چرمی ، لاستیکی ، کتانی ، پارچه ای ، چکمه ، چاریق ،از معمول ترین پاپوش های زنانه آذربایجان شرقی است.
لباس کار و شغل :مردان و زنان آذربایحان در هنگام انجام کارهای مختلف معمولا“ از لباس های مخصوص ان کار استفاده میکنند .زنان روستایی آذربایجان در هنگام کارهایی مانند نان پزی از لباس های مخصوص نان پزی که شبیه لباس های معمولی است با پیش بند و نوعی دستبند که تا بازو را می پوشاند استفاده میکنند . در کارهایی مانند تهیه سوخت زمستانی از لباس و دستکش های کهنه استفاده میکنند .مردان در هنگام کارهایی مانند کشاورزی از لباس های کهنه با پیش بند کوتاه که روی شکم و پاها را می پوشانداستفاده میکنند .در هنگام کارهایی مانند آبیاری از چکمه های لاستیکی ساق بلند و برای شخم زنی از مچ بند و ساق بند های پشمی و کفش چاروق استفاده می شود.در مشاغلی مانند آهنگری و قصابی از پیش بند استفاده میشود و آهنگران علاوه بر پیش بند از نوعی دستکش پارچه ای زمخت نیز استفاده میکنند .
درس هفتم ( درس آزاد ) - فرهنگ بومی محلّی ( 1 ) ؛ البسه ی اقوام ایرانی – منطقه ی آذربایجان
لباس مراسم :معمولا“ مردان و زنان آذربایجانی در مجالس عزاداری و تعذیه از لباس مشکی استفاده میکنند . ولی در سالهای گذشته که لباس مشکی چندان متداول نبوده است زنان تنها از یک چارقد مشکی که بر سر می انداختند استفاده میکردند .
در جشن ها و عروسی ها مردم آذربایجان سعی میکنند از بهترین و تمیزترین لباس های موجود خود استفاده نمایند . به ویژه زنان سعی میکنند از چارقد تازه و حدالامکان چادر و کفش تازه استفاده نمایند . در سابق که لباس عروسی قرمز رنگ میشد زنان با سلیقه لباس و پیراهن عروسی خود را به نحو احسن نگهداری میکردند و در هنگام جشن و سرور از آن استفاده میکردند .
متاسّفانه امروزه استفاده از لباس های محلی و سنتی در بسیاری از نقاط ایران از جمله آذربایجان منسوخ شده و مردم از لباس های معمول شهرهای بزرگ استفاده می کنند ولی در برخی از مناطق این استان چون مناطق روستایی و در میان عشایر کوچ نشین ، استفاده از لباس های محلی توسط مردان و زنان عمومیت دارد.
بیاییم با شناخت بهتر فرهنگ اصیل ایران زمین در پیشرفت و غنای آن بکوشیم .
درست و نادرست ؛
1- لباس مردم آذربایجان فقط کلاه است .
2- جلیقه از جنس پارچه مخملی به رنگ های قرمز ، مشکی و سبز دوخته می شود.
3- معمولا“ مردان و زنان آذربایجانی در مجالس شادی از لباس مشکی استفاده میکنند .
درک مطلب ؛
1- لباس مردم آذربایجان را در یک سطر توصیف کنید .
....................................................................................................................................
2- انواع سرپوش های زنانه ی مردم آذربایجان را نام ببرید و یکی را به اختصار توضیح دهید .
3- اغلب آذری ها در چه شهرهایی زندگی می کنند ؟ - نام ببرید .
4- مردم آذربایجان در مراسم شادی بیشتر از چه البسه ای استفاده می کنند ؟
5- .......................................................................................................................................... .
واژه آموزی ؛
الف) ترکیب واژه ها با خوش :هرگاه ، در فارسی ، اسامی با خوش چه در ابتدا و چه در انتهای آن ها ترکیب شوند به آن ها معنای خوبی می دهند . مثلخوش حال ، دل خوش .
حالا تو بگو : .......... + سایه = سر + ............ = ......... + آمد = .......... + نویس =
توجّه : با افزودن « نا » به ابتدای خوش ، آن را منفی می نماییم . مثل ناخوش .
ب) کلمه های هم خانواده : کلمات هم خانواده درعربی از نظر معنی به هم نزدیک هستند و دربیش تر مواقع سه حرف مشترک دارند . ملاک هم خانواده بودن در فارسی بن ماضی و مضارع است . کلمه هایی که بن ماضی و مضارع یکسانی داشته باشند با هم ، هم خانواده هستند . مانند : دانش - دانا - دانشمند - دانا و نکته دان نکته : بعضی از هم خانواده ها درزبان فارسی بن فعلی ندارند .
مانند : گل زار - گلستان - گل خو - گلدان - گلنوش - و گل رخ //هنرور - هنرمند - هنر دوست - هنری و باهنر
حالا تو هم برای کلمه های زیر ، دو کلمه ی هم خانواده بگو :
تابش : …..............……….……… // تصویر : ……..........................…………………
جمع : ……………………………… //حاصل : ...............................................................
حکایت
یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و ثنایی برو بگفت . فرمود تا جامه از و برکنند و از ده بدر کنند . مسکین برهنه به سرما همی رفت ، سگان در قفای وی افتادند خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند در زمین یخ گرفته بود عاجز شد .
گفت : « این چگونه مردمانند سگ را گشادهاند و سنگ را بسته . »
امیر از غرفه بدید و بشنید و بخندید گفت : « ای حکیم از من چیزی بخواه. » گفتا جامه خود میخواهم ؛ اگر انعام فرمایی
رضینا مِن نوالِکَ بالرَحیلِ.
امیدوار بود آدمی به خیر کسان مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان
سالار دزدان را برو رحمت آمد و جامه باز فرمود و قبا پوستینی برو مزید کرد و درمی چند.
بخوان و بیندیش
خداپرستی
شعر از : استاد محمّد حسین بهجت تبریزی – متخلّص به " شهریار "
تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است طالع مگو که چشمه خورشید خاورست کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقیست آن را که شور عشق به سر نیست کافر است راه خداپرستی ازین دلشکستگی است اقلیم خود پرستی از آن راه دیگر است یک شعر عاقلی و دگر شعر عاشقی است سعدی یکی سخنور و حافظ قلندر است بگذار شهریار به گردون زند سریر کز خاک پای خواجه شیرازش افسر است
منبع مطلب : www.salmani-moalem.blogfa.com
مدیر محترم سایت www.salmani-moalem.blogfa.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
درس آزاد کلاس پنجم و ششم فرهنگ بومی تبریز
درس آزاد کلاس پنجم و ششم فرهنگ بومی تبریز
درس آزاد کلاس پنجم و ششم فرهنگ بومی تبریز
درس آزاد کلاس پنجم و ششم فرهنگ بومی تبریز
درس آزاد کلاس پنجم و ششم فرهنگ بومی تبریز
لینک درس آزاد کلاس پنجم فرهنگ بومی یک ۱ و دو ۲ – ایران فراز
منبع مطلب : iraniax.ir
مدیر محترم سایت iraniax.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
ناشناس : کاش کم بود خیلی زیاده تو کتاب جا نمیشه. نگارش هم نداره. جواب هم نداره. خیلی بد بود
رها : یکم کوتاهش کنید لطفا
آرمان : فرهنگ بومی ازتبریز
s : س اونی که نوشته چقدر زیاد بود برو خلاصه کن خوو😐🖤
خوب بود
خیلی عالی بود 💜💜💜
اگه امکان داره نگارش رو بزارین ❤❤
عالی خیلی به کارم لومد ممنون از شما🙂
هن؟!
س اونی که نوشته چقدر زیاد بود برو خلاصه کن خوو😐🖤
سلام بچه ها درک مطلبش کجاست❓❓❓
این متنش واسه درس آزاد خیلی زیاده 😭😭😭😭😭😭🤬🤬🤬🙀🙀🙀😛😛
خوبه
درک و مطلب ها کجاست
سلام درک و مطلب نداره ولی خوب بود خواهش میکنم درک و مطلب بزارین
فرهنگ بومی ازتبریز
خیلی خوبه عالیه من خودم تبریزیم و از اطلاعاتی که به من درباره شهر میده حیرت زده میشم به بزرگی کشور عزیزمون ایران پی میبرم
عالی بود دستتون درد نکنه یاشاسین تورک لر
یکم کوتاهش کنید لطفا
کاش کم بود خیلی زیاده تو کتاب جا نمیشه.
نگارش هم نداره.
جواب هم نداره.
خیلی بد بود
عالی 👌🏻👌🏻💚