معنی بعد از مدتی بیامد و زر طلبید باز نیافت
معنی بعد از مدتی بیامد و زر طلبید باز نیافت را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
معنی حکایت زیرکی به زبان و نثر ساده برای کلاس پنجم ابتدایی
مردی مقداری زر داشت و چون به کسی اعتماد نداشت، آن را برد و زیر درختی دفن کرد. بعد از مدتی بیامد و زر طلبید، بازنیافت و با هرکس که گفت، هیچکس درمان ندانست. او را به حاکم نشان دادند. پس نزد او رفت و چگونگی را بیان کرد.
حاکم فرمود: «تو بازگرد که من فردا زر تو حاصل کنم!».
آن گاه، حاکم طبیب را نزد خود خواند و گفت: «ریشهی فلان درخت، چه دردی را درمان میکند؟»
گفت: « فلان درد را».
حاکم از جملهی طبیبان شهر بپرسید که «در این روزها چه کسی از فلان درد، شکایت کرد و شما او را به فلان درخت، اشارت کردید؟»
یکی گفت: «یک ماه پیش، مردی بیامد و از آن درد شکایت کرد. من او را به آن درخت، اشارت کردم».
پس، حاکم فرستاد و آن مرد را طلبید و به نرمی و درشتی زر را بستد و به صاحب زر، باز داد!
منبع مطلب : magerta.ir
مدیر محترم سایت magerta.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
حکایت زیرکی
زیرکی
مردی مقداری زر داشت و چون به کسی اعتماد داشت،آن را ببرد و زیر درختی دفن کرد.بعد از مدّتی بیامد وزر طلبید،باز نیافت وبا هر کس که گفت،هیچ کس درمان ندانست.اورا به حاکم نشان دادند.پس نزد او رفت و چگونگی را بیان کرد.
حاکم فرمود:«تو بازگرد که من فردا زر تو حاصل کنم!».
آن گاه ،حاکم طبیب را نزد خود خواند و گفت:«ریشه ی فلان درخت، چه دردی را درمان می کند؟»
گفت:«فلان درد را».
حاکم از جمله ی طبیبان شهر پرسید که«در این روزها چه کسی از فلان درد،شکایت کرد و شما او را به فلان درخت،اشارت کردید؟»
یکی گفت:«یک ماه پیش،مردی بیامد و از آن درد شکایت کرد.من او را به آن درخت،اشارت کردم.».
پس،حاکم کس فرستاد و آن مرد را طلبید و به نرمی و درشتی زر را بستَد و به صاحب زر،باز داد!
بازنویسی از جوامع الحکایات،محمّد عوفی
منبع مطلب : nimaaushiij.avablog.ir
مدیر محترم سایت nimaaushiij.avablog.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
ناشناس : خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بطالب بی موردی داشت من اصلا خوشم نیومد افتزاح
ناشناس : باشه عزیزم
محنا : خیلی خیلی بی مزه بود اصلن متن نداشت اگه میشه معنی این را بنویسید بعداز مدتی بیامد و زر طلبید
معنی حکایت زیرکی :مردی مقداری طلا داشت و چون به کسی اعتماد نداشت،آن را برد و زیر درختی پنهان کرد. بعد از مدتی امد و کمی طلا خواست ، پیدا نکرد و به هر کس که گفت هیچ کس راهی برای او نداشتند.او را به حاکم معرفی کردند. پس پیش آن رفت و موضوع را تعریف کرد. حاکم گفت(تو برو و فردا بازگرد من فردا طلا تو را پیدا می کنم)
من سعی خودمو میکنم
واقعا برای این سایت متاسفم😑
فکر کنم معنی نداره
عنم توش
خیلی بد
خیلی خیلی بی مزه بود اصلن متن نداشت اگه میشه معنی این را بنویسید
بعداز مدتی بیامد و زر طلبید
معنی چرا نداره گوه بخورید انشالله
معنی طلبید چیست
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بطالب بی موردی داشت من اصلا خوشم نیومد افتزاح
باشه عزیزم
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
طلبید :خواست