چه کسی تخت جمشید را به اتش کشید
چه کسی تخت جمشید را به اتش کشید را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
روایاتی از به آتش کشیدهشدن تخت جمشید
تخت جمشید یا پارسه، نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیانی طولانی و پیوسته، پایتخت باشکوه و تشریفاتی پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده است.
در این شهر باستانی، کاخی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر اول بنا شده و تا مدتی حدود ۲۰۰ سال آباد بود. در نخستین روز سال نو، گروههای زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپیها یا استانداریها با پیشکشهایی متنوع در تخت جمشید جمع میشدند و هدایای خود را به شاه پیشکش میکردند.
مقاله مرتبط : “تخت جمشید نماد شکوه و عظمت ایران”
مقاله مرتبط : “سفری مقرون به صرفه به شیراز”
این محل اکنون یکی از جاذبههای گردشگری ایران بوده و هرساله مسافران داخلی و خارجی بسیاری بهمنظور بازدید از این عظمت و شکوه، به این منطقه سفر میکنند.
اما بیشک هر آن کس که از تخت جمشید بازدید کرده باشد، سؤالی را در ذهن خود مطرح میکند که این عظمت و استواری در دوران خود، چگونه تخریب و ویران شده است.
خبرنگار اختصاصی اقامت ۲۴ بهمنظور یافتن پاسخ این سؤال به سراغ دکتر رجبعلی لباف، تاریخشناس، محقق و مدیرکل اسبق سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسان رضوی رفته و با وی در خصوص تاریخچه تخت جمشید به گفتگو نشست.
لباف در خصوص گمانهزنیهای نحوه ویرانی تخت جمشید اینگونه ابراز کرده که، در حفاریهای باستانشناسی سال ۱۳۱۹ خورشیدی در تالار صد ستون، به لایه ضخیمی از خاکستر برخوردند و به دنبال تجزیه میکروسکوپی، مشخص شد که آن خاکسترها از سوخته چوب سرو حاصلشده است.
بنابراین احتمال دادند که چوبهای سرو که پوشش سقف تالار را تشکیل میدادند، بر اثر آتشسوزی فروریخته و سرستونهای تالار صد ستون نیز در همان واقعه به زیر افتادهاند. تقریباً همهکسانی که در جستوجوی عامل حریق تخت جمشید بودهاند، ابراز عقیده کردهاند که اسکندر مقدونی باعث آن بوده، ولی در خصوص چگونگی این واقعه، نظریات گوناگونی ابراز کردهاند.
یکی از روایات در خصوص نحوه آتش گرفتن این بنا از زبان حسن پیرنیا به نقل از دیو دور سیسیلی، تاریخنگار و نویسنده کتاب تاریخی، اینگونه است که، در مجلسی که اسکندر به افتخار پیروزی خود برگزار کرده بود، یکی از زنان به نام تائیس از او خواست تا تخت جمشید را به انتقام آتش زدن آتن توسط خشایارشا، به آتش بکشد و اسکندر و همراهانش در جنون و مستی، هر یک مشعلی برافروخته در قصر انداختند و لحظاتی بعد آتش در تخت جمشید زبانه کشید و همهچیز را در کام خود برد، در این قول مورخین معروف چون پلو تارک، آریان و کنث کورت متفقاند.
آندره گدار نیز همان موضوع را با آبوتاب بیشتر از قول رادت یکی از مورخان اسکندر آورده ، اما خود اظهار نظر کرده است که کاروان غنائم جنگی اسکندر متشکل از ده هزار جفت قاطر و پنج هزار شتر، کاخهای تخت جمشید را ترک کردند و آنگاه تخت جمشید به دستور اسکندر با خونسردی و بیرحمی به آتش کشیده شد و دلیل اینکه بعدها، افسانه ی در مستی به آتش کشیدن تخت جمشید را ساختند، این بود که میخواستند خاطره عمل زشت اسکندر را از ذهن شرقیها بشویند و بار گناه یونان را در این کار سبک کنند. همانطور که وکیل مدافع در دادگاه ادعا میکند که موکلش در موقع ارتکاب جرم مست بوده و در گناه خود کاملاً مسئول نبوده است.
رمن گیرشمن نیز در خصوص انهدام تخت جمشید اینگونه اظهارنظر کرده است که اسکندر به تخت جمشید واردشده و در آنجا گنجینهای جدید منتظر وی بوده، دیگر مسئله جنگ در میان نبود؛ اسکندر چهار ماه در آنجا اقامت گزید و در اواخر ایام اقامتش، حادثهای موجب شد شهر شاهی دچار حریق شود.
اما او علل مختلف حریق تخت جمشید را در قالب چند سؤال مطرح کرده است که، آیا اسکندر دستور این تخریب را برای گرفتن انتقام آتن که خشایارشا آن را خراب کرده بود صادر کرد؟ آیا این اقدام اسکندر یک حرکت سیاسی و حاکی از این بود که میخواست هاله افتخارآمیز هخامنشیان را خاموش کند؟ و یا حریقی غیرارادی بود که براثر بیاحتیاطی یکی از مجلسیان بادهنوش و بهوسیله مشعلی که در دستی لرزان بود به وقوع پیوست؟
حریق به هر علت و انگیزهای که حادثشده باشد، ویرانی کامل تخت جمشید را به دنبال نداشت، بلکه از زمان هجوم تازیان، آثار فنا و زوال عمدی آغاز شد و به نظر، متأخرین در انهدام تخت جمشید بی دخالت نبودهاند. بنا به قول شاردن، شاهعباس صفوی مأمورانی گماشته بود که برای نمای کاخهای او، از آنجا سنگ ببرند. امام قلی خان، والی فارس نیز برای عمارات خود در شیراز به همین اقدام دست زد؛ همچنین وزیر شاه صفوی که از رفتوآمد اروپاییان به تخت جمشید آزردهخاطر شده بود، شصت نفر مأمور فرستاد تا آنچه از حجاریها و آثار را که قادر باشند، از میان بردارند. اروپاییان نیز به سهم خود، در انهدام تخت جمشید سهیم بوده اند .
منبع : وبلاگ اقامت ۲۴
منبع مطلب : www.eghamat24.com
مدیر محترم سایت www.eghamat24.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
دو روایت از به آتش کشیده شدن تخت جمشید - ایسنا
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد دو روایت از به آتش کشیده شدن تخت جمشید را تشریح کرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه خراسان، فردا چهارشنبه 27 فروردین ماه سالروز انتخاب تخت جمشید(پارسه) به عنوان پایتخت هخامنشیان در سال 465 قبل از میلاد است؛ بنای شگفت انگیزی که هنوز پس از 2479 سال استوار در قلب ایران پابرجاست.
زمان بنای تخت جمشید
دکتر محمد تقی ایمانپور در گفتوگو با ایسنا، منطقه خراسان، در رابطه با تاریخ ساخت بنای تخت جمشید اظهار کرد: این بنا در زمان داریوش اول(بزرگ) ساخته شده و تا پایان سلسله هخامنشی در حال توسعه و گسترش بوده است.
مدیرگروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد خاطرنشان کرد: دلیل انتخاب این منطقه به عنوان پایتخت هخامنشیان وجود حکومت ایلامیها در گذشته و به طور کلی آبادی این منطقه و شرایط مناسب آن بوده است.
وی در ارتباط با نامگذاری این بنا تصریح کرد: چون مردم اطلاعاتی در مورد زمان و سازنده این بنا نداشتند ساخت بنا را به فردی اسطورهای به نام جمشید نسبت دادهاند که وی برای مردم جایگاه خاصی داشته است.
ایمانپور اضافه کرد: این تصور ادامه داشت تا اینکه محققان اروپایی با استفاده از منابع یونانی و خارجی متوجه شدند تخت جمشید همان پرسپولیس است که هروات- مورخ یونانی- در منابع خود ذکر کرده است.
مدیرگروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد اظهارکرد: اولین بنا و بزرگترین بنایی که داریوش ساخت کاخ آپادانا بود که در مقایسه با دیگر بناهای ایران بنای عظیمی است و دلیل باقی ماندن آن تا روزگار ما هم سنگی بودن آن است.
دو روایت از تخریب تخت جمشید
دکتر ایمانپور خاطرنشان کرد: گفته شده که این بنا توسط اسکندر مقدونی و پس از فتح ایران آتش زده شده است.
وی افزود: در روایتهای تاریخی آمده است که زمانی که داریوش سوم از اسکندر شکست خورد، اسکندر در تعقیب داریوش شوش را تصرف کرد، اما هدف وی فتح پارسه، قلب امپراتوری ایران بود، به همین جهت به سمت پرسپولیس رفت و با و جود مقاومتهایی که با آنها روبرو شد، توانست آنجا را فتح کند.
مدیرگروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه عنوان کرد: در مورد آتش زدن تخت جمشید دو روایت وجود دارد به یک روایت؛ اسکندر آگاهانه تخت جمشید را آتش زد زیرا از این مکان دستور حمله به یونان صادر شده بود و او این کار را برای شکستن غرور ایرانیان انجام داد.
ایمانپور گفت: به دیگر روایت اسکندر پس از فتح تخت جمشید، جشن برپا کرد که در آن جشن معشوقه، اسکندر که در حالت مستی بوده است با مشعلی که در دست داشته، پرده کاخ را آتش میزند که باعث آتش گرفتن کل بنا میشود.
این استاد تاریخ خاطرنشان کرد: گفته شده چون اسکندر بعداً متوجه شد که آتش زدن عمدی تخت جمشید کار درستی نبوده است اطرافیانش روایت دوم را ساختهاند و آتش زدن تخت جمشید را به معشوقه اسکندر نسبت دادهاند.
وی در خصوص اینکه آیا امکان بازسازی و تجدید بنای این اثر بزرگ تاریخی وجود دارد یا خیر نیز اظهار کرد: به دلیل هزینه زیاد این کار امکان پذیر نیست و حتی هزینه نگهداری آن هم بسیار زیاد است و بنابراین نمیتوان آن طور که باید و شاید به مرمت و بازسازی آن پرداخت.
دکتر ایمانپور در خصوص این موضوع که گفته میشود مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار میشده است، اظهار کرد: شاهد خاصی وجود ندارد که نشان دهد نوروز در تخت جمشید برگزار میشده است و هرودت نیز در نوشتههایش اشارهای به برگزاری جشن نوروز در تخت جمشید نکرده است و تنها از برگزاری مراسم تاجگذاری و تولد پادشاه سخن به میان آورده است.
وی در ادامه اظهار کرد: آقای پورپیرار کتابهایی علیه تاریخ ایران نوشته است که برخی از آنها جهتگیری سیاسی دارد. پورپیرار معتقد است که اصلاً بنای تخت جمشید به اتمام نرسیده و این یک بنای ایرانی نیست و معماری آن متعلق به ایلام، یونان، مصر و بابل بوده است.
دکتر ایمانپور با بیان این مطلب که شاه دستور داد که معماران چیرهدستی از ساتراپ(استان)های مختلف به پارسه آورده شوند و بنای تخت جمشید را بسازند، اظهار کرد: آقای پورپیرار از اطلاعات تاریخی که درست است؛ نتیجه ضد اطلاعات تاریخی میگیرد.
انتهای پیام
منبع مطلب : www.isna.ir
مدیر محترم سایت www.isna.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
آیا واقعا اسکندر تخت جمشید را به آتش کشید؟!
در هیچ یک از نوشته های همراهان اسکندر این نکته دیده نمیشود که اسکندر یا صاحب منصبان وی کاخ پرسپولیس را عمدا آتش زده باشند و بر عکس همه همراهان اسکندر که خاطراتی از خود باقی گذاشته اند می گویند که وقتی حریق ایجاد شد برای خاموش کردن آن کوشیدند.من نمیخواهم اسکندر را تبرئه کنم(این را هارولدلمب نویسنده کتاب "قدم به قدم با اسکندر در تخت جمشید" میگوید).در کتب کسانی که با اسکندر بودند هیچ اثری از سرگذشت مشهور که در آن شب اسکندر به اتفاق معشوقه خود (تائیس)شراب نوشید و مست شد و تائیس اورا تحریک کرده که کاخ را آتش بزند نیست.طبق نوشته های همراهان اسکندر تائیس اصلا در ایرانشهر نبود.یعنی در آن موقع در آنجا نبود.زیرا اسکندر همه زن ها را جز مادر داریوش اول در بابل گذاشت که بتواند سریعتر به راه خود ادامه دهد و تائیس هم از کسانی بود که در بابل ماند.اگر واقعا اسکندر در آن شب یا شب بعد یا دو شب بعد برای انتقام گرفتن از هخامنشیان که اتن پایتخت یونان را اتش زدند در صدد ایجاد حریق در کاخ پرسپولیس بر می امد چرا هیچ یک از همراهان او ننوشته اند که این عمل برای گرفتن انتقام در قبال حریق آتن صورت گرفت؟آنها از که میترسیدند که این موضوع را در کتب خود ذکر نکردند؟یک قشون فاتح که وارد پایتخت کشوری میشود که ان کشور با وطن آن قشون فاتح خصومت دیرینه دارد اگر کاخی را برای انتقام آتش بزند یک امر عجیب نیست بلکه با توجه به مقتضیات آن دوره امری عادی میباشد.و اگر واقعا حریق عمدی بوده چرا بعد در صدد اطفای آن بر آمدند و آیا منطقی نبود که بگذارند حریق همه کاخ را بسوزاند.چون به مناسبت این که با حریق مبارزه کردند و آن را خاموش نمودند آتش همه کاخ را نسوزانید.من خود در کشور ایران با عده زیادی از ایرانی ها که اهل فضل و مطلع بودند در این خصوص صحبت کردم و همه گفتند که اسکندر عمدا کاخ را آتش زد.ولی من در تواریخ قدیم یونان اثری ندیدم که این حریق عمدی باشد.اصلا دیوانگی محض بود کاخی را که پر از سیم و زر و ارغوان و عطر باشد یک مرتبه آتش بزنند و در صورتی که لحن بیان همه مورخین یونانی و همراهان اسکندرحاکی است که کاخ هنگامی آتش گرفته که خزائن آن را تخلیه نکرده بودند.
وچرا اسکندر کاخ های چوبی(بابل) و (شوش) را که (آن دو شهر نیز پایتخت ایران بودند)آتش نزد(حال آنکه چوب زودتر میسوزد)و کاخ سنگی را طعمه حریق قرار داد؟خلاصه هیچ دلیل تاریخی اصیل به نظر من نرسید که ثابت کند اسکندر کاخ ایرانشهر را عمدا به آتش کشیده باشد.
واما چه شد که موضوع حریق عمدی کاخ به دست تائیس بر سر زبان ها افتاد.این خبر از کتابی به نام (بلوتارک)که راجع به شرح حال زندگی مردان نامدار جهان قدیم نوشته اقتباس شده است.بلوتارک فردی بود که در نوشتن تواریخ به نیروی تخیل خود بیش از اسناد تاریخی توجه داشت.وی در کتاب مذبور راجع به آن شب میگوید:((اسکندر در تالار خشایار شاه بساط بزم گسترده بود و دستور داد که هر یک از صاحب منصبان که در آن تالار حضور به هم میرساندند با معشوقه خود باشند.پس از اینکه سرها از باده ناب گرم شد آن وقت تائیس که زنی از اهل اتن و معشوقه بطلمیوس بود [بطلمیوس بعد از مرگ اسکندر پادشاه مصر شد] گفت امشب یکی از شب های سعادت بخش زندگی من است.برای اینکه خود را در کاخ سلاطین ایران و در تالار خشایار شاه میبینم ولی نیکبختی من وقتی تکمیل خواهد شد که مشعلی به دست گیرم و این تالار را به آتش بزنم.زیرا خشایار شاه در گذشته شهر آتن را به آتش کشیده بود.این حرف تائیس با هلهله مهمانان مواجه شد.ان گاه اسکندر کلاه خودی بر سر گذاشت و مشعلی بر دست گرفت و با تائیس به راه افتاد و بوسیله مشعل تالار را آتش زد و وقتی شعله های حریق در بیرون به نظر سربازان مقدونی رسید آنها هم با مشعل ها دویدند و حریق کاخ را تکمیل کردند.))
کخ تچر معروف به تالار آیینه ( مربوط به داریوش اول)
منبع مطلب : honi611.blogfa.com
مدیر محترم سایت honi611.blogfa.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.