کارگاه درس پژوهی صفحه ۶۱ فارسی ششم
کارگاه درس پژوهی صفحه ۶۱ فارسی ششم را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
جواب کارگاه درس پژوهی درس هشتم دریاقلی صفحه 61 فارسی ششم
جواب کارگاه درس پژوهی صفحه ۶۱ کتاب ادبیات فارسی پایه ششم جواب کارگاه درس پژوهی درس هشتم دریاقلی از سایت نکس لود دریافت کنید.
1) داستانی از شهدای حماسه ساز دفاع مقدس انتخاب کنید و در گروه بخوانید و درباره ی عناصر و ویژگی های آن گفت و گو کنید
2) داستانی در مورد عشق به میهن بیابید و در کلاس تعریف کنید
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم کاش بچه ها جواب رو بفرستن.
زهرا سادات حسینی منش : شهید حسن قادری یکی از کسانی بود که جان خود را در حفظ دین فدا کرد او در عملیات وایفجر 8 در حالیکه از پیش روی دشمن جلوگیری می کردمورد اصابت گلوله در ناحیه ی لگن شد و16 سال دردورنج فرا وانی کشید و سر انجام در سال 79 به خاطر همین در بیمارستان لاله ی تهران به سوی حق شتافت.
فاطمه صالحی : شهید حسین فهمیده در مقابل دشمن بود که زیر تانک قرار گرفت و شهادت او را در آغوش گرفت.
منبع مطلب : nexload.ir
مدیر محترم سایت nexload.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب سوالات و معنی درس هشتم دریا قلی فارسی ششم ابتدایی
درس هشتم فارسی ششم ابتدایی به صورت کامل از جمله متن و معنی درس و شعر دریا قلی فارسی کلاس ششم و همچنین جواب سوالات درک مطلب های صفحه ۶۰، بخوان و بیندیش تندگویان و درک و دریافت صفحه ۶۴ به همراه معنی کلمات و هم خانواده و متضاد واژه های درس هشتم دریاقلی فارسی ششم ابتدایی در این صفحه تقدیم شما خواهد شد.
متن درس دریا قلی فارسی ششم
در ابتدا متن درس دریا قلی نوشته ی محمدرضا ترکی که در صفحه های ۵۸، ۵۹ و ۶۰ درس هشتم فارسی ششم ابتدایی آمده است را میخوانیم:
در تاریخ، انسانهای بسیاری بوده اند که همهی توان و جان خود را برای رسیدن به هدف خویش فدا کرده اند و گاهی نجات مردمی یا آیندهی ملتی به هوشیاری و فداکاری و تصمیم بهنگام و جان فشانیِ به موقعیت نفر یا جمعی محدود، وابسته میشود. در همهی جوامع بشری، فداکاری چنین انسانهایی را ارج مینهند و تلاش میکنند خاطرهی آنها را در تاریخ و ادبیات و آثار هنری خود حفظ کنند.
در داستانهای کهن ایرانی، آرش، دلاور مردی بود که وقتی قرار شد کمانداری ایرانی، تیری رها کند و هرجا که تیر فرود آمد، مرز ایران باشد، دلیرانه بر قلّهی دماوند برآمد و تیری در چلّهی کمان نهاد و با پرتاب کردن آن، سرزمین ایران را از بیگانگان رهایی بخشید و جان خود را در این راه فدا کرد. خاطرهی این جان فشانی در راه پاسداری از میهن، هنوز در یادها زنده است. این سرزمین در هر روزگاری، پهلوانان و نامآوران بیشماری را در خود پرورانده است.
شهید دریا قلی سورانی یکی از دلاور مردان دوران دفاع مقدس بود که در نخستین ماههای جنگِ تحمیلی با فداکاری شگفتانگیز خود، مانع سقوط شهر آبادان شد. شغل دریاقلی، اوراق فروشی بود. او در آن هنگام به همراه فرزند خردسال خود در گورستانی از اتومبیلهای فرسوده در کوی ذوالفقاری در حاشیهی آبادان زندگی میکرد. در یک شب تاریک، ناگهان متوجه شد که سربازان دشمن بعثی به صورتی غافلگیرکننده از رودخانهی بهمنشیر گذشته اند و میخواهند شهر محاصره شدهی آبادان را به اشغال کامل خود در بیاورند. دریاقُلی، فوراً بی سر و صدا سوار بر دوچرخه شد و به راه افتاد.
دریا قُلی در آن شب پاییزی نهم آبان ماه ۱۳۵۹ با همهی توان و قدرت، رکاب میزد. انگار کسی در گوشش میگفت: دریاقُلی رکاب بزن، همه چیز به جوانمردی تو وابسته است. اگر کوتاهی کنی، همهی شهر و دیار نابود خواهد شد.
دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو چشم انتظارِ همّت تو، دین و میهن است
فردا اگر درنگ کنی، کوچههای شهر میدانِ جنگ تن به تن و تانک با تن است
از راه اگر بمانی و روشن شود هوا تکلیف شهر خاطرههای تو، روشن است
دریا قُلی! به وسعتِ دریاست نام تو تاریخ در تلفّظِ نامِ تو اَلکَن است
( معنی شعر دریا قلی رکاب بزن یا علی بگو را در بخش بعدی مشاهده خواهید کرد)
اما دریاقلی، همچو دریایی خروشان بود، با تمام وجود تلاش میکرد از میان گشتیهای دشمن و آتش خمپارهها بگذرد و زودتر از سربازان بعثی، خود را به شهر برساند.
او توانست، کوی ذوالفقاری تا شهر آبادان را در کوتاهترین زمان، رکاب بزند و خود را به سرعت به شهر برساند و با فریادهایش، مردم و مدافعان شهر را از نفوذ دشمن با خبر کند.
مردم و مدافعان آبادان، بیدرنگ به هر وسیلهای که ممکن بود در برابر دشمن به کار آید به مقابله با دشمن پرداختند و توانستند در نبردی نابرابر، که در تاریخ دفاع مقدس به نام عملیات کوی ذوالفقاری معروف است، نفوذ دشمن را به آبادان ناکام بگذارند و او را با تلفات بسیار و شکستی سخت به عقب برانند
دریاقلی در همین نبرد به شدّت زخمی شد و در راه انتقال به پشت جبهه به شهادت رسید. مزار این شهید دلاور در بهشت زهرا(س) در تهران قرار دارد.
بی شک اگر دریاقلی در آن شب سرنوشتساز، دچار ترس و تردید میشد و اگر تنها به نجات خود و خانوادهاش میاندیشید یا اگر اندکی کوتاهی میکرد و نمیتوانست به موقع خود را به شهر برساند، خدا میدانست چه اتفاقات ناگواری میافتاد!
💛❤💜
معنی شعر درس دریا قلی فارسی ششم
در این بخش معنی شعر ها و ابیات درس دریا قلی فارسی ششم که در بخش قبل متن کامل آن را خواندید، مشاهده میکنید:
معنی شعر صفحه ۵۹ درس هشتم دریا قلی فارسی ششم
ای دریا قلی رکاب بزن و یا علی بگو (از حضرت علی کمک بگیر و مصممتر بشو). دین اسلام و کشور ایران، منتظر ارادهی قوی تو میباشند.
اگر عجله نکنی و دیر برسی، فردا کوچههای شهر، میدان جنگِ تن به تن و تانک با انسان میشود.
اگر در مسیر توقف کنی تا هوا روشن شود، شهرِ خاطرههای تو ویران حواهد شد.
دریاقلی، اسم تو به بزرگیِ دریاست؛ اسم تو آنقدر بزرگ است که حتب تاریخ نیز هنگام به زبان آوردن اسمت، به لکنت میافتد.
دانلود معنی شعر دریاقلی فارسی ششم
برای دانلود فایل PDF معنی شعر دریا قلی رکاب بزن یا علی بگو … که در بخش قبلی نیز مشاهده کردید، با حجم 90 کیلوبایت بر روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود PDF
💛❤💜
جواب درک مطلب درس دریا قلی فارسی ششم
جواب سوالات درک مطلب های صفحه ۶۰ فارسی ششم درس هشتم
یعنی دین و میهن، منتظرِ ارادهی قوی و پولادین تو هستند و اگر مکث کنی، به اسلام و ایران آسیب وارد خواهد شد.
هم آرش و هم دریاقلی، جان خویش را برای دفاع از میهن در برابر دشمن فدا کردند.
زیرا دریا قلی ترس و تردید به خود راه نداد و تصمیم گرفت تا به جای خودش و خانوادهاش، میهنش را نجات بدهد.
من هم مانند دریاقلی سوار بر دوچرخه شده و فورا خودم را به شهر میرساندم تا با فریادهایم رزمندگان را از وجود دشمن باخبر سازم.
پیشنهادی: جواب سوالات درس هشتم نگارش ششم ابتدایی
دانش زبانی درس هشتم فارسی ششم دبستان
توجه به نشانههای نگارشی به خواندن بهتر و درک معنی و مفهوم متن، کمک میکند. منظور از نشانه های نگارشی به کاربردن علامتها و نشانه هایی است که خواندن و در نتیجه فهم مطالب را آسان میکند.
چند نمونه از نشانههای پر کاربرد عبارت است از:
کارگاه درس پژوهی درس هشتم فارسی ششم
1️⃣ داستانی از شهدای حماسه ساز دفاع مقدس انتخاب کنید و در گروه بخوانید و دربارهی عناصر و ویژگیهای آن گفت و گو کنید.
برای مشاهده ی جواب این سوال، اینجا کلیک کنید: داستانی از شهدای حماسه ساز دفاع مقدس انتخاب کنید
2️⃣ داستانی در مورد عشق به میهن بیابید و در کلاس تعریف کنید.
همچنین برای مشاهدهی جواب این سوال، بر روی این لینک کلیک کنید: داستانی در مورد عشق به میهن
💛ساینس هاب 💜
بخوان و بیندیش تندگویان فارسی ششم
جنگ در مناطقِ جنوبی و غربی میهن عزیز ما تازه آغاز شده بود. در یکی از جبههها، نیروهای دشمن در حدود چهل پنجاه نفر از هموطنان ما را به اسارت گرفته بودند. وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران نیز در میان این اسیران بود.
محمدجواد تندگویان در خرداد ماه سال 1329 در جنوب شهر تهران به دنیا آمد. محیط خانه، او را از همان دوران کودکی با اسلام و قرآن و درس محبت به خاندان پیامبر آشنا کرد. زینت خانه شان کتاب بود. پدرش کتابها را با صدای بلند میخواند و او آنچه را میشنید در حافظهی خود، نگه میداشت و برای دوستانش بازگو میکرد. تندگویان در دوران تحصیل، دانش آموزی جدی و ساعی بود و بیشترِ خرج تحصیل خود را از راه کار کردن تأمین میکرد. یکی از اقدامات مردمی برای رشد و گسترش فرهنگ اسلامی در آن سالها، تأسیس هیئت های جوانان در جنوب شهر بود. این هیئت ها با کمک افراد متدیّن شکل میگرفت. جواد با حضور در یکی از این هیئتها، که در محلهی خانی آباد تشکیل شده بود، تلاش های انقلابی خود را به طور جدی آغاز کرد. جهان پهلوان تختی هم در این جلسات، شرکت میکرد.
پس از پایان دورهی دبیرستان در امتحان ورودی چند دانشگاه قبول شد و از آن میان تحصیل در رشتهی مهندسی پالایش نفت در دانشکدهی نفت آبادان را انتخاب کرد.
در دانشکدهی نفت آبادان در کنار تحصیل علم، دانشجویان را با حقایق اسلام آشنا و به مبارزه با حکومت شاه تشویق میکرد. پس از پایان دانشکده، در دورهی سربازی، به جرم انتشار اعلامیهی رهبر محبوب خود، امام خمینی که در آن زمان در کشور عراق در تبعید به سر میبرد، دستگیر شد و به زندان افتاد. ساینس هاب، در دورهی زندان، همزمان با تحمل انواع شکنجه به دفاع از اسلام و گسترش مطالعات خویش ادامه داد. هم زمان با نخستین سالهای آزادی وی از زندان، قیامهای مردمی برای شکل گیری انقلاب اسلامی آغاز شد. مهندس تندگویان، که تحقق همهی امیدها و آرزوهای خود را در پیروزی انقلاب اسلامی میدید، همراه با ملت به پا خاستهی ایران به صحنهی مبارزه، قدم گذاشت. شهید تندگویان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدیر شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب شد و پس از چندی به عنوان وزیر نفت در دولت جمهوری اسلامی ایران انتخاب گردید. در شهریور ماه همان سال (1359)، نیروهای عراقی به کشور ما حمله کردند و جنگ آغاز شد. پالایشگاهِ آبادان و لوله های انتقالِ نفت به شدت آسیب دید. تندگویان مرتباً در کنار کارگران و مهندسان و در نزدیکی صحنه های پرخطر جنگ، حضور می یافت. در یکی از همین بازدیدها بود که در تاریخ 9/8/1359 همراه معاونان خویش به اسارت نیروهای دشمن درآمد. همین که متوجه شدند او وزیر نفت است، وی را به بغداد بردند.
تندگویان در زندانهای بغداد نیز از یاد خدا و تلاوت قرآن غافل نبود؛ زیر شکنجه های بیرحمانهی دژخیمان حکومت صدام، مانند کوهی استوار ایستادگی و مقاومت کرد.
جنگ تحمیلی پس از هشت سال، با فداکاری و دفاع دلیرانهی مردم ایران پایان یافت و مبادلهی اسیران آغاز شد. اسیران جنگی که در زندان های صدام گرفتار بودند، به میهن بازگشتند و مردم قدرشناس ایران به گرمی از آنان استقبال کردند. این رزمندگان فداکار را به پاس ایثار و استقامتشان آزادگان نامیدند؛ اما از تندگویان دلاور، خبری نشد.
دولت جمهوری اسلامی ایران برای آزادی مهندس تندگویان، تلاش فراوان کرد و به همهی مدعیان دروغین حقوق بشر، شکایت نوشت اما تلاشها بینتیجه ماند. سرانجام، معلوم شد که این مهندس شجاع، که همهی وجودش از ایمان به خدا و عشق به اسلام و انقلاب سرشار بود، زیر شکنجهی ظالمانهی نیروهای دشمن، غریبانه به شهادت رسیده است؛ اما تاریخ شهادت او را کسی نمیداند. آنان که میدانند، خاموش ماندهاند. عاقبت، یوسف گم گشته پیدا شد و پیکر پاک او را در آذر ماه سال 1370 پیچیده در پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران به وطن بازگرداندند.
زندگینامهی شهید تندگویان با کمی کاهش
💛💜
معنی دلا دیدی آن عاشقان را
معنی شعر بخوان و بیندیش تندگویان فارسی ششم
ای دل، آیا آن عاشقان را دیدی؟
در آواز آنها، به اندازه ی یک جهان، آزادی و رهایی وجود داشت
و حتی هنگامی که اسیر بودند
زندان هم از برانیگخته شدنِ آرزویِ پرواز آنها خجالت زده بود.
💛💜
درک و دریافت بخوان و بیندیش تندگویان فارسی ششم
جواب درک و دریافت صفحه ۶۴ درس تندگویان فارسی ششم
زیرا آنها رزمندگانی بوده اند که از بند اسارت، آزاد شدند.
متن تندگویان بخوان و بیندیش به داستان قرآنیِ یوسف پیامبر اشاره دارد. یوسف پبامبر سالهای طولانی از خانهی پدرش دور مانده بود و نهایتاً به زادگاهش برگشت و پدرش را دید. مثل داستان شهید تندگویان که او هم سالها در بند رژیم بعثی عراق اسیر بود و نهایتاً پس از شهادت، پیکر پاکش به ایران بازگشت و در خاک وطن دفن شد.
در بخش بعدی معنی کلمات و هم خانواده و متضاد واژه های درس هشتم فارسی ششم ابتدایی را مشاهده خواهید کرد.
معنی کلمات درس هشتم فارسی ششم
معنی کلمات دریا قلی فارسی ششم
کسی که زبانش به هنگام صحبت گیر میکند (لکنت زبان)
مکانی که در آن، پارههای اتومبیل یا وسایل دیگر فروخته میشود.
نیروهای ارتش عراق در زمان صدام
فوری و بدون توقف
فدا کردن جان
مسخره کردن
جمع مدافع، دفاع کنندگان
❤❤
معنی کلمات درس تندگویان فارسی ششم
جمع اقدام، کارها
جمع اسیر
فراهمکردن
درست شدن، به حقیقت پیوستن
دشمنان
سعیکننده، کوشا
خجالتزده
دیندار
❤❤
هم خانواده درس 8 فارسی ششم
❤❤
متضاد درس هشتم دریا قلی فارسی ششم
مدافعان ≠ مهاجمان
شرمگین ≠ سربلند
بسیاری≠ اندکی
نجات ≠ گمراهی
هوشیاری≠ غفلت
فداکاری ≠ خودخواهی
بیگانگان≠ دوستان
زنده ≠ مرده
جنگ ≠ صلح
خردسال ≠ پیر
وابسته ≠ مستقل
امیدوارم از جواب سوالات درس هشتم فارسی ششم ابتدایی (و معنی، هم خانواده و متضاد کلمات درس 8 دریاقلی فارسی ششم دبستان) استفاده کرده باشید. برای دسترسی به سایر دروس از برچسب های زیر استفاده کنید و باز هم به ساینس هاب سر بزنید.
منبع مطلب : sci-hub.ir
مدیر محترم سایت sci-hub.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
فاطمه : سلام. لطفا جواب سوال 2کارگاه درس پژوهی رو بزارید. ممنون
یلدا : میهن ما جایی برای کیانی که ایران را دوست داشته باشند در جهان ما ها یعنی همه کشورشان را دوست دارند که کسانی از میهن خودشان نگاهبانی می کنند مثل ما ها که نمی زاریم که خاک میهن بدست دشمنان برسه
هاها : خیلی بد
خخخخخخ : خیلی بد😞😞😞
ناشناس : چه حوصله ای داری
ناشناس : بد بود😢😢😢
هاها : خیلی بد
ییلدیز : ییلدیز: در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی را در دبستان «دهخدا» و دوره متوسطه را در دبیرستان «نظام وفا» ی قزوین گذراند. در سال ۱۳۴۸، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از گذراندن دوره آموزشی مقدماتی خلبانی، جهت تکمیل دوره، به کشور آمریکا اعزام گردید. در این مدت دوره آموزشی خلبانی هواپیمای شکاری را با موفقیت به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۵۱، بادرجه ستوان دومی در پایگاه هوایی دزفول مشغول به خدمت شد. همزمان با ورود هواپیماهای پیشرفته «f-14 » به نیروی هوایی- شهید بابایی در دهم آبان ماه ۱۳۵۵، برای پرواز با این هواپیما انتخاب شد و به پایگاه هوایی اصفهان انتقال یافت. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی وی گذشته از انجام وظایف روزانه، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه هوایی اصفهان به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت. شهید بابایی در هفتم مرداد ماه ۱۳۶۰ از درجه سروانی به سرهنگ دومی ارتقا پیدا کرد و به فرماندهی پایگاه هشتم اصفهان برگزیده شد.
ناشناس : کونی
جواب کار گاه درس پژوهش
خیلی بد وچرت
داستانی از شهدای حماسه ساز دفاع مقدس انتخاب کنید
نه
خیلی بد
بد بود😢😢😢
بدرد عمتون میخوره من کارگاه درس پژوهی رو میخاستم
سلام جواب صفحه ی ۶۱ فارسی ششم کامل
داستان درموردعشق به میهن
داستانی درموردعشق به میهن
داستانی ازشهدای حماسه سازدفاع مقدس همراه باعناصروویژگی های ان
من واقعا نمیدونم اگه میدونستم و وقت داشتم حتما میگفتم
شرمنده
ooooooooooo
شهید فهمیده
ب
خیلی بد😞😞😞
کونی
خیلی بد هست چون وقت ادم رو هم میگیره و نت هم میکشه🤬🤬🤬
جواب سوالات درک مطلب صفحه 60 درس هشتم فارسی ششم دبستان
۱) منظور از مصراع «چشم انتظار همّت تو، دین و میهن است» چیست؟
پاسخ: یعنی دین و میهن منتظر ارادهی قوی و پولادین تو هستند و اگر مکث کنی، به اسلام و ایران آسیب وارد خواهد شد.
🔴لمینت متحرک دندان 🔴فقط129تومان ارسال به کل کشور+پرداخت در محل+ضمانت
🔴لمینت متحرک دندان 🔴فقط129تومان ارسال به کل کشور+پرداخت در محل+ضمانت
خرید
yektanet-logo-sign
تبلیغ
۲) به نظر شما میان کار آرش با دریاقلی چه شباهتی هست؟
پاسخ: هم آرش و هم دریاقلی، جان خویش را برای دفاع از میهن در برابر دشمن فدا کردند.
۳) چرا دریاقلی توانست چنان کار بزرگی انجام دهد؟
پاسخ: زیرا دریاقلی ترس و تردید به خود راه نداد و تصمیم گرفت تا به جای خودش و خوانواده اش، میهنش را نجات بدهد.
۴) اگر به جای دریاقلی بودید، چگونه رزمندگان را از وجود دشمن آگاه می کردید؟
پاسخ: من هم مانند دریاقلی سوار بر دوچرخه و فورا خودم را به شهر می رساندم تا با فریادهایم رزمندگان را از وجود دشمن باخبر سازم.
پاسخ کارگاه درس پژوهی صفحه 61 درس هشتم فارسی ششم ابتدایی
۱) داستانی از شهدای حماسه ساز دفاع مقدس انتخاب کنید و در گروه بخوانید و دربارهی عناصر و ویژگی های آن گفت و گو کنید.
پاسخ: داستانی کوتاه در مورد شهید قدیر حیدری از زبانش مادرش، گوهر رضایی.
گفتم: چی شده خیلی سر حالی؟ گفت: قرار است من شهید بشوم، جایش را هم به من نشان دادند!. به گزارش ایسنا، جمهوری اسلامی نوشت: قدیر دوازده سالش بود، اما همیشه گریه میکرد که من میخواهم بروم جبهه، رضایت بدهید. من میگفتم: تو هنوز سنت کم است، هر وقت که بزرگ شدی میروی.
می گفت: اگر رضایت ندهید از شهر دیگری میروم جبهه. آن سالها گذشت. هفده سالش بود و چند باری هم به جبهه رفته بود و آخرین باری که به مرخصی آمد، شب یلدا بود. همه دور هم جمع شده بودیم. صبح فردا هم قرار بود برود.
آن شب تا دیروقت بیدار بودیم، هنوز خواب به چشمانش نرفته بود که با اضطراب از رختخواب بیدار شد و رفت وضو گرفت. چهرهاش خیلی خندان بود، گفتم:”چی شده خیلی سرحالی؟” گفت:”قرار است من شهید بشوم، جایش را هم به من نشان دادند!” نماز شب که خواند من هم همراه او بیدار بودم اما کم کم از هوش رفتم و چیزی نفهمیدم.
صبح که بیدار شدم آماده رفتن بود. از زیر قرآن ردش کردم و در جلوی در، پشت سرش آب ریختم؛ بیصبر شده بودم و به دنبالش به سپاه رفتم. سوار ماشین شده بود، همین که مرا دید از ماشین پیاده شد و گفت: چرا آمدی؟”
🔴لمینت متحرک دندان 🔴فقط129تومان ارسال به کل کشور+پرداخت در محل+ضمانت
🔴لمینت متحرک دندان 🔴فقط129تومان ارسال به کل کشور+پرداخت در محل+ضمانت
خرید
yektanet-logo-sign
تبلیغ
زبانم بند آمده بود و فقط تماشایش میکردم. انگار وقت دیگری برای این کار نبود! گفت: حالا که آمده ای، بیا با همین ماشین میرسانمت.” ته دلم هم همین را میخواست، اما انگار هنوز باشد را نگفته بودم که داشتم از اتوبوس پیاده میشدم.
گفتم: پسرم ان شاءالله به سلامت برگردی. گفت: مادر دعا کن که من به آرزویم که شهادت است برسم. این را که گفت، توی دلم آشوب به پا شد؛ آشوبی که دقیقا تا روز اول عید همراهم بود و درست روز اول عید بود که عیدیام را از خدا گرفتم. وقتی خبر شهادتش را آوردند دیگر آشوبی در کار نبود!
شهید قدیر حیدری در 5 فروردین 1348 در روستای ناصر آباد در استان قزوین به دنیا آمد و در 24 اسفند 1363 در جزیره مجنون به شهادت رسید.
۲) داستانی در مورد عشق به میهن بیابید و در کلاس تعریف کنید
درمورد عشق به میهن بیابید
کارگاه درس پژوهی سوال دو داستانی در مورد عشق به میهن بیابیدو در کلاس تعریف کنید با جواب
ییلدیز: در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی را در دبستان «دهخدا» و دوره متوسطه را در دبیرستان «نظام وفا» ی قزوین گذراند. در سال ۱۳۴۸، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد.
پس از گذراندن دوره آموزشی مقدماتی خلبانی، جهت تکمیل دوره، به کشور آمریکا اعزام گردید. در این مدت دوره آموزشی خلبانی هواپیمای شکاری را با موفقیت به پایان رساند
و پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۵۱، بادرجه ستوان دومی در پایگاه هوایی دزفول مشغول به خدمت شد.
همزمان با ورود هواپیماهای پیشرفته «f-14 » به نیروی هوایی- شهید بابایی در دهم آبان ماه ۱۳۵۵، برای پرواز با این هواپیما انتخاب شد و به پایگاه هوایی اصفهان انتقال یافت.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی وی گذشته از انجام وظایف روزانه، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه هوایی اصفهان به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت.
شهید بابایی در هفتم مرداد ماه ۱۳۶۰ از درجه سروانی به سرهنگ دومی ارتقا پیدا کرد و به فرماندهی پایگاه هشتم اصفهان برگزیده شد.
میهن ما جایی برای کیانی که ایران را دوست داشته باشند در جهان ما ها یعنی همه کشورشان را دوست دارند که کسانی از میهن خودشان نگاهبانی می کنند مثل ما ها که نمی زاریم که خاک میهن بدست دشمنان برسه
سلام.
لطفا جواب سوال 2کارگاه درس پژوهی رو بزارید.
ممنون
خیلی بد
خیلی بد
کار گاه درس پژوهی رو میگم
میدونم
کاش میدونستم تا یه چیزی می گفتم
چی عمه