کتاب جامع التواریخ از کیست فارسی هشتم
کتاب جامع التواریخ از کیست فارسی هشتم را از سایت اسک 98 دریافت کنید.
جامع التواریخ(مرتبط با حکایت همدلی واتحاد فارسی هشتم)
جامع التواریخ. یا "تاریخ رشیدی" کتابی مشهور در تاریخ مغول به فارسی؛ تألیف خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی (645ـ 718). رشیدالدین این کتاب را به درخواست غازان خان نوشت و چون غازان خان درگذشت آن را به اولجایتو تقدیم کرد. به فرمان اولجایتو این کتاب به نام غازان خان، "مبارک غازانی" نامیده شد اما بخشهایی دیگر شامل تاریخ دوران پادشاهی اولجایتو، تاریخ ادوار و اقوام جهان، صورالاقالیم و مسالک الممالک در دو جلد تألیف و به بخش پیشین افزوده شد. این سه جلد مجموعا "جامع التواریخ" را تشکیل میدهند.
کتاب "مبارک غازانی" تاریخ قبیلههای ترک و مغول و نیاکان چنگیزخان مغول است. این بخش زندگانی وی را از کودکی تا جهانگیری و فرمانروایی در بر دارد که آمیختهای است از اسطوره و تاریخ. همچنین شامل تاریخ فرمانروایی فرزندان چنگیزخان در آسیای میانه، دشت قپچاق و چین و نیز ایلخانان مغول در ایران از هولاکو تا غازان خان است. مؤلف در جای جای کتاب اطلاعات فشردهای از تاریخ معاصر خود را هم ذکر کرده که از ویژگیهای این اثر به شمار میآید.
جلد دوم و سوم کتاب شامل این مباحث است : تاریخ اولجایتو تا هنگام نگارش کتاب، تاریخ پیامبران از حضرت آدم تا حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، تاریخ ایران تا پایان دوره ساسانیان، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام و خلفا تاریخ خاندانهای فرمانروای ایران پس از اسلام تا زمان لشکرکشی مغولان و تاریخ قومها و ملتهای گوناگون از جمله اغوزان، چینیان، هندیان و فرنگان که در بر گیرنده پاپها و قیصران است. جلد سوم شامل "صورالاقالیم" و "مسالک الممالک" نیز هست. بخشی از جلد دوم این کتاب (یعنی تاریخ اولجایتو) و جلد سوم آن به جای نمانده و گویا در گذر زمان نابود شده است.
"جامع التواریخ" یکی از آثار ارزشمند و کهن تاریخی است که درباره تاریخ اسطورهها، باورها و فرهنگهای قبایل ترک و مغول نوشته شده است. پیش از رشیدالدین فضل الله، ملتها تاریخ خویش را در چارچوب نگرشهای دینی و فرهنگی ویژه هر دوره نوشتهاند اما "جامع التواریخ" برای نخستین بار در جهان، تاریخ و فرهنگ دولتهای بزرگ آسیا و اروپا را با بی طرفی ذکر کرده است.
بخشهای مهمی از جلد دوم جامع التواریخ مانند: تاریخ اغوزان، تاریخ چین، تاریخ هند و بودا، تاریخ فرنگ، پاپان اسماعیلیان و نزاریان از نظر تاریخنگاری در جهان اسلام، بدیع و بی نظیر است و به دور از هر گونه تعصبی بر اساس نوشتهها و روایتها و نظریات آن اقوام نوشته شده است. رشیدالدین نخستین مؤلفی است که در تألیف تاریخ چین از منابع اصلی و معتبر چینی استفاده کرده است. علاوه بر این وی با دانشمندان چینی همکاری داشته و ضمن مباحث تاریخی به چینشناسی هم پرداخته است. این بخش از تاریخ "جامع التواریخ" نخستین اثر مستقل و گسترده در تاریخنگاری ایران و اسلام است که درباره تاریخ چین تألیف شده است. از سوی دیگر در بخش تاریخ هند هم زندگی بودا به تفصیل بیان شده که در جهان اسلام و در زبان فارسی تا عصر انتشار کتاب سابقه نداشته است.
با اینکه مؤلف خود از کارگزاران ایلخانان مغول بوده و ناچار در اثر خود از آنان با احترام یاد کرده است، ولی گزارش کشتارها، ویرانگریها و غارتهای آنان را به تفصیل بیان و تأسف خود را از این وقایع ابراز کرده و نظر خود را درباره کشتن کارگزاران ایرانی همچون خواجه "شمسالدین جوینی" و خواجه "بهاءالدین جوینی" و حتی برخی امیران مغول مثل امیر "نوروز" آورده است. همچنین دسیسهها، بهانهجوییها و زمینهسازیها برای نابود ساختن آن کارگزاران را افشا ساخته است. وی همچنین وضع مردم مشکلات زندگی آنان، طرز معیشت اوضاع مذهبی و طرز سلوک عمال دولت با کارگزاران را در اثر خود منعکس کرده است.
خواجه رشید همدانی در تألیف بخشهای گوناگون این اثر از منابع متعددی استفاده کرده که از آن جمله است: «در بخش تاریخ اسلام از "الکامل" ابن اثیر؛ در بخش تاریخ اساطیری ایران از تلفیق "تاریخ طبری" و "الکامل" و همچنین بخشهایی از "فارسنامه" ابن بلخی و "مروج الذهب" مسعودی و تعدادی از کتب تفسیر و قصص قرآن؛ در تاریخ دوره غزنویان کم و بیش از تاریخ "یمینی عتبی"؛ در تاریخ سلجوقیان از "سلجوقنامه" ظهیرالدین نیشابوری و "راحةالصدور" راوندی؛ در تاریخ خوارزمشاهیان از "تاریخ جهانگشای جوینی"؛ در حوادث راجع به حمله چنگیزخان به ایران و فرمانروایی خاندان او تا روزگار منکوقاآن و آمدن هولاکو به ایران، از "تاریخ جهانگشای جوینی" و "فتحنامه" منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی؛ درباره تاریخ مغول و نیاکان چنگیز تا غازان خان از "آلتان دفتر" (کتاب زرین) که به گفته رشیدالدین تاریخی نامدوّن و نامرتب با اوراق پراکنده و به عبارت و خط مغولی بوده که در خزانه شاهان نگهداری میشده است. "آلتان دفتر" منبع کتاب "تاریخ سری" مغولان نیز بوده، از این رو بین برخی اطلاعات تاریخ سری مغولان و "جامعالتواریخ" شباهت بسیاری وجود دارد و گاه چندین جمله در هر دو کتاب عینا تکرار شده است. به همین دلیل برخی، قسمتی از نوشتههای جامع التواریخ را بر گرفته از این کتاب میدانند در حالی که جامع التواریخ گستردهتر و کاملتر از تاریخ سری مغولان است و دلیل مشابهت این دو کتاب صرفا اشتراک منبع آنهاست. مضامین کتابی به زبان مغولی به نام "آلتان توپجی" و یک متن کهن چینی به نام "توصیف جنگهای جنگجوی مقدس چنگیزخان" نیز با مطالب "جامع التواریخ" شباهت بسیار دارند.
مؤلف "جامع التواریخ" از تقریرات شفاهی "پولاد چینگسانگ" (بلدچتگ ـ هسیانگ) ــ از امیرزادگان مغول که به سفارت نزد غازان خان آمده و بیش از سایر درباریان غازان خان بر انساب مغول آگاهی داشت، استفاده کرده است. همچنین از اطلاعات و روایتهای شفاهی خود غازان خان و دیگر امیران دربار و عالمان و تاریخدانان و حکیمان اویغوری، چینی، ختایی، هندی، قپچاقی و سایر اقوام مقیم دربار نیز بهره برده است. مثلا برای نوشتن تاریخ چین از دو دانشمند چینی به نامهای لیتاچی و یکسون که در تبریز (پایتخت ایلخانان) مقیم بودند کمک گرفته و احتمالا این بخش از جامع التواریخ را آنان از تاریخ چینی به فارسی ترجمه کردهاند. همچنین در نوشتن تاریخ هند علاوه بر کتاب "تحقیق ماللهند" ابوریحان بیرونی و "طبقات ناصری" منهاج سراج کملاشری (راهب بودایی کشمیری) مطالبی را برای او از متون هندی به فارسی ترجمه کرده است. همین بهرهگیری رشیدالدین از عالمان و تاریخدانان اقوام گوناگون، سبب شده که برخی جامع التواریخ را منسوب به او بدانند.
کتابهای تاریخی معاصر "جامع التواریخ" همچون: "تاریخ گزیده" حمدالله مستوفی، "تاریخ بناکتی"، "تاریخهای منظوم" شمسالدین کاشانی و احمد تبریزی و نیز کتابهای تاریخی دورههای بعد مانند "تاریخ حافظ ابرو"، "تاریخ کبیر جعفری"، "تاریخ روضةالصفا" ی میرخواند و "تاریخ حبیب السیر" خواندمیر شرح رویدادهای دوره مغول و ایلخانان را از جامع التواریخ گرفتهاند.
سبک نگارش جامع التواریخ بر خلاف "تاریخ جهانگشای جوینی" و "تاریخ وصاف"بسیار ساده و روان است و نوشتههای مغولی آن به زبان فارسی محاورهای روزگار مؤلف ترجمه شده است. بناکتی نیز در "تاریخ بناکتی" از سبک نگارش "جامع التواریخ" پیروی کرده است.
برخی بر این عقیدهاند که "جامع التواریخ" نخست به زبان مغولی نوشته و بعد به فارسی بر گردانده شده است ولی قرائن موجود، خلاف آن را ثابت میکند. از جمله اینکه: بیشتر واژگان و نامهای مغولی به صورت ترکی در آن ضبط شدهاند، شمار واژگان ترکی "جامعالتواریخ" نیز از واژگان مغولی آن بیشتر است. این تصور که واژگان ترکی از زبان مغولی به "جامع التواریخ" راه یافتهاند درست نیست زیرا بیشتر آنها به زبان مغولی وارد نشدهاند، مانند اورو غلامیشی و آغروق.
این کتاب در روزگار مؤلف به عربی و ترکی و مغولی ترجمه شد اما فقط بخشهایی از ترجمه عربی جلد دوم آن به جای مانده است. بخشهایی از "جامع التواریخ" تا کنون به زبانهای ترکی شرقی، ترکی عثمانی، عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی و روسی ترجمه و بخش عمده آنها منتشر شده است. بخشی از جامع التواریخ نخستین بار در 1836 در پاریس چاپ شد. "اتین مارک کاترمر" بخشی از "جامع التواریخ" را با ترجمه فرانسه آن در 1844 و کل کتاب را 1847 در پاریس چاپ و منتشر کرد. "سید جلالالدین طهرانی" از روی چاپ کاترمر، جامع التواریخ را در 1313ش در تهران چاپ کرد. "ایلیا نیکالایویچ برزین" شرقشناس روس در 1858 بخش قومهای ترک و مغول از آغاز تا مرگ چنگیزخان را با حذف تاریخ معاصر مؤلف همراه با ترجمه روسی آن در پترزبورگ انتشار داد. در 1911 بلوشه بخش "فرزندان چنگیزخان" را از "اوگتای قاآن" تا "اولجایتو در لیدن" منتشر کرد و بهمن کریمی در 1313 ش از روی همین چاپ این کتاب را در تهران انتشار داد. "امیرحسین جهانبگلو" تاریخ دورة غازان را به نام "تاریخ اجتماعی مغول" از روی چاپ کارل یان در 1336 ش در اصفهان منتشر کرد. احمد آتش در 1957 بخش غزنویان و در 1960 بخش سلجوقیان را در آنکارا منتشر کرد که بخش نخست آن را محمد دبیر سیاقی در ایران در 1338 ش تجدید چاپ نموده است.
محمد روشن . دانشنامه جهان اسلام /منبع:کتاب نیوز
منبع مطلب : www.boostan-adab.blogfa.com
مدیر محترم سایت www.boostan-adab.blogfa.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جامعالتواریخ
جامعالتواریخ یا تاریخ رشیدی، تاریخ غازانی، از آثار ارزشمند و کهن تاریخی به زبان فارسی دربارهٔ تاریخ، اسطورهها، باورها و فرهنگ قبایل ترک و مغول و همچنین تاریخ پیامبران از آدم تا محمد پیامبر اسلام، تاریخ ایران تا پایان دوره ساسانیان و سایر اقوام است که توسط رشیدالدین فضلالله همدانی سیاستمدار و تاریخنگار ایرانی در اواخر سده هفتم خورشیدی/اوایل سده ۸ قمری و سده ۱۴ م. نگاشته شدهاست.[۱]
تاریخچه[ویرایش]
رشیدالدین این کتاب را به درخواست غازان خان نوشت و چون غازان خان درگذشت، آن را به اولجایتو تقدیم کرد. به فرمان اولجایتو این کتاب به نام غازان خان، مبارک غازانی نامیده شد، ولی بخشهایی دیگر شامل تاریخ دوران پادشاهی اولجایتو، تاریخ ادوار و اقوام جهان، صورالاقالیم و مسالک الممالک در دو جلد نوشته و به بخش پیشین افزوده شدند که این سه جلد روی هم رفته جامعالتواریخ را تشکیل میدهند.[۱]
کار نوشتن این کتاب در هنگام زندگی غازان خان در ۷۰۰ ق. (۶۸۰ خ. /۱۳۰۰ م.) آغاز شد و در زمان فرمانروایی الجایتوخان در ۷۱۰ ق. (۶۸۹ خورشیدی) پایان یافت.[۲]
احتمالاً غازان خان میدانستهاست که مغولان با وجود برتری و تفوقی که بر ایرانیان دارند ناچار در عنصر ایرانی محو خواهند شد و فرهنگ و تمدن ایران آنها را در کام خود خواهد کشید؛ بنابراین خواست که برای بازماندگان مغول یادگاری از تاریخ و اعمالشان به زبان فارسی برجای گذارد و بهترین فرد ممکن برای این کار یعنی رشیدالدین فضلاللّه همدانی را انتخاب کرد.[نیازمند منبع]
ترجمه به زبانهای دیگر[ویرایش]
این کتاب در روزگار رشیدالدین فضلالله به عربی و ترکی و مغولی ترجمه شد اما فقط بخشهایی از ترجمه عربی جلد دوم آن به جای ماندهاست. بخشهایی از جامع التواریخ تا کنون به زبانهای ترکی شرقی، ترکی عثمانی، عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی و روسی ترجمه و بخش عمده آنها منتشر شدهاست. بخشی از این کتاب نیز نخستین بار در ۱۸۳۶م در پاریس چاپ شد.[۳]
درونمایه[ویرایش]
این کتاب به سه جلد بخش میگردد:
بخش نخست یا جلد اول، چکیدهای از تاریخ تیرههای مغول و ترک و تاریخ فرمانروایی چنگیزخان و جانشینان او و تاریخ اولوسهایی است که از امپراتوری مغول پراکنده شده بودند. همچنین به تاریخ خانان مغول در ایران تا مرگ غازانخان پرداختهاست.[۲]
جلد دوم و سوم کتاب شامل تاریخ اولجایتو تا هنگام نگارش کتاب، تاریخ پیامبران از آدم تا محمد پیامبر اسلام، تاریخ ایران تا پایان دوره ساسانیان، تاریخ زندگانی محمد و خلفا، تاریخ خاندانهای فرمانروای ایران پس از اسلام تا زمان لشکرکشی مغولان و تاریخ قومها و ملتهای گوناگون از جمله اغوزان، چینیان، هندیان و فرنگان که در بر گیرنده پاپها و قیصران است.[۱][۳]
جلد سوم شامل «صورالاقالیم» و «مسالک الممالک» نیز هست. بخشی از جلد دوم این کتاب (یعنی تاریخ اولجایتو) و جلد سوم آن اکنون در دسترس نیست و گویا در گذر زمان نابود شدهاست.[۳]
با اینکه نگارنده خود از کارگزاران ایلخانان مغول بوده و ناچار در اثر خود از آنان با احترام یاد کردهاست، گزارش کشتارها، ویرانگریها و غارتهای آنان را نیز به تفصیل بیان کرده و تأسف خود را از این وقایع ابراز نمودهاست و نیز نظر خود را دربارهٔ کشتن کارگزاران ایرانی همچون خواجه شمسالدین جوینی و خواجه بهاءالدین جوینی و حتی برخی امیران مغول مثل امیر نوروز آوردهاست.[۱]
نحوهٔ تألیف[ویرایش]
رشیدالدین فضلاللّه همدانی چنان مشغول امور دیوانی و کشوری بودهاست که فقط اوقات خاصی از روز را به نوشتن کتاب تخصیص میدادهاست. دولتشاه سمرقندی صاحب کتاب تذکرةالشعرا در این باره نوشتهاست: «وقت کتابت این تاریخ از دم صبح بعد از ادای فریضه و بعضی اوراد تا طلوع آفتاب بوده. چون در اوقات دیگر، فراغت به واسطهٔ امور ملکی و اشتغال دیوانی میسر نبود.»
برخی از مورخین و شرق شناسان از قبیل ادگار بلوشه در نقش رشیدالدین فضلاللّه همدانی به عنوان نویسنده ی کتاب جامع التواریخ شک کرده اند و با استناد به برخی داده های تاریخی نویسنده ی کتاب را مورخی به نام عبدالله کاشانی می دانند که در ازای دریافت مزد به تحقیق و نگارش کتاب مذکور پرداخته است.[۴][۵]
تصحیح[ویرایش]
تصحیح این کتاب در سال ۱۳۷۳ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کتاب برگزیده معرفی شد.[۶]
اهمیت کتاب[ویرایش]
غازان خان تمام اسناد و نوشتههای قدیمی و دولتی را در اختیار رشیدالدین فضلاللّه همدانی گذاشت و دانشمندان و ریشسفیدانی که از تاریخ و فرهنگ ترک و مغول آگاه بودند را همراه او کرد تا کار به بهترین وجه پیش برود. چنین امکاناتی و وجود چنین دانشمند و نویسندهای توانا دست به دست هم دادند تا یکی از شاهکارهای تاریخی جهان به رشتهٔ نگارش درآید. چیزی که تا آن زمان بیسابقه و بینظیر بودهاست و هنوز هم این کتاب مهمترین منبع برای تاریخ اقوام و حکومتهای ترک و مغول است.
در حقیقت جامعالتواریخ نخستین دورهٔ کامل تاریخ و جغرافیای آسیا است که با استفاده از وسایل و منابعی ترتیب داده شدهاست که تا آن زمان در اختیار هیچکس قرار نگرفته بود. جامعالتواریخ از لحاظ دقت و صحت و اصول تاریخنویسی بسیار ارزشمند است. علاوه بر اینکه این کتاب دامنهٔ وسیعی از مطالب را به نثری عالمانه بیان نمودهاست. همچنین از نظر دسترسی مؤلف به منابع شفاهی بسیار نیز درخور توجه است و اگر رشیدالدین فضلاللّه همدانی آن نوشتههای پراکنده و در معرض نابودی و همچنین سخنان و افسانههای شفاهی مغولان و ترکان را به قلم نیاورده بود امروزه از هیچکدام از آنها خبری در دسترس نبود و به حیطهٔ فراموشی سپرده شده بودند.
نثر کتاب[ویرایش]
این کتاب به نثری ساده و روشن نوشته شدهاست ولی درعین حال حدود ۲۰ هزار واژهٔ ترکی و مغولی در خود دارد. تعداد کلمههای عربی نیز در حد معمول زمان خود بودهاست.
نمونهای از کتاب[ویرایش]
... چنگیز خان از شهر بخارا بیرون آمد و عموم مردم شهر را حاضر گردانید و بر منبر مصلی عیدگاه رفت و بعد تقریر خلاف و غدر سلطان محمد خوارزمشاه به شرحی تمام گفت؛ و گفت ای قوم بدانید که شما گناهان بزرگ کردهاید و بزرگان شما به گناه مقدمند. از من میپرسید که این سخن به چه دلیل میگویم؛ به سبب آنکه من عذاب خدایم. اگر از شما گناهان بزرگ نیامدی، خدای بزرگ چون من عذابی بر شما نفرستادی…[۷]
ثبت جهانی در یونسکو[ویرایش]
بروجردی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانهٔ ملی ایران و رئیس کمیتۀ ملی حافظۀ جهانی در گفتگو با مهر اعلام کرد که این کتاب که در کاخ موزهٔ گلستان نگهداری میشود به عنوان میراث جهانی در یونسکو ثبت شد.[۸]
منابع[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
رشیدالدین فضلالله همدانی
رشیدالدین فضلالله (زاده در حدود سال ۶۴۸ قمری/۶۲۹ خورشیدی در همدان- درگذشتهٔ ۲۸ دی ۶۹۶ خورشیدی/ذیالقعده ۷۱۸ قمری) رجل سیاسی، تاریخنگار و پزشک ایرانی آخر سدهٔ هفتم خورشیدی بود[۱] که کتاب جامع التواریخ را به دستور غازان خان به رشته تحریر درآورد و در دوران وزارت خود بناهای فراوانی همچون ربع رشیدی ساخت.
موریس روزامبی، تاریخنگار، او را برجستهترین چهرهٔ ایران در دورهٔ مغول برمیشمارد.[۲]
زندگینامه[ویرایش]
رشیدالدین فضلالله الوزیر ابن عمادالدوله ابی الخیر بن موفقالدوله علی همدانی در حدود سال ۶۴۸ قمری/۶۲۹ خورشیدی در [همدان] در یک خانوادهٔ پزشک متولد گردید. نیای بزرگ او «موفقالدوله علی» یک عطار یهودی بود و به همراه خواجه نصیرالدین طوسی در دژ الموت مهمان اجباری اسماعیلیان بود و پس از یورش غازان خان به آنجا به خدمت وی درآمد[۳] و از آن هنگام به بعد او و خاندانش شهرت یافتند و این اشتهار تا پایان عمر غیاثالدین محمد وزیر امتداد داشت و به این ترتیب بزرگان این خاندان با تمام دورهٔ ایلخانان مغول همزمان و در قسمتی از آن دوره صاحب قدرت و تصرف تام در امور بودهاند.[۴]
تاریخ ولادت خواجه صریحاً معلوم نیست و بنابر آنچه او خود در کتاب بیان الحقایق گفته، تاریخ تولدش هجری بودهاست. پدرش عمادالدوله ابوالخیر پزشک بود و رشیدالدین جوانی را در تحصیل فنون مختلف خاصه علم طب گذرانید و از عمر ایلخانی اباقان به عنوان طبیب وارد دستگاه ایلخانی شد به تدریج در امور اداری و دیوانی نفوذ و دخالت یافت. تا آنکه در سال ۶۹۷ هجری، بعد از آن که صدرالدین احمد زنجانی معروف به صدر جهان به اتهام تصرف در اموال از وزارت معزول و بعداً در همان سال کشته شد، سعدالدین محمد مسکونی ساوجی به حکم غازان خان به صاحب دیوانی و رشیدالدین به نیابت او منصوب گردید که به همراهی یکدیگر ممالک ایلخان را اداره کنند. این دو تا پایان سلطنت غازان خان همچنان با هم در ادارهٔ امور کشور سهیم بودند و تا ۸ سال از آغاز سلطنت اولجایتو خدابنده نیز وضع به همان منوال گذشت تا در سال ۷۱۱ هجری، خواجه رشیدالدین بهعنوان وزیر ایلخانان منصوب گردید.[۴]
رشیدالدین به دلیل یهودی بودن نخست «رشیدالدوله» خوانده میشد و پس از مسلمان شدن، نامش به رشیدالدین تغییر یافت.[۵]
ترقی در دستگاه مغولان[ویرایش]
رشیدالدین فضلالله همدانی در زمان چیرگی مغول (سلسلهٔ ایلخانان) زندگی میکرد. در زمان پادشاهی اباقاخان، پزشک مخصوص او بود و در نزد او احترام و نفوذی بهدستآورد. در زمان ارغونخان و کیخاتوخان نیز گامهای پیشرفت را سپری کرد.
پادشاهی غازان خان و وزارت رشیدالدین[ویرایش]
در سال ۶۹۴ مری/۶۷۴ خورشیدی غازان خان به سلطنت رسید و سه سال بعد (۶۷۷ خ) وزیر اعظم خود -خواجه صدرالدین زنجانی- را به قتل رساند و به جای او رشیدالدین فضلالله همدانی و خواجه سعدالدین ساوجی را به همراه هم وزیران خود کرد. همچنین در همین هنگام فضلالله همدانی ریاست موقوفات شنب غازانی را برعهده گرفت.
در سال ۷۰۳ قمری/۶۸۲ خورشیدی غازان خان به شام لشکر کشید و رشیدالدین فضلالله نیز همراه او بود و در کنار رود فرات رشیدالدین، مؤلف تاریخ وصاف را به نزد غازان برد تا کتاب او را از نظر پادشاه بگذراند. در همین سال غازان درگذشت.
پادشاهی اولجایتو و رقابتهای سیاسی[ویرایش]
پس از درگذشت غازان خان، برادرش سلطان محمد خدابنده اولجایتو برجای او نشست و رشیدالدین فضلالله همچنان وزیر و مورد احترام او بود. خواجه سعدالدین ساوجی رقیب رشیدالدین فضلالله در سال ۷۱۲ ق. /۶۹۱ خ. به دستور سلطان اولجایتو از وزارت عزل و مانند وزیران پیشین دربار مغولان به قتل رسید. برانگیزانندهٔ این کار خواجه علیشاه گیلانی بود که جانشین وزیر کشته شده -سعدالدین ساوجی- شد و پس از مدتی توطئهای علیه خواجه رشیدالدین ترتیب داد که به نتیجهای نرسید.
در سال ۷۱۵ ق. /۶۹۴ خ. اختلاف شدیدی میان خواجه رشیدالدین و خواجه علیشاه گیلانی روی داد، به خاطر اینکه خزانهٔ پادشاه از وجوه دیوانی و لشکری خالی مانده بود و تعیین مقصر آن باعث این درگیری شده بود. اولجایتو برای حل اختلاف هر یک از ممالک ایران و آسیای صغیر را میان دو وزیر تقسیم کرد؛ ولی باز هم اختلاف و دشمنی میان این دو ادامه داشت.
پادشاهی ابوسعید و قتل رشیدالدین[ویرایش]
پس از درگذشت سلطان محمد خدابنده اولجایتو (۷۱۷ ق. /۶۹۶ خ)، ابوسعید بهادرخان به پادشاهی رسید. در زمان ابوسعید اختلاف میان دو وزیر او یعنی خواجه رشیدالدین و خواجه علیشاه گیلانی شدت گرفت و این امر باعث اختلال در امور کشور شد.
عدهای که از این وضعیت به ستوه آمده بودند ابتدا به نزد خواجه رشیدالدین رفتند و از خواستند که با ترتیب دادن توطئهای کار وزیر دیگر را بسازند، ولی خواجه رشیدالدین این خواسته را نپذیرفت. سپس آنان پیش خواجه علیشاه رفتند و همین خواسته را مطرح کردند و با موافقت او در نهایت خواجه رشیدالدین در سال ۷۱۷ ق. /۶۹۶ خ. از وزارت عزل شد و از سلطانیه به تبریز رفت و انزوا را اختیار کرد. اما پس از چندی امیرچوپان (امیرالامرای لشکر مغول) او را به خدمت دعوت کرد.
اما دشمنان همچنان به تحریکات خود ادامه دادند و بالاخره در حدود ۲۸ دی ۶۹۶ خ. /ذیالقعده ۷۱۷ قمری خواجه رشیدالدین و پسر شانزده سالهاش (که شربتدار اولجایتو بود) را به تهمت مسموم کردن سلطان محمد خدابنده اولجایتو در چرگر به قتل رساندند. نسب یهودی او در دادگاه وی بارها مورد اشاره قرار گرفت. سر او توسط مردم تا چند روز در شهر حمل میشد و مردم میگفتند: «این سر یهودی ای است که از نام خدا سوء استفاده کرد. خدا او را لعنت کند.».[۶] وی در زمان مرگ ۷۱ سال داشت و پس از مرگ او، به رسم زمان مغول بستگان وی هم مقتول و غارت شدند و بنای ربع رشیدی مورد غارت و تاراج قرارگرفت. یک قرن بعد میرانشاه -پسر تیمور- در حالت دیوانگی دستور داد که استخوانهای خواجه رشیدالدین را از قبرش درآورند و در گورستان یهودیان به خاک بسپارند.[۷]
تألیفات[ویرایش]
رشیدالدین فضلالله همدانی تألیفات بسیاری دارد که برخی از آنها تصحیح و چاپ شدهاست و برخی دیگر هم به حالت نسخه خطی باقیماندهاست. از جمله این تألیفات عبارتند از:
بنای ربع رشیدی[ویرایش]
از مهمترین اقدامات وی بنای ربع رشیدی، شهرکی علمی و آموزشی در تبریز بود که با بسیاری مراکز علمی زمان خود همچون نظامیه بغداد قابل قیاس بود که البته پس از مرگش خراب و غارت شد. در ربع رشیدی کتابخانهای دارای کتابهای قیمتی و ارزشمند وجود داشت که بنا بهگفتهٔ تاریخ وصاف تنها برای استنتاخ و صحافی نقشهها و تصاویر کتب ارزشمند خود کمتر از شصت هزار دینار خرج کرده بود.
رشیدالدین از نگاه دیگران[ویرایش]
غیاثالدین بن همامالدین، معروف به خوندمیر، در کتاب دستورالوزرا، دربارهٔ زندگی رشیدالدین فضلالله همدانی شرحی نوشتهاست که ابتدای آن چنین است:
به فَطنتِ ارسطو و حکمتِ افلاطون اتّصاف داشت و در اواخر عمر به تکمیل اقسام علوم موفق گشته، دقائقِ فنونِ عقلی و نقلی را بر لوحِ خاطر نگاشت، و چنانکه:
یادبود[ویرایش]
یکی از خیابانهای اصلی شهر همدان که کمربندی اول داخل شهر را تشکیل میدهد به نام خواجه رشید نامگذاری شدهاست. این خیابان میدان آرامگاه بوعلی سینا را به چهارراه خواجه رشید وصل میکند.
خیابانی در منطقه ولنجک تهران به یادبود او نامگذاری شدهاست.[۸]
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
الگو:ایران مغول
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.